خانواده برتر

خییییییلی تعجب کردم از این پست،!!!!!!!!

برا ازدواج ( چه مرد چه زن) یه سری معیار کلی و اساسی دارن. مثلا اشتغال مرد واجبه و از مهمترین معیار اکثر دختراست. (بحث اخلاق واسه کسی نون و آب نمیشه مگر اینکه دختره خودش پولدار باشه).

مرد وقتی باید بره سراغ ازدواج که بتونه از نظر مالی دستش پیش دیگران دراز نشه.

اگه شغل نداره باید پاکی پیشه کنه تا شرایطش مهیا شه.

خب وقتی کسی که الان موقیعتی نداره و فرضا دانشجوست .............تظمینی وجود نداره که چند سال بعد حتما آینده درخشانی خواهد داشت مگر اینکه از رانت، سهمیه یا  پارتی خاص برخوردار باشه.

مسلما برای اکثر دخترا  تو خونه پدر  بودن بهتره تا اینکه بخوان نگران تامین نون شبشون توسط یه فرد بیکار باشن(بعضی از پسرها هم که فقط به پشتوانه و حمایت مالی خانواده اشون جلو میرن).

موقیعت  مالی و اجتماعی هر فرد بخشی از ماهیت وجودی  و اکتسابی هر فرده که دیر یا زود به دست میاره و بر اساس اون  قضاوت میشه.

اکثر دخترای دبیرستانی که شما تهدید میکنید میرید سراغشون  بر اساس احساس و بلوغ ج.ن.س.ی شدید دوره نوجوانی معیارهای کوچیکی برای ازدواج دارن  که بعد از چند سال از ازدواجشون ممکنه  پشیمون شن و فک کنن میتونستن موقعیت بهتر داشته باشن( برای مثال من و دوستام به معیارهای گذشتمون خنده مون میگیره).

تو که علامه دهری  و همه چی تموم خدا وکیلی بدون پول یه هفته دوام میاری. در ضمن حتی تو دین ما هم یکی از اصلی ترین وظایف یک مرد تو زندگی مشترک تامین مخارج زندگیه. بعضی از پسرا واقعا چی تو مغزشونه؟

اره منتظر بشین یک دختر همه چیز تموم بیاد شما دانشجو بیکار رو قبول کنه ...

توقعاتتون رو بییارین پایین با هم کفو خودتون ازدواج کنین ..

نه اینکه اکثریتتون دنبال دختر زیبا باشین .. فلان ... باشین ..

کلا اکثریت شما پسر ها توی توهمات خودتون سیر میکنین ..

شما هم نگران  این دختر ها نباش اگه بهت دختر 16 ساله میدن برو بگیر ..

به نظر من همه اینطری نیستن مثلا خود من فردی رو دوست دارم  ، اگه یه روزی کاملا فقیر و بی چیز بشه هم دوستش خواهم داشت چون قبولش دارم از همه نظر / بستگی به اون دختر و پسر داره

بعد هم شما اقایون که میگید دخترها با پول و موقعیت طرف ازدواج میکنن ، خود شما چی ؟

چقدر به نجابت و متانت ، ایمان ، مهربونی دختر اهمیت میدید ؟  فقط معیارتون شده  زیبایی صورت و بدن دخترو ....

تو برو دختر شانزده ساله بگیر و بعد از چند وقت زندگیت بشه جهنم.

اگه راست میگی شما پسرها چرا نمیرین یه دختر زشت و چاق رو بگیرین؟

چرا بین یه دختر زشت و یه دختر زیبا، دختر زیبا رو انتخاب می کنن؟

بعدش هم پات رو اندازه گلیمت دراز کن. برو سراغ دختری که مثل خودت فقیر باشه تا ازت انتظار زیادی نداشته باشه.

در ضمن کار کردن و پول درآوردن وظیفه مرده. آدم که نمی تونه با باد هوا شکمش رو سیر کنه.

داداش دیر اومدی دختر خوب دیگه تموم شد ...

گذشت روزگارش ...

بعضی دخترها هم که خودشون خودشونو خوب میبینن ... نه اینکه خوب باشن ...

به منصوره : سلام.خواهش میکنم.ممنون از شما.

به پاییز : سلام.خواهش میکنم امیدوارم همه به هم احترم بزاریم با هر طرز فکر و هر جنسیتی.

به ر : سلام.امیدوارم لیاقت این تعریف هایی که کردین رو داشته باشم.ممنون شما لطف دارین.امیدوارم شما هم به هرچی میخواین برسین موفق و پیروز باشین.

فقط امیدوارم هر کسی نظری میده با تعصب نباشه و اینکه به دیگران هم احترام بزاره واقعا کار سختی نیست.

شبگرد خانوم دو تا پست شما رو خوندم اعصابم خورد شد.

همین آقا پسری که سوال کرده فردا میشه مثل مردهای همین دو تا پست شما.

ولی باید بگم ما دخترها هم مقصریم. ما هم مقصریم که حماقت می کنیم.

امیدوارم خوشبخت بشین.

کامنت اول شما رو در پاسخ به خودم الان دیدم و لازم دیدم پاسخ بدم :

پسر دوره تحصیلش بره سر کار؟ اصلا تا حالا برخورد والدین رو دیدی؟؟؟؟
اولا به شدت برخورد تندی باهاش میکنن که چه کسی گفته تو برس سر کار؟
بعدشم فشار میارن که باید درس بخونی، کنکووووووووور بدی، دانشگااااااااااه بری! کی گفته بری سر کار؟؟؟؟

اصلا جامعه هم نمیپذیره و تحقیر میکنه به جای تشویق چنین پسری رو!

بله متاسفانه همینطوره و منم توی کامنتم گفته بودم که تربیت پدر و مادرهای امروزی اشتباهه و فقط دارن یه نسل مصرفی و از خودراضی و لوس بار میارن! نگاه جامعه هم از نگاه همین پدر و مادرهای به اصطلاح تحصیل کرده بوجود اومده. یه زمانی دانشگاه رفتن کار سختی بود و به دلیل اختلاف های خیلی زیادی که بین حقوق های مدارک تحصیلی مختلف وجود داشت همه ی پدر و مادرها میخواستن بچه هاشونو دکتر و مهندس کنن! بچه هایی که دهه پنجاهی و دهه شصتی بودن چون میدیدن که پدر و مادرایی که تحصیلات دارن وضع زندگیشون خیلی بهتره رقابت شدیدی روی درس خوندن میکردن که به یه جایی برسن و این مصرفی شدن بچه ها هم از همین دهه ها شروع شد! پسر و دختر مینشستن توی خونه و هی درس میخوندن! آمار شرکت کننده های کنکور هم مث الان نبود خییییلی بالا بود برای هیمن چند سالم پشت کنکور می موندن حتی پسر ها تازه سال دوم کنکورشون میرفتن سربازی و وقتی سربازیشون تموم میشد باز برمیگشتن مینشستن واسه کنکور میخوندن! درسها هم که یادشون رفته بود و بعد از سربازی هم باز چند سال پشت کنکور بودن! وقتی هم میرفتن دانشگاه  چون فکر میکردن که شق القمر کردن دیگه حاضر نبودن سر هر کاری برن و بعد از فارغ التحصیلی هم با بیکاری مواجه میشدن ! و به همین راحتی کم کم این درس خوندن و مصرفی شدن بچه ها به یه عادت در جامعه تبدیل شد! الان هنوزم پدر و مادرها دارن با همون عادت زندگی میکنن درحالیکه خیلی چیزها عوض شده! زمان ما پسرها و دخترها درسته که پشت کنکور میموندن اما بخاطر سیف بودن فضای جامعه نیازهای جنسیشون اینقدر بالا نبود! یه پسر بیست ساله ی شهری به ازدواج فکر نمیکرد و اوج شیطنت جنسیش این بود که بره توی خیابون و به دخترا متلک بگه و بخنده! اما الان با وجود ماهواره و اینترنت و فضاهای مجازی سن بلوغ جنسی خیلی پایین اومده و بچه ها توی سنین پایین نیاز جنسیشون بالا میزنه و اونایی که مسلمون ترن و نمیخوان وارد روابط غیرمشروع بشن فشار بیشتری رو هم تحمل میکنن. نیاز جنسی بالا زده درحالیکه همون عادات بخور و بخواب و مصرفی بودن بچه ها باقی مونده. پسر 28 ساله هنوز دستش توی جیب باباشه و اصلن بابت همچین قضیه ای هم خجالت نمیکشه چون توی جامعه همچین چیزی نرماله!!

پدر و مادرها حاضر نیستن بپذیرن که بافت جامعه عوض شده حاضر نیستن بپذیرن که سن ازدواج باید پایین تر بیاد. دلیلشم اینه که با یه جماعت مصرفی و بچه مسلک طرفن که از ازدواج فقط نیاز جنسی رو میفهمه! نه مسولیت پذیری سرشون میشه و نه تعهد! هنوز شناخت درستی از روحیات هم ندارن و مث بچه ها با هم کل کل میکنن! از نظر جنسی بزرگ شدن اما از نظر عقلیو بویژه اجتماعی بچه موندن! خب طبیعیه که پدر و مادرهاشون بترسن ازینکه بچه شون بخواد توی سن کم ازدواج کنه. پدر و مادرها میفهمن که ازدواج شوخی نیست و همسر لباسی نیست که امروز بپوشی و فردا پرتش بدی!

 بعدشم، پسر به چه امید و انگیزه ای بره سر کار؟ الان یک پسر رو توی خونه تنها بذاری باور کن تا 2-3 روز که هنوز نمرده باشه و زنده باشه از خونه نمیره بیرون که 2 تا نون بخره!

فکر میکنی چرا؟ چون پسرا طوری ساخته شدن که باید واسه ی دیگری کار کنن!

بله وظیفه ی پدر و مادره که بچه شونو درست تربیت کنن. وظیفه ی پدر و مادره که به محض اینکه دیدن بچه شون داره به بلوغ جنسی میرسه بهش بفهمونن که اگر خیال داری توی فلان سن ازدواج کنی از الان باید کار کنی و پس انداز کنی. وظیفه ی پدر و مادرهاست که به بچه ها اجازه بدن که مستقل بشه . توی مملکتی که متاسفانه جوون ها هیچگونه حمایتی رو از جانب دولت دریافت نمیکنن وظیفه ی پدر و مادرهاست که به بچه بفهمونن که باید روی ئای خودش وایسه. لااقل من میدونم که چجوری باید با بچه ی آینده ی خودم چجوری برخورد کنم!  از پول توجیبی خبری نیست خودش باید بره کار کنه و پول دربیاره! که لااقل اگر توی سن بیست سالگی میگه قوقولی قوقو من زن میخام  در کنارش از نظر اجتماعی و عقلی هم رشد کرده باشه!!

عروس نمیتونه با مادرشوهر توی یه خونه زندگی کنه و تهش یه گندی بالا میاره! ببین من خودم مادرشوهرم واقعن فرشته است اما مادرها عادت دارن دستور بدن عادت دارن نصیحت کنن و عادت دارن مالکیتشونو روی پسرشون اعلام کنن! پس دیوانگیه که کسی بخواد با مادرشوهرش یا عروسش زندگی کنه و حتی اونی که مث من دختر بسازی باشه هم به مشکل برمیخوره و زندگیش خراب میشه. هنوزم اصرار دارم که زن از جانب همسرش حمایت بشه فقط همسرش. سقف بالای سر من حتی اگر اجاره ای و در پایین شهرم باشه اما همین که حامی من همسرم باشه و بهم اطمینان بده که حریم زندگی من امنه کافیه. این یه چیز کلی هست که درباره ی دخترهای همه ی اعصار صدق میکنه چون از خصوصیات روحی یک زن هست.

چرا همه میگن پسر مجرد بمونه همیشه آس و پاسه و هیچی نداره اما زن که میگیره به همه چیز میرسه؟

میدونی چرا؟ به خاطر همون خصلت درونی مرد که دوست داره واسه خانوادش کار کنه! وگرنه هیییییییییچ انگیزه ای واسه ی کار کردن نداره!

وقتی اینقدر اصرار میکنیم که آقا دختر رو سن پایین عقد پسر توی سن پایین بکنید، واسه اینه که به پسر انگیزه کار کردن بده و به دختر انگیزه ی یادگرفتن امور منزل و مدیریت زندگی!

بله حرفتونو قبول دارم

اگر همین پدر مادرهایی که اجازه نمیدن دختر و پسر سن پایین عقد کنن، میذاشتن این اتفاق بیفته، به خدا قسم آمار طلاق ما از این بدتر نمیشد! بلکه خیلی بهتر میشد!

بله حرفتونو قبول دارم اما به اون شروطی که گفتم! پسر و دختر باید قبلا از ازدواج به بلوغ عقلی و اجتماعی رسیده باشن و از نظر مالی هم استقلالی در حد رهن یه خونه و خرج خورد و خوراک داشته باشن وگرنه عقد طولانی و پارکینگ و اطاق خونه ی پدر شوهر راهش نیست! پسر باید مستقل باشه حتی با نون و پنیر و عشق هم اگر طرفین عاقل و فهمیده باشن زیر سقف خونه ی خودشون زندگی میچرخه!

الان طلاق ها دلیلش چیه؟ دلیلش دوستی های قبل ازدواجه! دلیلش مشکلات اقتصادی هست چون پسر تا سن بالا انگیزه نداشته کار کنه! بعدش اینقدر تحقیر شده از طرف خانواده و جامعه که مجبور به کار کردن شده! وگرنه پسر رو ول کنی تا آخر عمر خونه باباش دراز کشیده!

ولی خب به خاطر 4 مورد که دختره رو عقد کردن و انتخابشون اشتباه بوده (تازه به قول خود دخترا، خانواده به زور دخترو عقد کرده مثلا به خاطر فقر مالی و .... در کل معلومه انتخاب اشتباه بوده) کردید پیراهن عثمان! و همه رو با یک چوب میزنید!

بله طلاق دلایل زیادی داره که بعضیاشو قبلن براتون گفتم بعضیاشم خودتون گفتید و خیلی دلایل دیگه هم هست که کارشناسای این حوزه بهتر از من درموردش میدونن و من توی این مقوله وارد نشم بهتره چون کارم مشاوره نبوده و ممکنه چیزی بگم که سندیت نداشته باشه.

اما اینو میدونم که بلوغ عقلی و اجتماعی طرفین یکی از شروط اصلی برای استمرار زندگی مشترکشونه . دوستی های قبل از ازدواج تاثیر منفی داره. مفاهیمی مثل گذشت و وفاداری و ... باید از سنین کمتر به بچه ها آموزش داده بشه که نمیشه! بجای اینکه به بچه احترام به بزرگتر و گذشت و ... رو یاد بدن بهش یاد میدن که حتی در مقابل معلمش گستاخ باشه و پدر و مادرها اصرار دارن که کمبودهایی رو که خودشون در بچگی داشتن بچه هاشون نداشته باشن! و اینجوری میشه که یه نسل لوس و از خودراضی و مغرور و پرتوقع بار میارن که اصلن نمیدونه گذشت چیه و فقط دنبال اینه که سرش کلاه نره! حتی در مقابل همسرش همش در حال گارد گرفتنه!

و دم از آمار 1/3 ازدواج های باب میل خودتون نمیزنید!

متوجه این جملتون نشدم

حرف از آمار بالای 50% طلاق توی شمال تهران که فقط خرج عروسیشون اندازه یک عمر پس انداز یک کارگز هست نمیزنید!

آخه چقدر قضاوت ناعادلانه!

بله بریز و بپاش شمال تهران زیاده و خیلی خیلی بیشتر از یک عمر پس انداز یه کارگر هست.

من یه جشن نامزدی توی تهران رفتم که عقد هم نبود فقط نامزدی بود و سرانگشتی که حساب کردم بالای صد و پنجاه میلیون فقط هزینه ی این جشن مختصر شده بود! حالا بماند که هزینه ی عقد و عروسی که تمام فامیل های دور و نزدیک رو هم بخوان دعوت کنن چقد میشه! این فقط یه جشن مختصر یا بقول خودشون یه مهمونی مختصر بود که فقط فامیلای خیلی نزدیک دعوت بودن!

این در حالیه که کارگر ما داره ماهی فقط ششصدهزارتومن پول میگیره و با همین حقوق برای پسر بیست ساله شم زن گرفته! و حتی اگر جاهای دیگه هم بتونه کار کنه و حقوقش به ماهی یه تومنم برسه بازم تا آخر عمرش به اندازه ی این مهمونی یک شبه نمیشه!

اما خب نمیشه شمال تهران رو به کل کشور تعمیم داد! کارگر ما هم تهران زندگی میکنه و کاملن نقطه ی مقابل چیزایی هست که شما میگید! برای پسر بیست سالش زن گرفته اما من فکر میکنم ازدواج ناموفقی نخواهد داشت چون پسرش از دوره دبیرستان کار کرده. الانم هم دانشجو هست هم کار میکنه و هم زدواجشو کرده!

حرفتون رو تا حد زیادی قبول دارم اما نقیض حرف شما رو هم زیاد دیدم. خیلی زیاد. روستاها یه نمونشه که درصد بالایی از جمعیت کشور رو هم تشکیل میده و شهرستان های کوچیک و حتی پایین شهر همین تهران!

چقدر نتیجه گیری غلط و خیالاتی!

متشکرم!

اشکالی نداره، ما مرده و شما زنده ... ببین 10 سال بعد همین دخترای مجرد اگر مجرد نموندن! ببین اونایی که به موقعیت طرف رفتن، مثل چی پشیمون نشدن!

دور از جونتون! ایشالا صد سال زنده و سلامت باشید اما من حرفی از موقعیت طرف نزدم و یه سقف اجاره ای و خرج خورد و خوراک و یه کار دل خوش کن به نظر من توقع زیادی از جانب یه دختر نیست! و نمیشه به این گفت موقعیت! اگر من گفته بودم خونه داشته باشه و ماشین داشته باشه و حقوق آنچنانی داشته باشه و فلان قدر طلا و .... براش بخره و .... حرف شما درست بود..

موقعیت یه چیزیه که یک شبیه میاد و میره! حتی آدم به سلامتش هم نباید امیدوار باشه و دل ببنده و روش حساب کنه! چه برسه به پولش!

بله ولی یه حداقل هایی لازمه وگرنه زندگی مشترک و مستقل مفهومی پیدا نمیکنه

اگر من دلم میسوزه، واسه اینه که تو داری به یه نفر یه پیشنهادی میدی که به نفع جفتتونه، اما اون پیشنهاد تورو نمیفهمه و فکر میکنه چیز بدیه و رد میکنه! اما دودش توی چشم جفتتون میره! پس تو هم میسوزی بالاخره و سعی میکنی قانعش کنی!

شما پسر عاقل و فهمیده ای هستی فقط تنها ایرادی که داری اینه که فقط حرف خودتو قبول داری! من گذر زمان بهم فهمونده که هیچوقت روی چیزی که بهش اعتقاد دارم اصرار نکنم و حرفای دیگران رو هم بشنوم و کمی هم از دریچه ی نگاه اونا دنیا رو ببینم شاید اونام دارن درست میگن! بقول سعدی:

کسی به دیده ی انکار اگر نگاه کند

نشان صورت یوسف دهد به ناخوبی

وگر به چشم ارادت نگه کنی در دیو

فرشته ایت نماید به چشم   کروبی!

منی که الان اینجوری نصف حرف های شما رو پذیرفتم تا دیروز کاملن اعتقاد داشتم که سن ازدواج نباید پایین بیاد ! اما وقتی حرف دونفر کم سن و سال تر از خودم رو دیدم  و دغدغه هاشونو شنیدم پذیرفتم حرفشونو! و الان میگم سن ازدواج باید پایین بیاد اما نه با این شرایطی که شما میگید! چون شما یه طرف قضیه رو میبینید و از این طرف قضیه خبر ندارید! درست مثل من که این طرف قضیه رو میدیدم اما از اون طرف قضیه خبر نداشتم! من مشکلات دوران متاهلی رو میدیدم و شناخت نسبتن کاملی هم از روحیات زن و مرد دارم اما اونطرف قضیه رو که روحیات هم سن و سالای شماست نمیدیدم اما الان با شنیدن حرف های شما و هم سن و سالای شما شناخت بهتری از روحیات شماها بدست آوردم و فهمیدم که دختر و پسرای همسن شما با دختر و پسرای همسن منی که دهه شصتی بودم فرق دارن! بلوغ جنسیشون زودتر اتفاق میفته. دغدغه هاشون متفاوته . بلوغ عقلیشون دیرتر اتفاق میفته و ... مقصر عمده ی مشکلاتشونم پدر و مادراشونن. من الان دارم هم دو طرف قضیه رو میبینم اما شما فقط یک طرف قضیه رو میبینید ! و من نمیدونم دیگه چجور توضیحاتی باید بدم که بجای اینکه جلوم گارد بگیرید دیدتون بهتر بشه. تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که اگر فرصت کردید از کتاب هایی که درباره ی تفاوت های زن و مرد نوشته شده مطالعه کنید. دو کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی    و رازهایی درباره ی زنان نوشته ی باربارا دی آنجلس کتاب های خیلی خوبی هستن. مرد با خصلت های مردانه ی خودش میتونه با دست خالی بهترین زندگی رو برای همسرش فراهم کنه و زن هم با خصلت های زنانه ی خودش میتونه بهترین منبع آرامش برای همسرش باشه. این حرفهایی هم که میزنم یه سری جمله نیست که حفظ کرده باشم همشون چیزاییه که خودم توی زندگیم تجربه کردم! و منم نمونه ای از همون دخترایی هستم که با پسری با حقوق ماهی ششصد تومن اونم توی تهران ازدواج کردم اما خصلت هایی داشت که واقعن میشد بهش تکیه کرد! و همین شناختی که از تفاوت های زن و مرد داشتم بهم کمک کرد که با خیلی چیزها کنار بیام و الان خداروشکر توی مدت کم درامدمون چندین برابره. مرد اگر بتونه مفهوم حمایتگر بودن رو درک کنه و اگر بتونه درک کنه که زنش در چه صورت اونو یه مرد حمایتگر میدونه . میتونه با دست خالی هم همسرشو خوشبخت کنه.

در مورد کامنت بعدیتونم که.... چی بگم حسابی از خجالتم درومدین! خیلی سخت بود اون همه با زحمت با اینترنت گوشی براتون تایپ کردم و با اون برخورد شما مواجه شدم! حق بدین که زورم گرفته باشه! اینارو با لپ تاپ مینویسم و زیاد سختم نیست ولی اونا واقعن سختم بود و جوابتون خیلی درشت بود!

درهرصورت آرزوی خوشبختی دارم براتون

آقا پسر شما برو یه دختر شانزده ساله بی سواد بگیر.

از حرف زدنت هم معلومه چقدر اخلاق و ایمان داری.

تمومش کن دیگه.

وای وای وای.

الله و اعلم.خدا عالمتره به زندگیا.

شما قضاوت زندگی منو نکن.

مرد اگه مرد باشه تو عقد زنشو ول میکنه.نه بعد یک ماهو نیم بعد عروسی که فقط باکرگیشو بگیره.

باشه اصا من شیطان من بد.تو عقد میگفت منم همه مهرمو میبخشیدم.نه بعد یک ماهو نیم که منو بردم خونه.که من با همه نداریش ساختم.شوهرم منو دوست داشت.الانم داره.عکسای تلگرامشو میبینم زیر چشش گود افتاده.مامانش نتونست تحمل کنه تک پسرش زن داشته باشه.شوهرم ناف عاطفیشو نتونست قطع کنه از مادرش.تمام جزییات زندگیمو مامانش میدونست.عملن من داشتم با مادرش زندگی نمیکردمک.الانم تهمتها دارن بهم میزنن.از دورو نزدیک میشنوم.فقط سژردمشون به خدا.با همه عذابی که بهم دادن که مادرش میگفت لباس عروسو من باید انتخاب کنم.من فقط بهش گفتم باششه میریم یه چیز انتخاب میکنیم هم شما خوشت بیاد هم من هم پسرتون.بهم گفت تو شری.با سیاست حرف میزنی پسرمو ازم دور کنی جلو شوهرم هلم داد از خونش انداخت بیرون.شوهرم فقط قرمز شدو هیچی نگفت.میفهمی هیچی نگفت یعنی چی؟من به امید شوهرم اونجا مهمون بودم.میتونی درک کنی با خواهرت اینکارو کنن.بعد مادر شوهرم به پسرش گفت یا من یا زنت و شوهرم گفت من بی مامانم نمیتونم با اینکه میدونم اشتباه داره.خیال کرد انتخاب بین مادرشو منه.نفهمید انقدر عقلش نرسید انقدر فکرش مثل خودت کوتاه بود که نفهمید انتخاب بین حسادت مادرش بودو ابرو و شرف و بکریه من.بکری که مغزم بکر بکر بود.هیچی نمیدونستم.هیچی از هیچ رابطه ای.هیچی.من الان میدونم.ناراحتم که میدونم.بفهم بعد یکماهو نیم اگه خواهرتو برگردونن خونه و فقط بکریشو بگیرن یعنی چی؟اصلا من بد بعد یک ماهو نیم؟حسم اینه بهم تجاوز شده.بفهم.وااااای اصلا ارزش نداره برا یه بحث مسخره اینطور جواب میدادیا.اصلا.بیخیال هرجور دوست دارین فکر کنید

وای وای وای.

الله و اعلم.خدا عالمتره به زندگیا.

شما قضاوت زندگی منو نکن.

مرد اگه مرد باشه تو عقد زنشو ول میکنه.نه بعد یک ماهو نیم بعد عروسی که فقط باکرگیشو بگیره.

باشه اصا من شیطان من بد.تو عقد میگفت منم همه مهرمو میبخشیدم.نه بعد یک ماهو نیم که منو بردم خونه.که من با همه نداریش ساختم.شوهرم منو دوست داشت.الانم داره.عکسای تلگرامشو میبینم زیر چشش گود افتاده.مامانش نتونست تحمل کنه تک پسرش زن داشته باشه.شوهرم ناف عاطفیشو نتونست قطع کنه از مادرش.تمام جزییات زندگیمو مامانش میدونست.عملن من داشتم با مادرش زندگی نمیکردمک.الانم تهمتها دارن بهم میزنن.از دورو نزدیک میشنوم.فقط سژردمشون به خدا.با همه عذابی که بهم دادن که مادرش میگفت لباس عروسو من باید انتخاب کنم.من فقط بهش گفتم باششه میریم یه چیز انتخاب میکنیم هم شما خوشت بیاد هم من هم پسرتون.بهم گفت تو شری.با سیاست حرف میزنی پسرمو ازم دور کنی جلو شوهرم هلم داد از خونش انداخت بیرون.شوهرم فقط قرمز شدو هیچی نگفت.میفهمی هیچی نگفت یعنی چی؟من به امید شوهرم اونجا مهمون بودم.میتونی درک کنی با خواهرت اینکارو کنن.بعد مادر شوهرم به پسرش گفت یا من یا زنت و شوهرم گفت من بی مامانم نمیتونم با اینکه میدونم اشتباه داره.خیال کرد انتخاب بین مادرشو منه.نفهمید انقدر عقلش نرسید انقدر فکرش مثل خودت کوتاه بود که نفهمید انتخاب بین حسادت مادرش بودو ابرو و شرف و بکریه من.بکری که مغزم بکر بکر بود.هیچی نمیدونستم.هیچی از هیچ رابطه ای.هیچی.من الان میدونم.ناراحتم که میدونم.بفهم بعد یکماهو نیم اگه خواهرتو برگردونن خونه و فقط بکریشو بگیرن یعنی چی؟اصلا من بد بعد یک ماهو نیم؟حسم اینه بهم تجاوز شده.بفهم.وااااای اصلا ارزش نداره برا یه بحث مسخره اینطور جواب میدادیا.اصلا.بیخیال هرجور دوست دارین فکر کنید

بازم رو حرفم هستم.ایمان که از یک طرف بره.غیرتم پشتش میره.

وقتی به قول یه متنی وقتی علامت روی پیشونی ارجحیت پیدا کنه به محتوای توی پیشونی وقتی جامعه طوری بشه که به جای اخلاق گرایی مردمو سوق بده به تظاهر برا طلب منفعت بیشتر خیلی چیزا از بین میره.حیا .نجابت.غیرت.اینا واقعیت جامعست.مگه اینکه شما تو فضا زندگی میکنی.هیچ زنی دلش نمیخواد صبح زود پاشه بره سختی بکشه با ارباب رجوع چونه بزنهو...این بی مسیولیتی بلانسبت بی غیرتی بعضی مرداست باعث این قضیه شده.چرا انقد شعار میدی؟الان برا دختر خودتم میگی دخترم دیپلم بگیر وایسا یکی بیاد ترو بگیره ببره و خوشبختت کنه؟یا میگی دخترم درستو بخون دستت تو جیبت بره اگه ازدواج خوب کردی که خداروشکر با شوهرت به تفام برس.یا برو سرکار یا شوهرت دوست نداشت نرو.اگه مورد خوبی برات پیش نیومد من که پدرتم تا اخر عمر که نیستم باهات.انقدر توان داشته باشی گلیمتو از اب بکشی بیرون.چرا انقدر شعار میدی آقای سوال کننده.چرا خودتونو به ندونستن میزنید؟مگه تو ایران تو جامعه زندگی نمیکنی؟اره منم قبول دارم بعضی کارا اصلا در حد یه خانوم نیست.در شان یه خانوم نیست.اگه دولت واسه خانومای خونه دار یه حقوقی درنظر میگرفت اگه یه بیمه برا خانومای خونه دار درنظر میگرفت این مشکلاتم نبود.میدونی چقدر زنا بعد طلاق به خاطر بیپولی مجبور میشن صیغه یه مرد بلهوس بشن چون درامد ندارن یا پدری ندارن که بتونه خرجشونو بده؟میدونی این صیغه شدن جز بهتریشه باز؟میدونی چقدر زنای مطلقه یا حتی دخترایی که مشکل مالی دارن تن فوشی میکنن؟کجای جامعه وایسادی؟نمیبینی یا خودنو به ندیدن میزنی؟اصلا بگو چندسالته و تحصیلاتت چیه؟من دارم به چه شخصیتی با چه دیدیو نگرشی با چه سنی حرف میزنم؟کجا زندگی میکنی؟تو یه شهرستان یا روستا که خیلی چیزا توش هنوز زندست یا کجا؟ببین من خیلی برام زور داره یه دختر دیپلم بگیره وایسه یکی بیاد حالا بگیرتش که نگرش داره.اره خیلی زور داره این دخترر پدرش رفت خواهرو برادرش ازدواج کردن وایسه نگاه کنه کی یه کمکی بهش میکنه یا حسرت خیلی چیزا به دلش بمونه که حقوقی که از باباش بهش میرسه کم باشه.یا مجبور بشه بخاطر نداری باباش و دیپلمو بیکار بودنش تن به هر ازدواجی بده بعد هر سختی رو تحمل کنه.اگه ازدواج خوب دربیاد که شکر.ولی اگه بد دربیاد خیلی برام زور داره یه زن مجبور بشه صیغه یه مرد بلانسبت کثیف بشه که بتونه خرج خودشو دراره یا تن فروشی کنه.اره خانوما سعی کنید رو پا خودتون بمونین چون جامعه گرگه.برا پاکیو نجابتتون بجنگید.ببین اقای سوال کننده زنا خییییییلی مظلومتر از چیزین که فکرشو میکنی.زنا ....کاش یکم منطقی باشیم یکم از رویا دربیایم.هممون تو جامعه بودیم میدونیم واقعیت چیه.خودتون میدونید چقدر از مردا هستن مثل یه گرگ کمین کردن تا به هر طری شده یه دختر بیپولو بیپناه یه زن مطلقرو گمراه کنن.خدایا کاش یکم عمق این ناراحتیه منو متوجه میشدی اقای سوال کننده که چه بلاهایی داره سر خیلی از زناو دخترا بخاطر بیپولی میاد که اشکم درمیاد.که میدونم چون خودم یه خانومم میفهمم زن تا یکیو دوست نداشته باشه نمیتونه باهاش همبستر بشه.میفهمم چه زجری میکشه یه زن یا یه دختر که برا پول تنشو میفروشه.خدارو صد هزااااار مرتبه شکر که پدرم داره و پشتمه و خداااارو شکر تحصیل کرده ام و راحت میتونم کار ابرو مندانه داشته باشم.ولی گاهی شبا فکر میکنم اگه بابام نبود اگه خودم درامد نمیتونستم داشته باشم چقدر بیپناه بودم.تو این دنیا بعد بابام چقدر بیتکیه گاه میشدم.چقدر بده.بعد قلبم قلبم واسه زنایی که این موهبتارو نداره قلبم براشون اتیش میگیره.خدا به داد هممون برسه