خانواده برتر

سلام
بستگی به میزان علاقه شون داره
اگه بزرگترها و دوستانشون پادرمیونی کنن به احتمال زیاد برمیگردن و زندگیشونو با یه امید و هدف جدید شروع میکنن.
انشالله خدا همه ی جوونای مارو عاقبت به خیر کنه
منم به مریمم برسونه :)
آمیــــن
با تشکر از سایت خوبت و کاربردیتون
چند روزه با این سایت آشنا شدم و تازه عضو شدم و خیلی خوشم اومده و اکثر سوالاتمو پاسخ گو شده
آقای نجفی موچکرم ^____^
ضمنا به هرکی برسم سایت شمارو معرفی میکنم
بلاگفا اوکی بشه تو وب خودمم لینک میکنم
بازم تشکر

میدونی چیه؟ خوب بودن به تنهایی کافی نیست آدما باید بهم دیگه بخورن باید به قول داییت یه نقطه اشتراکایی با هم داشته باشن تا بتونن ارتباطی بین خودشون حس کنن خیلی چیزا هستن که خوبن ولی بدرد هم نمیخورن دعا کن فقط زندگیشون آروم باشه

سلام . بعضی عکسا یه مگابایت حجم توی گوشیت اشغال میکنن، میلیونها گیگ خاطره توی مغزت. ازدواج هم داستانش مث همین عکسا هست. اونا هر چقدم که با هم دعوا داشته باشن بازم اونقد خاطره خوب از همدیگه دارن که حتی بعد از طلاق توافقی هم ارتباطشون باهمدیگه ادامه داره . من فک میکنم اونا الان همدیگه رو بهتر از قبل درک میکنن و با وجود اینکه از هم جدا شدند ولی همین جدایی و دوریشون از همدیگه باعث میشه با دید منطقی تری به زندگیشون نگاه کنن. اگه هر دو طرف آرامش داشته باشن و تحت فشار قرار نگیرن [ به خصوص خالت ] ادامه این رابطه پیامکیشون اونا رو به یه دیدگاه مشترکی میرسونه که موجب بازگشت به زندگیشون خواهد شد. بنابراین به نظر من مهمترین کاری که شما و همه اطرافیان اونا می تونید بکنید اینه که به تصمیم اونا [ صرفنظر از درست یا غلط بودنش ] احترام بزارید تا خودشون به اشتباهشون پی ببرن و همچنان به بازگشتشون به زیر یه سقف امیدوار باشید.

فک کنم یه مدت جدا باشن براشون بهتره ،احتمالا هر دوی اون ها فک میکنن اون یکی دوسش نداره...جدایی براشون بهتره ولی شما فعلا نزارید داییتون فکر جایگزین باشه ...بزارید یه مدت بگزره... بعد یه مدت با دوتاشون حرف بزنید ببینید نظرشون چیه .... اگه دیدید که بهم هنوز میل دارن بهشون لگید که طرف مقابل بهش علاقه داره بعد بهتره شرایطی پیش بیاد که رودرو حرف بزنن احتمالا مشکلی نداشتن و تو رودربایستی همدیگه طلاق گرفتن ...شاید چون از همون اول به فکر طلاق بودن .....بهترین راه اینه که بفهمید بهم علاقه دارن یا نه

سلام دوستان

توی این چند روز از خیلیا پرسیدم علت اصلی جداییشون بدون هیچگونه مشورت چی بوده ؟این عین جملات داییمه که میگه ما در کمال ارامش به این نتیجه رسیدیم دوتا ادم متفاوتیم من سرماایی اون گرمایی من اکواریوم دوس دارم اون نداره و ...اخه اینا میشه دلیل جدایی ؟؟؟؟اونم با یه بچه ؟؟؟؟توی یه فامیل نزدیک

اما چیزی که به اینجا رسوندشون انگار 4.5 ماه باهم قهر بودن و تو این مدت اینقد باهم کل کل کردن که از هم سرد شدن و از سر لجبازی خالم گفته طلاق میگیرم داییمم باشه و...چون هردوشون لجبازن.اما چیزی که هست هیچکسس جز خودشون نمیدونه چی شده و چی شده ب اینجا رسیده هیچکس

منم نتونستم باخوده خالم بحرفم یعنی باباش گفته حالا که دوتایی این خانواده رو از هم پاشوندین دیگه حق نداری با هیچکس حرف بزنی اما با خواهرش که حرف زدم میگه اونم همینقدر مصممه .باین اوصاف چی فکر میکنید ؟؟؟

دعا کنید دوستان

راستش در مورد اینکه هنوز همو دوست دارن ....نمیدونم اخه داییم خیلی راحت میگه اون الان جوونه34 سالشه میتونه بره با کسی ازدواج کنه که شبیه خودش باشه

نمیدونم اگه دونفر همدیگه رو دوست داشته باشن روی هم غیرت دارن درسته ؟؟؟

سلام . به عقیده من اینایی که شما گفتید میتونن جزو بهانه های جدایی باشن اما دلایل اصلی جدایی پشت این بهانه ها پنهون شدن و اگه غیر از خودشون کسی از این دلایل خبری نداشته باشه ، کمی کار سخت میشه و یه جورایی شبیه فیلمای پلیسی میشه و باید قبل از حل مساله ، به دنبال پیدا کردن ریشه اختلافات اونا باشید. چون در حال حاضر مساله ای وجود نداره که بخواید اونو حل کنید و اینایی که اونا گفتن بیشتر جنبه رد گم کنی داره ; چون در طلاق توافقی ، بهونه های توافقی نقش پررنگی برای فاش نشدن دلایل واقعی جدایی ایفا میکنه. _____________________________________________________________ علاوه بر اون ، لجبازی اونا موضوع دیگه ای هست که کار رو برای شما سختتر از قبل می کنه و تقریبا بعیده که دلایل اصلی جدایی رو لو بدن. بنابراین تلاش احتمالی شما ممکنه به لجبازتر شدن اونا منجر بشه. فک میکنم در حال حاضر بی تفاوتی شما نسبت به جدایی اونا استراتژی مناسبی باشه تا همونطور که قبلا هم بیان کردم ادامه رابطه پیامکی اونا منجر به بازگشت شون بشه که اینم ممکنه چندین ماه طول بکشه. بخاطر اینکه یه جاهایی باید بین " بد " و "بدتر" یکی رو انتخاب کنید و اینجا تلاش شما گزینه "بدتر" و بی تفاوتی شما گزینه "بد" هست.

دقیقا ماهم شک داریم دلایل جدایی این چیزهای پیش پا افتاده باشه

خواهش می کنم .. سوالی که برام پیش اومده اینه که آیا شما بعد از طلاق اونا، پسرشونو دیدین؟ و اگه دیدید، وضعیتش نسبت به قبل از طلاق چطوریه؟ اگه بازم نکات جدیدی یادتون اومد اونا رو هم بگید.

نه من ندیدمش یعنی داییم گفته تا یکی دوسال دیگه نمیخواییم بفهمه موضوع رو دیروز هم برادر کوچیکم باش تو واتس اپ پیام صوتی میدادن به نظر عادی میومد نمیدونم خودم خواستم باش حرف بزنم اما گفتم شاید حساسیت درست شه همین راه ارتباطم قطع بشه ...

کار خوبی میکنی که فعلا با پسرشون حرف نمیزنی [ به همون دلیلی که خودتون گفتید ] . ولی کاش اونایی که دخترو تحت فشار میذارن متوجه بشن که اونا در حال حاضر به آرامش نیاز دارن و با اینکارشون نه تنها کمکی نمیکنن بلکه باعث میشن که اونا جداییشونو موجه تر جلوه بدن و به این ترتیب شانس بازگشتشونو کمتر می کنن . چون برداشت من از حرفای شما اینه که اونا علاوه بر لجباز بودن ، تا حدودی هم مغرورن و با اینکه ته دلشون همدیگه رو دوس دارن ولی این دوس داشتنو بروز نمیدن. ______________________________________________________________ این خیلی خوبه که شما انقد به فکر زندگی اونا هستید و به خوبی، اونا رو درک میکنید. امیدوارم به حق این ماه ضیافت خدا که در پیشه، زندگی مشترکشون از سر گرفته بشه.

منکه همش امیدوارم فقط،ا هیچکس به اون بچه بیچاره که دراستانه ی بلوغه فکر نکرده 

منم دقیقا علت این  رفتار خانواده دختره رو متوجه نمیشم ....که چرا دارن این موضوع رو موجه جلوه میدن اما راهی نیست چون ما باشون فعلا در ارتباط نیستیم که بشون گوشزد کنیم مخصوصا که اوناهم لجبازن ...

یه فکری به ذهنم رسید که اگه بتونی عملیش کنی خیلی خوب میشه . اونم اینه که یه جوری این وبلاگو به زنداییت معرفی کنی [ یا خودت یا از طریق مامانت یا از هر راه درستی که به ذهنت میرسه. ولی هرچقد غیرمستقیم باشه بهتره ] . چون خانوم ها تمایلشون به حرف زدن و حتی درد و دل کردن، زیاده . و از اونجایی که اون و داییت، فقط خودشون علت واقعی جدایی رو میدونن ، اگه زنداییت احساس کنه راه برگشتی وجود داره ، صد در صد سوالشو مطرح می کنه [ که اینم ممکنه چند روز یا چند هفته طول بکشه. برا اینکه زنداییت اولش باید تا حدودی مطالب وبلاگو بخونه و بعد از اینکه بهش اعتماد پیدا کرد، سوالشو مطرح کنه ] .

والا الان که هیچکدوم از خانواده به جز داییم باش ارتباط نداره یعنی راهه ارتباطیم نیست خطشو عوض کرده ،فقط داییم که اونم اصرااار داره ما هییچ کاری نکنیم

در حال حاضر دو راه وجود داره . یا باید منتظر بمونید ببینید چی میشه که این کار بخاطر اینکه از مشکلشون خبر ندارید معلوم نیس تا کی باید منتظر بشید . یا همین راهی که توی کامنت قبلیم گفتمو انجام بدید که اگه روی این راه، کار کنید حتما به نتیجه میرسید . _______________________________________________________________ مثلا اعتماد داییتو جلب کن که از طریق گوشی داییت بعضی وقتا براش پیام بفرستی. [ چون گفته بودی خونوادش نباید بفهمن که شما باهاش در ارتباط هستی تا اذیت نشه ] و بهش قول بده که کاری با مشکل اونا نداری چون خودتون صلاحتونو بهتر از هر کس دیگه ای میدونید و بهش بگو دلت واسه زنداییت تنگ شده و میخای باهاش در ارتباط باشی. بگو همونطور که شما مث دختر عمو پسر عمو باهم در ارتباطید اجازه بده ما هم مث دو تا دوست بعضی وقتا به همدیگه پیام بدیم. فک می کنم این روش بهتر از روش قبلی هست. اگه می تونی این کارو بکنی، بهم خبر بده تا بگم چطوری آدرس وبلاگو به زنداییت بدی که داییت متوجه نشه.

اخه یه مشکلیم که هست و من واقعا نمیفهمم که چرا خالم  نمیخواد فعلا در مورده مشکلش با هیچکدوم از ما صحبت کنه یا حتی ارتباط داشته باشه ، چند روز پیش جاریش به خواهرش زنگ زده بود که باش حرف بزنه داییم گفت بم اس ام اس داد که فلانی زنگیده بهش بگو دیگه زنگ نزنه ....!واسه همین ارتباط بر قرار کردن الان یکم مشکله ..حالا نمیدونم خودش نمیخواد یا از ترسه باباشه ...!

اقای نجفی یه نظر هم.قبل از این نظری که تایید کردین فرستادم اون تایید نشده ؟

اتفاقا من هم از داییم همون روز اول خواستم بش بگه بهم زنگ بزنه و فقط باش حرف بزنم گفت بهش میگم اما الان شرایط خونشون جوری نیست که بتونه حرف بزنه،مامانم هم به داییم همون موقع گفت که خیلی من بیقرارم بم زنگ بزنه ااما خوب فعلا که خبری نیست ....

اگه رابطه زنداییت با جاریش خوب باشه، میشه گفت که طبق توافق داییت و زنداییت، اونا اجازه دخالت رو به هیشکی نمیدن و نمی تونه ربط زیادی به ترسش از باباش داشته باشه . ولی این هماهنگی زیادی که بینشون بعد از طلاق ایجاد شده، یه کم مشکوک بنظر می رسه و عملا همه راه ها رو واسه حل مشکلشون بستن. چون نه خودشون تلاش می کنن و نه به دیگران اجازه پا در میانی میدن . فعلا شما روی برقراری ارتباط با زنداییت کار کن و اگه به نتیجه رسیدی، ما رو بی خبر نذار .

رابطش با جاریش بد نیست اما خوبم نیست.... خیلی معمولیه... ولی این هماهنگیو دقیقااا خوب متوجه شدید بین دایی و زنداییم

هنوز به نتیجه نرسیدین؟

سلام

راستی داییم داره تو هفته ی اینده میره خونه ی خواهر زنش تا پسرشو ببینه...

نمیدونم میشه به این دیدار امید داشت یا نه.... پناه بر خدا

سلام. خب پس بالاخره به یه سرنخ مهمی از علل جدایی اونا رسیدیم. من هرجور حساب می کنم می بینم که اختلافشون در زمینه مسائل جنسی و اینکه اونا توی این مسائل به بن بست رسیدند، باعث شده که ابتدا طلاق عاطفی شکل بگیره و با اینکه اونا باهمدیگه توی یه خونه زندگی میکردن، ولی از همدیگه جدا بودند و ادامه این سردی باعث شده که اونا بصورت مسالمت آمیز به این نتیجه برسن که توافقی از همدیگه جدا بشن. _______________________________________________________________ این موضوع خودش دلیل قانع کننده ای هست که علت واقعی جداییشونو از دیگران پنهون کنن . چون نمی تونن به کسی بگن ما در زمینه روابط زناشویی به مشکل خوردیم. ینی حتی اگه این موضوع علت واقعی جداییشون نباشه، به احتمال زیاد منشأ طلاقشون همین موضوع هست. چون معمولا زن و شوهرایی که باهمدیگه روابط جنسی موفق و خوبی دارن، در سایر مباحث زندگی هم تعامل خوبی باهمدیگه دارند و اونایی که در روابط جنسی شون به مشکل برمیخورند، بهونه گیریاشون شروع میشه و روز به روز احساس میکنن که اختلافات زیادی با هم دارن و بعضا به اولین چیزی که برا حل مشکلشون میرسن، طلاقه که این در مورد اونا صدق نمی کنه ، چون ماه ها باهمدیگه زندگی کردن ولی بخاطر اینکه مهارتهای لازمو برا حل مشکلشون نداشتن، با طلاق گرفتن، بجای حل مسأله ، صورت مساله رو پاک کردند. _______________________________________________________________ درسته که همه ی زندگی رابطه جنسی نیس، ولی رابطه جنسی می تونه همه ی زندگی رو تحت تأثیر خودش قرار بده و به زندگی جهت بده . اگه داییت اهل کتاب خوندن هست، کتابای مردان مریخی زنان ونوسی [ اثر جان گری ] و رازهایی درباره مردان [ اثر باربارا دی آنجلیس] و رازهایی درباره زنان [ اثر باربارا دی آنجلیس ] رو بخر و جایی بذار که داییت بطور اتفاقی اونا رو ببینه و کم کم شروع به خوندن اونا بکنه. ______________________________________________________________ این کتابها زندگی خیلیا رو نجات داده و من مطمئنم اگه داییت اونا رو بخونه و شناختش از خودش و از همسرش بیشتر بشه، خود بخود تشویق میشه که اونا رو به زنداییت هدیه بده تا اونم این کتابارو بخونه . چون بسیاری از زن و شوهرایی که فک میکردن نمی تونن باهم زندگی کنن و همدیگه رو درک نمی کنن ، بعد از خوندن این کتابا قبول کردن که هرکدومشون از یه دنیای دیگه هستن و باید با رفتار درستی که در قبال همدیگه می کنن ، دنیای خودشونو به همدیگه نزدیک و نزدیکتر کنن تا به این نقطه برسن که اونا بهترین همدم و بزرگترین سرمایه همدیگه هستن . _______________________________________________________________ کلا باید به هر چیز ریز و درشتی امید داشته باشی. چون بدون امید ، انگیزه ای برای تلاش کردن باقی نمی مونه .. توکل به خدا

سلام

بله من دقیقا با این حرفتون موافقم که شاید مشکل اصلی نبوده اما علت جدایی بوده...

اما من مطمنم که مشکل اصلیشون که یک سال رابطه نداشتن جنسی نبوده ...دارم سعی میکنم بفهمم

اخه علت اصلیم خالم گفته ما یکسال بهم دستم نمیزدیم ...

درمورد کتاب ها هم اتفاقا دارمشون به مامانم میگم به داییم بدشون

من نا امید نمیشم هنوز دارم تلاش میکنم فکر کنم میتونم علت اصلیو پیدا کنم اینجوری شاید کارمون اسونتر بشه

واقعا متشکرم از پیگیریه شما حتما به نتیجه ای رسیدم همینجا میگم

ممنون

علیک سلام . کاملا حق با شماست و اگه بتونی علت اصلی جدایی رو متوجه بشی، هم کارمون آسونتر میشه و هم میشه واضح تر راجب راهکارهای حل مشکل اونا نظر داد. منتظر خبرای خوبت هستم. ______________________________________________________________ خواهش می کنم سوال کننده گرامی . پیگیری من ، کمترین کاریه که می تونم انجام بدم. خدا کنه هر چه زودتر گره از کارشون وا بشه و برگردن سر زندگیشون .