خانواده برتر

حرفم نمیاد. فقط میتونم بگم خدا بهت صبر بده. اون خواستگاری که گذاشته رفته تا حدی حق داشته ولی به گور باباش خندیده که بهت فحش رکیک داده. خاک بر سرش همون بهتر که رفت. 

همه ی حرفات یه طرف دو جمله ی آخرت یه طرف! وای خدا یه دختر توی خونه اش امنیت جنسی نداشته باشه؟!! اونم از ناحیه ی برادر؟!!

منم برادرم معتاد به شیشه بود. سال 86، 35 میلیون پول نقد و سکه های طلای برادر بزرگم رو برداشت و خورده خورده دود کرد داد بالا. 3 سال درگیر مواد بود تا اینکه رها شد. داداش بزرگم برای خوب شدنش خیلی زحمت کشید به صورت مداوم میبردتش پیش روانپزشک برای روانکاوی. تا اینکه مجاب شد برای ترک و الان 4 ساله که بحمدالله پاکه و سرکار میره ولی به خاطر عوارض اون سه سال مواد کشیدن، ازدواج نمیکنه.

من پیشنهاد میکنم کمپ نبرینش، ببرید پیش یه روانپزشک خوب. دکتر امید رضایی خیلی خوبه چند جلسه ببرید پیشش با حیله های مختلف شاید فرجی شد.

شماره مطب دکتر امید رضایی:  88993453

خدا به حق پهلوی شکسته ی بی بی زهرا، یه عنایت خاصی کنه تا بلکه این مشکل شما هم حل شه.

من به شما توصیه میکنم غم دنیا رو نخوری هر کسی با انتخاب خودش راه زندگیش رو انتخاب میکنه شما وظایف خودت رو انجام بده برادرت رو هم به حال خودش نذار راهنمایی و هدایتش کن بهش امید بده بگو خدا رو خوش نمیاد این قدر به خودت ظلم میکنی خدا بندگانش رو به حال خودشون رها نکرده توبه کن گذشته ات رو جبران کن.شما هم به خدا توکل کن
توکل از ماده وکالت به معنای انتخاب وکیل و اعتماد بر دیگری است.هر قدر وکیل توانایی و اگاهی بیشتری داشته باشد شخص موکل احساس ارامش بیشتری میکند و چون علم خدا بی پایان و تواناییش نا محدود است اگر انسان بر او توکل کند ارامش فوق العاده ای احساس میکند و در برابر حوادث مقاوم میشود.من عرایض خودم رو با یک حدیث از پیامبر تمام میکنم:
(فستکشفوا موارد الجمیل فی حیاتکم)=زیباییهای زندگیتان را کشف کنید. امالی ص201

سلام خواهرم
خیلی خیلی ناراحت شدم.حالم گرفته شد.فقط مونده یه اشکم در بیاد...
هیچ راهی نداری جز مبارزه.
زندگی سراسر مسئلست و شما نباید کم بیاری.
یه لحظه غفلت کنی ضربه میشی.
"پذیرش" این مسئله که فرمودی(اعتیاد داداشت) بسیار میتونه کمکت کنه.
بجای فرار از این واقعیت،واستا و قبولش کن.
شما یه داداش معتاد داری که عوارض خاص خودش رو داره و تاثیرش رو رو زنگیت میذاره
بجنگ.نمیگم تاریخ رو،همین دور و برت رو نگاه کنی کسای زیادین که حتی آرزوشون اینه که تو شرایط تو باشن.دلت رو بذار پیش ناقص العضو ها-مریضهای لا علاج-کسایی که پدرشون معتاده.همونطور که من با شنیدن حرفات مشکلاتم رو فراموش کردم.مشکلاتی که فکر میکنم فقط خودم دارم.
میگن عیادت مریض بسیار ثواب داره.بی شک یکی از دلایلش اینه که آدمی به احساس رضایت از وضع کنونی خودش میرسه.
روزای ملاقات یه سر به بیمارستانا بزن.تو احوال خونواده های مشکل دار یه تفحصی کن.اصلا اکثر کسایی که دورو برمونن پر از مشکلا.باطن زندگی خودت رو با ظاهر زندگی بقیه مقایسه نکن.بجنگ.بجنگ.بجنگ و واقعیت رو بپذیر.
ایمان داشته باش که دیر یا زود این اوضاء تموم میشه...

ممنون زری خانوم 

االهی من قربون شکل ماهت برم...الهی فدای اون دل شکستت برم ...

نعوذ بالله
شرمندم فقط میتونم دعا بکنم برات عزیز
امیدوارم خدا به حق ای روزای عزیز به حق عزای فاطمه س فرج اقا صاحب الزمان رو برسونه تا همه مشکلات و گرفتاریها حل بشه.

استغفرالله... گفتی داداش های دیگه ای هم داری؟ الان داداش ها و پدرت باید جلوشو بگیرن!!! اگر بتونی با پدرت یا برادر های دیگه ات صحبت کنی شاید موثر باشه!! یا با یک بزرگتر فامیل مثل عمو یا دایی یا پدر بزرگ و... خانواده ات باید جلوی این داداشت رو بگیرن.... خواهر گلم میدونم سخته ولی صبر داشته باش و انسان درستکاری باش و زیاد دعا کن...دعا دعا دعا !!! امیدت فقط به خدا باشه برات دعا میکنیم...

چقدر شرایط سختی دارید.

....

 مگه چیزی هم میشه گفت؟

خدای جای حق نشسته

دوستان ممنون نظر میذارین

دوست خوبم عزیزم سلام. من هم همین مشکلو داشتم. برادر من هم 14 سال معتاد بود. از 9 سالگی. پدرم لب به سیگار نمیزد. اصلن نمی دونستیم مواد چی هست. برادر هم توسط همکلاسیش معتاد شده بود ناخواسته. هیچ کدومشون هم نمی دونستم مواد چیه. دوستش می گفت باام از اینا می خوره. در اصل برادرمو حس کنجکاویش معتاد کرد. البته نه اینکه از 9 سالگی یه بند ماد بکشه نه. اما از 9 سالگی شروع شد. با اینکه پدر و مادرم خیلی خیلی رومون کنترل داشتم اما خوب گاهی وقتها که همه چیز دست پدر و مادر نیست. می تونم بگم 5 سال آخر اعتیادش افتضاح بود. که همن موقع فهمیدیم برادرم معتاده. قبل از اون اصلن تو خونه نمی کشید. حتی هیچ کدوم از دوستاشو خونه هم نمی اورد. اما کم کم شروع شد. از دزدی لوازم خونه و کش رفت پول گرفته تا هزار و یک دلیل دیگه که پول می خواست. الان که به اون روزها فکر می کنم می ینم چه روزهای سختی بود. چقدر آرزوی مرگشو می کردم. تنها و تنها کسی که از صمیم قلب برای خوب شدنش دعا می کردن. پدرومادرم بودن. مادرم به خاطرش دیابت گرفت، فشارخون گرفت اما یه لحظه هم دست از عشق به یه دونه پسرش نکشید. یادم میاد جلو چشامون مواد می کشید آخریا. هروئین و شیشه. چقدر به خاطرش تو فامیل سرشکسته شدیم.. چقدر خودش و خانواده مون تحقیر و توهین شدیم. چقدر خرج کردیم بردیمش کلیلینک تخصصی ترک اعتیاد. 7 بار کمپ خوابید و هر بار فرار کرد ومواد زد. چه شبهایی که آرزو میکردم همین الان خدا جونمو بگیره. اعیادش به کنار ناراحتی اعصاب ما به کنار. اما می دونی عزیزم چرا ترک نمی کرد. چون از وضعی که توش بود راضی بود . اون وقتایی هم که می رفت ترک مثلن به اصرار مامان و بابا و من و خواهرم بود. تا اینکه یه روز خسته شد. گفت اینبار نه برای شما برای خودم می خوام ترک کنم. و ترک کرد. تو یکی از کمپ های تهران. اتفاق جالب اینجا بود که وقتی برای ترک رفته بود تو اون کمپ همون دوستشو می بینه که برای اولین بار تو 9 سالگی بهش مئاد داده بود. خدا رو شکر اونم ترک کرد. برادر من آبان 85 تا الان به لطف و مهربونی و اراده خودش پاک پاکه. از تجربیاتم بهت می گم چون دقیقن می دونم چی می گی.
1. اعیادو بیماری بدون. فکر نکن کسایی که معتادن از روی قصد واراده این کا ر رو می کنن.
2. یه بار دیگه برادرتو ببین. خوب نگاش کن. نه به عنوان اینکه برادرته. به عنوان یه انسان بیمار. ببین چی باعث شد به این راه کشیده بشه. ببین کجا کم کذاشته. ببین خودتون چقدر تو اعتیادش دخیلی بودید. شما چقدر کم گذاشتید براش.
3. از برادرت متنفر نباش. دوستش داشته باش. اون تکه ای از وجود توئه. چه بسا که اگه سالم بود بهش افتخار می کردی. پس مثل زمانی که سالمه و بهش افتخار می کنی دوستش داشته باش و بهش احترام بذار.
4. محبت کردنو یادتون نره. هم شما هم خانواده. خوبی هاشو یادش بیارین. قبل از اعتیادشو یادش بیارید وقتی مواد نمی زنه پیش شما بیشتر محبت کنین. اما وقتی مواد زد به جای غر غر کردن و نفرین و آه و ناله سکوت کنید اخم کنید از کنارش بلند شید. چون اون یه معتاده و هر چقدر هم که داد و قال راه بندازید کار خودشو می کنه این وسط فقط پرده احترام خودتون پاره میشه و اعصابتون داغون تر.
5. به جای انتقاد و سرزنش چشم انداز امیدوارکننده ای از آینده جلو چشاش بیارید.
6.نفرین کردنو به دعا کردن از صمیم قلبتون تغییر بدید. هرگز هرگز هرگز نفرین نکن.
7. حتمن از کسانی که برادرتون دوستشون داره یا ازشون حساب می بره کمک بخوایین.
عزیزم منم اول اینارو نمی دونستم واکنش هام مثل تو بود. اما هر چقدر برادرم معتادتر شد من قوی تر شدم. وقتی سرحا ل بود چقدر می گفتیم می خندیدم. چقدر بهش اطمینان می دادم که دوستش دارم. دلم براش می سوزه می خوام بهش کمک کنم.
یه کم ب برادرت زمان بده. ازش نخواین و اصرار نکنین ترک کنه بذارید خودش بخواد. وقتی خودش خواست احتمال اینکه دوباره به مواد برگرده تقریبن هیچه. به جای ناامیدی دختر خوب قشنگ، بلند شو یه یاعلی بگو به خدا توکل کن و حامی مادر و پدرت باش و بعد حامی برادر معتادت.
دعا می کنم خدا بیمارتو همه معتادای دنیا رو شفا بده. ایشالا زودی برگردی و خبرای خوب خوب بدی. 

سعی کن وقتی مواد می کشه به جای ادکلن و عطر پنجره ها رو باز بذاری. یا وقتی فندکی میزنه تو یه هندزفری بذار تو گوشتو و آهنگای شاد و جملات مثبت گوش بدی.

منم پدرم معتاده البته  تریاک , نگران نباش این یه امتحال  الهی ست , با داداشت مهربون باش که لج نکنه , بزار بکشه تا  بمیره  ولی براش دعا کن , بهش محبت کن

خدا بهتون صبر بده عمیقا ناراحت شدم 

منم بابام معتاده:( میفهمم یه سری درداتو (صدای فندک و قضیه پول و طلاهات) بابای من که کار که نمیکنه هیچ یه چیزیم طلب داره باز خوبه این داداشته ما که بخاطر بابامون مادرمونم از دست دادیم(به خاطر سرکار رفتن مادرم کلا چن ساعت بیشتر نمیدیدمش اونم خسته و له شده)

واسه ی مشکلت یه چی بگم نمی خندی؟

من خیلی وقت پیش یک مصاحبه ای رو با یک شرخر ! خوندم که خیلی جالب بود .
تو گوگل با این " سرچ کنی میاد:
گفتگو کم نظیر با یک "شرخر"در تهران

ولی اون قسمت از مصاحبه که مد نظرم بود رو برات میارم:

*پس شرخر فقط دنبال نقد کردن طلب مردم نیست. یعنی کارهای دیگری هم هست که قبول می‌کنید؟

خیلی پیش اومده که یک زن تنها اومده سراغ ما گفته همسایه‌اش مزاحم دخترش میشه. گفتیم باشه آبجی پول نمی‌گیریم برات حلش می‌کنیم. رفتیم جوون لندهور مردمو انداختیم تو ماشین بردیم زدیمش و ادبش کردیم و بعد ولش کردیم. یک بار یک پیرمرد سراغ منو از بچه محل‌ها گرفته بود. اومد پیشم گفت پسرم مشکل منو حل می‌کنی؟ گفتم مشکلت چیه؟ گفت یه پسر دارم که خیلی اذیتم می‌کنه. توهین می‌کنه و پول می‌دزده می‌خوام ادبش کنی. بعد هم یه چیزی بابت دستمزد داد و من هم رفتم سراغ پسره. دیدم پسره معتاده و خیلی هم بچه پر‌روست. گرفتیم با بچه‌ها بردیمش تو باغ یکی از دوستان تو شهریار. یک هفته کار من این بود که این لندهورو کتک بزنم. هی می‌زدمش و هی خون بالا می‌آورد. اون قدر زدمش که بیهوش شد. از صبح تا شب کلاغ پرش کردم اون قدر که پاهاش از خودش نبود. پس می‌بینی که همه‌ش مساله پول نیست.

*چرا نباید این کار را به قانون سپرد؟

خوب در نمیاد. اولاً می‌گیرن ولش می‌کنن. بعدهم خوب ادبش نمی‌کنن. من وقتی این جور آدما رو می‌گیرم اون قدر می‌زنمشون که خون بالا می‌آرن. قانون چنین کاری نمی‌تونه بکنه. خود من صد بار بازداشت شدم اما همیشه آزادم کردن. شاید باورت نشه اما لات‌ها خیلی دوست دارن اون تو باشند. تو زندان کار هست، کاسبی هست اما این بیرون نیست.

----------
آقا این فقط یه نظر بود ، من هچ مسئولیتی رو بابت خطرش قبول نمیکنم!

خانمی برادرت وقتی مواد میزنه دیگه احساسی و محبتی رو درک نمیکنه،البته درک میکنه و اما کاراش دست خودش نیست،این که مادرتون جلوش زانو زده،متوجس ک اذیت میشید،هیچ آدمی خودشم از این که اعتیاد داره خوشحال نیست،اونم داره عذاب میکشه و اگه تشویق بشه ب ترک و باهاش حرف زده بشه امکان پذیره.ب نظرم کنگره 60 میتونه خیلی موثر باشه، من چند نفر رپ میشناسم ک سابقه مصرفشون هم خیای زیاد بود اما از این طریق ترک کردن،تو برنامه های تلویزیونی هم زیاد دربارش میگن
امیدوارم برادرتون طوری خوب شه که جبران همه این سال ها رو بکنه

تو حیاط دانشگامون نشسته بودم یه خانوم اومد کنارم نشستو صحبت کردیم باهم.بعد میگفتخالش مجرد که بود یه فیبرون که تبدیل به تومور شده بود داخل رحمش بوده که دکترا مجبور شدن رحمشو وردارن.بعد دیگه بچه دار نمیتونست بشه.میگفت بعد چند وقت خواستگاری براش اومدو خالش بهش مشکلشو گفت.خواستگارش قبول کردو گفت من تورو دوست دارم.ازدواج کردن و خیییلی زیاد میگفت همو دوست دارن.خالش نزدیک 15سال بدون بچه زندگی کرده بودو باز عاشقانه همو دوست داشتن.حالا اینو گفتم که بگم اونجا که میگن خدا گر زحکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری یعنی این.بدون خدا حواسش بهته.میبیندت.مطمئن باش.حتما زندگیتو درست میکنه.برا داداشتم میدونم دوسش داری.ولی دعا کن.مامانت دعا کنه.ایشالله درست میشه

سلام آبجی گلم.‌ وضعیتت خیلی سخته حق داری خسته باشی. ما آدما فقط نصیحت کردن بلدیم٬ نمیدونم اگه خودم به جای تو بودم میتونستم یا نه اما میخوام ازت خواهش کنم محکم باشی. عزیز دلم محکم باش و دلت به خدا قرص باشه بدون که روزهای خوبت تو راهن. از خودم نمیگم٬ وعده خداست. فقط تلاش کن روحتو از آسیبها حفظ کنی٬ خودتو سرگرم کن و برای خودت مشغولیت درست کن٬ هر چی کمتر ذهنتو درگیر شرایطت بکنی کمتر آسیب میبینی. و حرف آخرم اینکه خدا به فکر ماست٬ خدا خییییییییلی بزرگه...از خودش کمک بخواه...

دوست گلم بابت نظرت ممنون من برادرمو خیلی دوست دارم 

دوست گلم قوی باش همون خدایی که پدرتو ،پدر شما کرد هواتو داره 

دو نفر دیگه ام گفتن پدرامون معتاده 

سلام ببین سعی کنیدان قدراون راتشویق کنیدکه موادبکشه وازحدمجازهم بیشترتا اینکه سنگوب کنه وتمام خانواده برای همیشه ازدستش راحت بشید

گریه ی شدید شدید

عزیزم
واست دعامیکنم از اونجایی ک اصلا انتظارشو نداری گشایشی بشه تو زندگیت
خداخودش گفته: بعد هر سختی اسانی است...........
به حرف پروردگارت ایمان داشته باش....

سلام،

آبجی می دونم شرایطت سخته امیدوارم خدا بهت صبر بده. تا زمانی که زور و اجبار برای ترک کردن باشه معتاد یا ترک نمی کنه یا ترک کرد بر میگرده ولی اگه خودش بخواد که ترک کنه ها توی سخت ترین شرایط دیگه بر نمی گرده. شما سعی کنید به صورت مستقیم بهش نگید که ترک کنه ولی بهش انگیزه بدین. افراد معتاد معمولا انگیزه ای برای تلاش کردن ندارن که بخوان مواد رو ترک کنن. ترک هم اسمش آسونه ولی خوش خیلی سخته. من کسی رو دیدم که بار ها رفته کمپ ولی نتونسته ترک کنه ولی با گفتار درمانی ترک کرده.

در مورد خاستگارتون هم باید بهتون بگم که خیلی نامردی کرده گفته برو دوستت رو برام خواستگاری کن و بعد هم حرفای رکیک به شما زده اونم بعد از پرسیدن یه عالمه سوال جنسی! مردم چه رویی دارن بخدا. (راستی آبجی حرفای رکیک و سوالاش مگه چی بودن؟)

به م* :
یا این کارا همه چیز بد تر میشه و طرف که کتک خورده میره دق دلیش رو سر خانواده یا باعث و بانیش در میاره. اگه کسی (شر خر) با من این کار رو بکنه می دونی چی کار باهاش میکنم؟ روزگارشو سیاه میکنم. از خودش و خانوادش و فامیل همشون رو عاجز می کنم. یعنی چی که طرف رو یک هفته برده زده خونی و مالی کرده؟ باور کن باور کن اگه می تونستم بگیرمش حتما ِ حتما از گوشاش آویزونش می کردم. خخخخخخخخخ

سلام دوستان عباس اقا برادرم خیلی خیلی هوای خودشو داره بردیمش چکاپ دکتره دهنش باز موند گفت چمار کردی انقد سالمی؟یک ذره رسوب مواد توبدنش نبود

از اینجاها مشاوره بگیر:
شماره 09640
http://javab.ir/09640/
http://www.askdin.com/

به سوال کننده 

ممنون از دعای خوبت در حق من و برادرم و خوشحالم که برادرتو دوست داری این یه نمره مثبته عزیزم. دست کمش نگیر. همین که میگی خوش اخلاقه خیلی خوبه. مطمئنن اگه باز تو رفتارش دقیق بشی می تونی رفتارهای خوب دیگه رو پیدا کنی. سعی کنید دائم بهش یاداوری کنید که چقدر خوبه. و دائم دعاش کنید. هم برادرتو هم امثال برادرتو. سختگیری نکنید و مجبور به ترکش نکنید. البته نصیحت کنید. بگید اگه ترک نکنه چه چیزایی رو از دست می ده و مهمترینش شخصیت اجتماعی و خانوادگی یه. اما اگه ترک کنه حداقل چیزی که به دست میاره سلامت و شخصیتشه. اما هی مجبورش نکنید حتمن بهش بگید که اگه می خواد ترک کنه به خاطر شما و آبروی خانوادگی بلکه برای خودش ترک کنه. خد خودش. من هم دعا می کنم. نگرانی ها ر از خودت دور کن. می دونم شرایطت سخته. من اینا رو گذروندم. تو این امتحان همه مون یه درس گرفتیم و اونم این بود که ما یه خانواده خوشبخت بودیم. با هم بحرانها رو گذروندیم. روزهای بی پولی رو گذروندیم. روزهایی که آرزو می کردیم کاش فردا نیاد. اما اون روزا گذشته با صبر و دعا. الان خوشحالم که پشت همو خالی نکردیمو برادرمو طرد نکردیم. با هزار بدبختی و فقری که دامنمونو گرفته بود همه جوره پشتش بودیم. الان جونشو برای ما می ده. داداش منم همینطوری بود. باور کن خوش قلب تر و مهربونتر از اون نبود حتی تو زمان اعتیادش. اگه اعتیادشو یه بیماری بدونی اور کن عشق جای نفرتو می گیره و برات یه انیزه قوی میشه برای ادامه. در این باره با پدر و مادرت هم صحبت کن. بذار اونا هم آروم بشن. از تجربه من بگو که مثل تو بودم اما همه چیز عالی پیش رفت. باز هم دعا می کنم. هم تو و هم برادر و خانواده محترمتو عزیز. در پناه حق.   

به سوال کننده :

آبجی بد جور غیرتی شدم اگه می خوای شمارشو بده به من تا حالشو بگیرم.

درضمن معتادین قبل از آزمایش یه چیزایی می خورن که آزمایش درست نشون نمیده. مثلا آبلیمو.

مرسی دوستم بابت محبت و دعات