خانواده برتر

اون خانوم اگه شمارومی خواست بلاکت نمیکردشماهم سرک توزندگی آدم متأهل نکش دخترزیاده قبلاشرایطت خوب نبوده ردت کرده خوب طبیعیه الان که شماشرایطت متحول شدة بایددنبال کیس بهترازاون بگردی وجواب بی احترامی وبلاک کردنشواینطوری بدی سیمکارتتم عوض کن یه وقت پات نلغزه بسپاربه دیگران کیس مناسب بهت معرفی کنن ایشالاباشرایط جدیدت ازدواج خیلی خوبی انجام بدی اون دیگه مهره سوخته هست خودتوبیخوداذیت نکن ممکنه توانتخابهای بعدیت اثرمنفی بزاره

راه اول:

🌀حافظ:

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد

چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

این تطاول که کشید از غم هجران بلبل

تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر

مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد

ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی

مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد

ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید

از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد

گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت

که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد

مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود

چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد

حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود

قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد

🌀

راه دوم:

🌀وحشی‌بافقی:

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است

انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم

در باغ، بهار است و صلای گل و گلشن

گر میوهٔ یک باغ نچیدیم ، نچیدیم

سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل

هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم

وحشی سبب دوری و این قسم سخنها

آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم

🌀

سلام خسته نباشین من یه خانم۳۲ساله هستم با دوتابچه که توسن ۱۵ سالگی عاشق یه پسر شدم وبعدا باهم دوست شدیم شدیدا بهش عاشق شدم واینکه اگه جونمم میخواست دریغ نمیکردم ماهمیشه توراه مدرسه همدیگه رو میدیدیم وتلفنی باهم رابطه داشتیم تا اینکه وضع مالیش که خوب شد تحویلم نگرفت اون موقع گوشی نداشتم فقط ماهی یا هفته یا گاها سه ماه یکبار تلفنی حرف میزدیم ۵سال همین شکلی باخم حرف زدیک ولی رفته رفته بامن سرد شد وبهم گف با هرکی فک میکنی خوشبختت مبکنه ازدواج بکن من که اینهمه عاشقش بودم با خودم گفتم تا کی این دیگه حرفشو بهت زد چقد میخوای خورد بشی تا اینکه تصمیم گرفتم فراموشش کنم دیگه نه اون نه من دیگه باهم نماس نداشتیم خلاصه من ازدواج کردم والان اومده دم از عشق میزنه واینم بگم من همون آدم سابق نیستم درسته دوسشدارم ولی نه بعنوان همسر به عنوان عشق اول که هیچ تمایلی هم ندارم که حتی باهاش حرفم بزنم خواهشا راهنماییم کنین که ایا پسره منظورش چیه که میگه من دوستدارم 

قصدش هرچی که هست شما کلا نادیده بگیرینش... ادم چیزی رو که بالا اورده دوباره نمیخوره

شماهم ایشالا یه همسر مناسب ، متعهد و پایدار پیدا میکنین

به آسمان

خواهر من چیکار داری منظورش چیه.

شما الان متاهلی

طرف با بی شرفی تمام بعد ۵ سال رهات کرده الانم نوبت شماست که رهاش کنین.

به هیییچ وجه اجازه ابراز علاقه یا کوچیکترین راه ارتباطی بهش ندین.

بره همون جایی که تا الان بوده با همونایی که تا الان دورش بودن