من الان 25 سالمه پارسال ازدواج کردم با یک دختر همسن خودم ما یه مشکل بزرگ تو زندگیمون داریم اونم اینه که همسرم خیلی خیلی خشکه اصلا حرف عاشقونه نمی زنه معذرت می خوام رک حرف می زنم شب ها تا حالا نشده یک بار منو در آغوش بگیره، فقط من می بوسمش، یک بار نشده منو ببوسه، از رفتارش موقع رابطه جنسی راضی نیستم، منم مجبورم ادامه ندم.
من از بچگی کمبود محبت داشتم به امید این ازدواج کردم که همسرم به من محبت کنه بهم عشق بورزه من هم همین طور زمانی که می بینم بعضی از خانم ها قربون صدقه شوهرشون میرن از حسادت می میرم، تا حالا با اینکه اینقدر خشکه یک بار هم بحث نکردم و بروش نیاوردم من از رابطه جنسی باهاش بیزار شدم چون هیچ محبتی دریافت نمی کنم فقط محبت می کنم الان نزدیک یک ماهه سمتش نرفتم برای رابطه جنسی چون هیچ لذتی ازش نمی برم.
الان همسرم تو خونه لباس های تنگ و باز می پوشه فکر می کنه من این جوری تحریک میشم میرم سمتش، دیگه نمی دونه که من فقط از محبت لذت می برم و اصلا بدنش برام تحریک کننده نیست، حالا اینا مربوط میشه به زندگی زناشویی، زمانی که بهش میگم بیا بریم بیرون بگردیم بهانه میاره نمیاد تو خونه هر کاری رو انجام می ده منت می ذاره.
من ساعت 6 میرم سر کار ساعت 7 بر می گردم خونه، زمانی که برگشتم بهش میگم عزیزم کجایی میگه سلام اومدی کتت رو اون جا نذار کثیف میشه، اه این جوری و هزاران بی مهری دیگه، من از خودم تعریف نمی کنم ولی آدم خیلی با وجدانی هستم، پدر خانم من یک فرد با ایمانی هست، از اون جا که به من اعتماد زیادی داشت، مهر دخترش رو یک جلد کلام الله مجید کرد، به خاطر این لطفی که ایشون در حق من کردن من اصلا روم نمیشه حرف از طلاق بزنم.
اگه هم بخوام طلاق بگیرم باید خونه م رو بزنم به نامش، تا عذاب وجدان نگیرم، البته خونه مون بالای صد میلیون پولشه فکر کنم جای یه مهریه کامل رو براش میگیره، ولی اصلا از طلاق خوشم نمیاد، از صیغه و این جور حرف ها حالم به هم می خوره، من فقط دوست داشتم یک همسر مهربان برای همیشه داشته باشم که به من محبت کنه، ولی افسوس دیوار من خیلی کوتاهه.
زمانی که از یه نفر محبت می بینم فوری بهش جذب می شم، مثل پدر خانومم خدا حفظش کنه خیلی آدم خوبیه، من تنها چیزی تو زندگی می خوام محبته خدا رو شکر با فشار زیاد درس خوندم بهترین دانشگاه کشور قبول شدم و وضعیت کاریم عالیه و از لحاظ مالی مشکلی ندارم، الان چشم هام پر اشک شد، تا اینو نوشتم.
ببخشید زیاد شد فقط الان هیچ راه حلی به ذهنم نمی رسه اگه لطف کنید یه راهی برای بیرون اومدن از این بهران جلوم بزارید ممنون می شم اسممو نمی نویسم تا مشخصاتم لو نره چون این وبلاگ خیلی پر بازدیده ممکنه منو یه نفر بشناسه
بیشتر بخوانید
اصلا خانمم رو از ته دل دوست ندارم
راز مطیع بودن زن در مقابل شوهر
احساس می کنم خانمم داره ازم سوء استفاده میکنه
خانمم کجای زندگی من قرار داره ؟
چکار کنم تا خانمم خوشبختی رو حس کنه ؟
چطور با محبت کلامی عشقم رو به خانمم نشون بدم ؟
میخوام خانمم رو عاشق نگهش دارم و حتی عاشق ترش کنم
یک زن، برای خوشبختی، از شوهرش چی میخواد ؟
← راهنمای زوج های جوان (۷۴ مطلب مشابه) ← روابط عاطفی زن و شوهرها (۸۱ مطلب مشابه)
- ۱۴۵۶۳ بازدید توسط ۱۰۵۱۶ نفر
- جمعه ۲۲ فروردين ۹۳ - ۰۴:۵۵