سلام هم خانواده ای های عزیز

امیدوارم تن تان نیاز با ناز طبیبان پیدا نکند

من پسری جوان (زیر 30) هستم که خدا رو شکر از جهت شخصیتی و تحصیلی و شغلی جایگاه مناسبی دارم (خودستایی نیست چون شما بنده رو نمی شناسید) و تک فرزند خانواده هستم. زمانی که صحبت می کنم، از نظر فن بیان مشکلی ندارم. من در جمع های شغلی، دوستان و اقوام فرد کم صحبتی هستم. صحبت کردن بی دلیل و صرفا ادامه دادن بحث و معاشرت با جمعی که دخلش هستم (جمع فامیلی و کاری) و ازشون خوشم نمیاد در نظرم کاری عبث و دوست نداشتنی است و به این دلیل فردی کم صحبت هستم.

این قضیه باعث شده که در جمع های شغلی و فامیلی، حضورم انگار به چشم نیاید و همه با هم صحبت می کنند به جز من و رفتار افراد به گونه ای هست که انگار من وجود خارجی ندارم و کسی نه من رو مخاطب خودش قرار می دهد و نه حتی سر صحبت رو با من باز می کند در حالی که انتظار من از افرادی مثل عمو که مثلا 15 یا 25 سال از من بزرگ تر هستند این هست که اون ها سر بحث رو باز کنن و سپس من با آنها همراهی کنم. ولی متاسفانه اون ها هنگام صحبت کردن حتی ارتباط چشمی که خردترین نوع ارتباط هست رو با من ندارن.

به عنوان پیش زمینه ای برای توصیف اطرافیان به خصوص فامیل، بی هیچ گونه اغراق و بدبینی ای  باید عرض کنم که افراد به شدت بدخواه، حسود، کنگر خور و  لنگر اندازی (رفت و آمد به شدت یک طرفه) هستند و به خاطر بالاتر بودن موقعیت و جایگاه تحصیلی من از خود و فرزندان شون بسیار حسادت می ورزند که برای پدر و مادرم و من این قضیه در موقعیت های مکرر و مختلف عیان شده. 

اسفناک ترین بخش قضیه اینه که پدر بزرگ و مادر بزرگم از کودکی به والدینم نسبت به سایر فرزندان شون تبعیض قائل می شدن و همچنان هم این رویه رو دارند و حتی نسبت به من که نوه شون هستم این رویکرد رو دارند و مکررا شنیدیم که از من و پدر و مادرم نزد سایرین بدی گفته اند. (این مواردی که گفتم به صورت متعدد برای من و پدر و مادرم به اثبات رسیده و صرفا بدبینی من نیست و وصف بیشتر درباره سجایای اخلاقی اون ها در این مقال نمی گنجد)

این پیش مقدمه رو گفتم تا ببینید افراد مقابل ما چه کسانی هستند. من با خودم فکر کردم که اگه بخواد روند پیش رو به این صورت پیش بره و کسی من رو تحویل نگیره و حضورم نادیده گرفته بشه،  ممکنه در آینده نزدیک که امورات مهم به من واگذار خواهد شد یا اگر قرار باشه برای مثال به عنوان نماینده والدینم اموراتی رو اداره کنم، سایرین من رو غیر جدی خواهند گرفت و حرف شنوی از من نخواهند داشت. 

لذا تلاش کرده ام به مشارکت بیشتر در معاشرت و بحث ها و در مواردی آغاز بحث ها. اما بزرگ ترین دغدغه و دل مشغولی من این هست که علاوه بر جاذبه ای که در حال بازسازی اش هستم، دافعه ام از بین نرود و پابرجا باشه و اون ها خیال نکنن که با این همه کم محلی و بی توجهی ای که نسبت به ما و به خصوص من تا این سن  داشته اند، من تفکرات مشابهی نسبت به اون ها دارم و ساده لوح به نظر نرسم. 

من میدونم به دلیل بدخواهی و حسادتی که اون ها دارند، هرگز در آینده نیز آغاز کننده معاشرت با من نخواهند بود و اگر همیشه معاشرت ها از جانب من آغاز شود و ادامه پیدا کنه به احتمال زیاد تصور خواهند کرد که من تمایل و رغبتی به سوی اون ها دارم و نسبت به اون تفکراتی که نسبت به من دارند غافل هستم. 

ممکنه بگید که چه فرقی می کنه که اون ها چه فکر کنند اما باید بگم که اگر از ما احساس  صمیمیت و نزریکی نسبت به خودشون ببینند زحمات و بدخواهی هایی رو بر ما تحمیل خواهند کرد که امکان توضیح بیشترش وجود نداره.

به صورت مشخص سوال من این هست که در مورد این حالت خاص فامیلی، و همچنین محیط کاری، در مورد افرادی که ناگزیر هستیم باهاشون صحبت یا معاشرت کنیم چگونه باید رفتار و معاشرت داشت که هم حضور و جایگاه آدم توی اون مکان یا اون اجتماع تثبیت و احساس بشه و هم طرف مقابل بدونه که من هم مثل اون چشم دیدن اون رو ندارم و کارهایش نسبت به من بر من پوشیده نیست و دافعه شخصی ام نیز در کنار جاذبه ام حفظ بشه. این موضوع دغدغه زیادی برام ایجاد کرده.

از شما خواهران و برادران خواهشمندم من رو مثل خواهر و برادر خودتون راهنمایی بفرمایید. پیشاپیش  قدردان زمانی که می گذارید هستم


مرتبط :

در جمع های دوستانه، از چی حرف بزنیم که غیبت نشه ؟

دوست دارم که غیبت کردنم کم بشه اما نمیدونم چه جوری؟

گناه غیبت چه جوری بخشیده میشه ؟

موقع حرف زدن با دیگران، حرف کم میارم

دلم میخواد همه جا حرف برای گفتن داشته باشم

مراقب حرفها و گفته هایمان باشیم

اصولا حرف مردم برام مهم نیست

به حرف مردم خیلی حساسم

چکار کنم راحت حرفم رو بزنم و تصمیم بگیرم؟

از روی سادگیم یه حرفی میزنم که نباید بزنم

چطوری به خاطر کم حرفیم مغرور به نظر نرسم؟!

اول فکر کنید بعدا حرف بزنید

مواظب حرف ها و رفتارهامون باشیم

اصلا بلد نیستم خوب حرف بزنم

قبل از هر چیزی اول یاد بگیریم چطور باید حرف بزنیم!

حرف های دیگران خیلی واسم مهم شده

عاقل اول فکر می کند سپس حرف می زند

تصمیم گرفتم دیگه زیاد حرف نزنم

حرف بقیه نسبت به من و رفتارم برام خیلی مهمه

بعضی حرف ها رو هر جایی نزنید

دل شیر ندارم که حرفم را رک بگویم

هر حرفی باید در موقعیت خودش زده بشه

می خوام قوی بشم طوری که در مقابل حرف دیگران خودم رو نبازم؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)