سلام به همه دوستان خانواده برتری و  همین طور خوانندگان مهمان

میخواستم راجع به یه مساله ای صحبت کنم که در واقع شروعش از اون جا بود؛

که من برای حل پاره ای  از مشکلاتم  رجوع کردم  به کتاب  های روانشناسی و سخنرانی هایی از شخصیت های معروف که خوندن اون کتاب ها و دیدن اون فیلم ها خودش یه مشکل پیچیده تر و اساسی تر در من ایجاد کرد.

واقعیتش الان که نزدیک به 30 سال سن دارم طرف کتاب های موفقیت و روانشناسی نرفته بودم تا 1 سال گذشته، چون نمیدونم چرا اما احساس میکنم این قبیل کتاب ها و سخنرانی ها بیشتر جنبه تجاری داره و حتی درصدی از اون ها عوام فریب هستن حالا دلیل خاصی ندارم براش، اما بهتره بگم من نمیتونم ارتباط بگیرم باهاشون، به طور مثال کتاب 4 اثر که خیلی هم طرفدار داره واقعیتش حتی نتونستم تمومش کنم.

اما در 7 8 ماه گذشته مشکلاتی  برام پیش اومد که ریشه در روان داشت و من مراجعه کردم به یک روان پزشک که ایشون به من سریع دارو دادن و من هم 2 ماه استفاده کردم اما در نهایت پشیمان شدم  و مصرف شون رو قطع کردم. 

با کلی تحقیق و جستجو به یک مشاور ظاهرا خوب  مراجعه کردم که فقط همین بس که انقدر راهکار ها سطح پایین و بچگانه بود که  دلم میخواست فرار کنم از اون جا.

بعدش رو آوردم به همین کتاب های خودشناسی و سخنرانی های افراد معروف نظیر آقای دکتر فرهنگ  هلاکویی و الهی قمشه ای، با این که نام این دو بزرگوار رو از قبل ها زیاد شنیده بودم اما هیچ وقت سمت صحبت هاشون نرفته بودم.

من چند تا از سخنرانی های دکتر هلاکویی رو گوش کردم و واقعا بخشی از  صحبت هاشون برام کاربردی بود و خیلی کیف کردم از سطح آگاهی و علم شون، منتها تو بخشی از مسائل دچار تناقض شدم که این بدتر منو سر در گم و کلافه کرد.

برای مثال :

در یکی از ویدئو هاشون که در مورد مقایسه نکردن بود, ایشون گفتن که  به خودتون سخت نگیرید و اگر برنامه ریزی کردید که صبح زود بیدار بشید درس بخونید و نشد بگید به درک که نشد، خودتون رو اذیت نکنید جریمه و تنبیه نکنید, حالا من هم زمان داشتم کتاب اثر مرکب دارن هاردی رو میخوندم که به عکس  تو کتاب گفته شده موفقیت با نظم و برنامه ریزی و تداوم ایجاد میشه در واقع میشه یه به خود سخت گرفتن رو (در نظم و برنامه ریزی) در این کتاب برداشت کرد.

خب من الان شدیدا تشنه راهکار هستم, درسته که در آخر ذهنیت و دید خودم نسبت به مسائل درست و غلط رو بهم نشون میده، اما من دارم آگاهی کسب میکنم اونم از کسانی که علم و آگاهی شون از من بیشتره، تا من از دیدگاه دیگه به مسائل نگاه کنم, الان در این دو موقعیت کاملا گیج شدم. 

نمیدونم برای موفقیتم باید به خودم سخت بگیرم و طبق  نظر آقای دارن هاردی در کتاب اثر مرکب باید تن به لحظاتی بدم که هیچ گونه لذتی برام نداره، اما در عوض موفقیت با خودش میاره، یا طبق نظر آقای دکتر هلاکویی  از تمام لحظاتم لذت ببرم و به خودم سخت نگیرم؟

من خیلی از فیلم های ایشون رو نگاه کردم، خیلی نتونستم جهان بینی و خداشناسی ایشون رو بفهمم، ولی همین جهان بینیه ما هست که تعیین میکنه دیدگاه مون چطور باشه به دنیا و همین دیدگاه مون هست که تعیین میکنه چه جوری با مسائل و مشکلات برخورد کنیم, منظورم اینه که نمیشه باور و اعتقادات مون رو از مسائل روانشناسی جدا کنیم و بگیم من کاری ندارم که این شخصی که  آگاهی داره و شخصیت محکمی داره, اصلا به خدا اعتقاد داره یا نه  و من فقط میخوام از علم و بینشش استفاده کنم.

حالا چرا به نظرم نمیشه چون ایده های این شخص از باور هاش  نشات میگیره، حالا اگر من باورهام  تناسبی با اون شخص نداشته باشه چطور میتونم از علمش بهره ببرم؟ (من این رو اصلاح میکنم در مورد خودم میگم نه همه) و دوست دارم نظر شما رو بدونم که شما در برخورد با این مساله چه دیدی دارید و چطور از سخنان چنین شخصی استفاده میکنید؟

اینم بگم که امیدوارم دچار کج فهمی نشید چون آدم تعصبی و مذهبی نیستم اما خب همون اندازه ای که اعتقاد دارم رو نمیتونم نادیده بگیرم شون و آثار باور ها و اعتقادات من در بینش من نوع نگاه من در نهایت رفتار من مشهوده و نمیتونم  جداشون کنم از هم .

دکتر هلاکویی در چند جا جوری صحبت کردن که به نظر میرسه به وجود خدا و معاد شک دارن یا حداقل به صراحت نگفتن باور دارن اما آیه هایی از قرآن رو در سخنرانی هاشون میخونن البته این بدیهی هست که یک شخص فیلسوف و ادیب اشراف داشته باشه به کتاب ادیان مختلف اما ایشون برای موضوعی که صحبت میکردن در موردش استناد میکردن به آیه های قرآن  که در مورد شرم و حیا هم بود (در هر حال این مورد برام عجیب اومد شاید هم من خوب نتونستم برداشت کنم که در این صورت دوست دارم درستش رو بدونم، البته دوستانی که ایشون رو بیشتر میشناسن و بیشتر سخنرانی هاشون رو گوش کردن شاید بهتر بتونن منظور منو بفهمن)

ایشون در فیلم حرمت نفس، جایی گفتن من, من هستم و تو, تو هستی، بعد مثالی زدن که اگر در خانواده برای یکی از افراد مشکلی پیش بیاد دلیلی نداره بقیه هم ناراحت بشن، طبق اون جمله بالا,  و در ادامه مثال زدن که اگر من به خاطر سر درد مراجعه کنم به پزشک, پزشک سرش رو با چکش نمیزنه که بگه حالا منم مثل تو شدم همدردیم، دقیقا عین این جمله رو گفتن که قرار نیست از رنج من تو رنج بکشی. 

خب این جمله ها ظاهرا منطقی میان و در مواردی حداقل من میتونم بهش عمل کنم، اما چطور میشه در زندگی  مشترک و در خانواده به کار بردشون؟ 

به طور مثال مادر من یک بیماری دارن که هر از گاهی عود میکنه بیماری شون، من در اون زمان مادرم رو تشویق میکنم که روحیه ش رو حفظ کنه اما چطور میتونم از رنجش رنج نکشم؟، چطور میتونم در لحظه بگم اون اونه من منم و روزم رو خراب نکنم؟، یا خانمی در رابطه با  مادرشون شکایت داشتن (عدم درک مادرشون نسبت به فرزندشون)

ایشون شکایت اون خانم رو جایز ندونستن و معتقد به این نبودن که وجود ایراد و نقص در اعضای خانواده  میتونه در بقیه اعضای خانواده تاثیر بذاره، طبق همون جمله معروف (من, من هستم و تو ,تو)  که منم دقیقا چنین مشکلی رو دارم، اما نمیتونم این راهکار رو برای خانواده خودم به کار ببرم چون حسی که به خانوادم دارم  طوری نیست که  من بتونم خط کش بذارم جداشون کنم و نسبت به تنش هایی که به وجود میاد خنثی باشم و به طور انفرادی زندگی کنم، بلکه رنج اون ها رنج من هم هست و توقع هم دارم ازشون.

اما در کنارش یاد گرفتم از افراد دیگه یا در اجتماع توقعی نداشته باشم اما خانواده رو نمیتونم و خیلی هم توقع دارم ازشون.

بعضی چیزها  دیدگاه نیست که من نوعی دیگر بهش نگاه کنم بلکه ارزشه، خانواده برای من ارزشه و من هیچ تلاشی نمیتونم بکنم که وقتی مادرم بیمار میشه رنج نکشم یا حتی برعکس، برادرم موفق میشه خوشحال نشم.

در کل پرسشم اینه که چطور از علم و بینش این گونه افراد استفاده کنیم؟، خب میدونیم که سواد کسی  به اندازه کتاب هایی که میخونه نیست و قرا نیست با خوندن یک اثر فاخر متحول بشیم بلکه اگر دو خط از اون اثار فاخر هم درست برداشت بشه و عمل بشه عالیه.

حالا در مورد این موضوع هم میشه گفت که قرار نیست تمام دیدگاه ها و بینش های یک شخص با آگاهی و با سواد رو قبول داشته باشیم 10 درصد هم  کفایت میکنه و حتی عالیه، و در نهایت این کتاب ها و سخنرانی ها  قرار نیست باور ها و ارزش های ما رو عوض کنن بلکه یه دید باز به ما میدن که بتونیم در برخورد با مسائل راحتر کنار بیایم همین !

دوست دارم نظر شما خوانندگان رو در مورد این پست بدونم و اگر دچار کج فهمی هستم و برداشت درستی نکردم زودتر متوجه بشم.

پیشاپیش  ممنون از نظرات تک تک تون.


مرتبط:

میتونم با تلاش کردن گذشته رو جبران کنم؟

خانواده چقدر در موفقیت افراد تاثیر داره؟

چه رابطه اى بین زیبایى و موفقیت فرد در اجتماع وجود دارد؟

در عدم موفقیت ما چه کسانی مقصرند، والدین، جامعه یا خودمان؟

چند نکته ی ساده برای موفقیت در زندگی

کتاب موفقیت نامحدود در بیست و یک روز آنتونی رابیز

معرفی کتاب های روانشناسی و موفقیت



برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
موفقیت در زندگی (۱۲۹ مطلب مشابه) خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه)