سلام دوستان
من یه پسر ۲۰ ساله ام که یه اتفاقاتی خیلی ذهنم رو درگیر کرده، ما تو فامیل پدری مون چند سالیه که اتفاقات خوبی نمی افته؛
پسرعموی بزرگم حدود ۱۰ سال توسط زنش که اسید ریخت روش، واقعاً آسیب دیده و زندگی یه انسان عادی رو نداره و کلاً هیچی.
پسر عموی دیگه م چند سال پیش مریض شد و فوت کرد و یه پسرعموی دیگه م هم همین چند هفته پیش تصادف کرد و متاسفانه فوت کرد.
نکته این ماجراها اینجاست که هر سه تای اینها تو سن ۳۰ سالگی این طوری شدن.
الان من موندم و یه پسر عموی دیگه، که ۳ سال ازم بزرگتره و هر دو نفر مون همین فکر رو کردیم، ما هم به ۳۰ برسیم یه اتفاقی برامون می افته.
من که دیگه انگیزه هیچ کاری رو ندارم نه درس نه کار نه زندگی هیچی، پیش خودم میگم وقتی قراره منم حداکثر تا ۳۰ باشم چرا اینقدر سختی بکشم، چرا کار کنم، چرا ازدواج کنم؟
خیلی داغونم خیلی هر روز نشستم و به مرگ فکر می‌کنم، ممنون می شم کمکم کنین.
مرتبط:
همیشه ترس از دست دادن عزیزانم رو دارم
میترسم که شاهد مرگ عزیزانم باشم
فکر می کنید نوع مرگتون ممکنه چطور باشه؟
دوست دارم زودتر از مادرم بمیرم تا مرگ اون و نبینم
گاهی اوقات در اوج خوشی به فکر مرگ می افتم
بعد از فوت یکی از همسایه ها ، نگرانم که مرگ منم نزدیک باشه
به خاطر فوت دوستم روحیه خوبی ندارم
با بیماری یا فوت عزیزان تون چطوری کنار میاید ؟
همه ش به فکر زمانی هستم که می خوام بمیرم
شما چقدر به عالم پس از مرگ اعتقاد دارین؟
← مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)
- ۱۷۲۸ بازدید توسط ۱۲۲۳ نفر
- چهارشنبه ۷ خرداد ۹۹ - ۱۸:۴۹
