به تازگی ازدواج کردم.دختر تحصیل کرده و ظریفی ام.تو خونه پدرم خیلی کار خونه انجام ندادم و با ناز بزرگ شدم.
مادر همسرم بیماره و اواخر دوران شیمی درمانیشه. اگه خدا بخواد به زودی حالش خوب میشه. من خانواده همسرم رو دوست دارم. روابط 2 طرفه خوبی دارم. تمام مدت من مثل دختر پیششون بودم (دختر ندارن و جاری هم فعلا ندارم)، بیشتر اوقات واسشون غذا میپزم و تو کارای خونه کمک میکنم. همسرم هم تو کارای خرید و ظرف شستن و ...
چیزی که آزارم میده اینه که این کارا عین وظیفه شده واسم. اگه انجام ندم با یه حالت دلخوری نگام میکنن. و تازگیا خیلی کم همسرم یا مادرش ازم تشکر میکنن.
البته که هر کاری کردم از رو علاقه بوده و ذره ای منت نذاشتم. فقط نمیدونم کجای کارم اشتباهه. دلم میخواد همسرم مث گذشته بگه خدا رو شکر که پیشمونی. یا مادر شوهرم بگه انقد خودتو خسته نکن دخترم و ..
لطفا راهنماییم کنید.
مرتبط:
با مادر شوهر حسود چه طور رفتار کنم؟
وقتی از حرف مادر شوهر ناراحت میشید چکار می کنید ؟
چطور رفتار کنم که مادر شوهرم تو زندگیم دخالت نکنه ؟
مادر شوهرم بین من و جاریم فرق میذاره
مادر شوهرهای شما به چی میگن احترام؟
چگونه با خانواده همسرم مخصوصا مادر شوهرم برخورد کنم
شما بگید من با این مادر شوهر چکار کنم ؟
چکار کنم که پدر و مادر شوهرم در زندگیم دخالت نکنن؟
مادر شوهرم توقعات بیجا از من داره
مادر شوهرم بر خلاف نظر ما بچه می خواد
زندگی با مادر شوهر در یک خانه باعث نمیشه حرمت ها از بین بره ؟
آموزش احترام گذاشتن به مادر شوهر
چطور محترمانه با مادر شوهر مخالفت کنیم ؟
چطور از سختی زندگی در خونه مادر شوهر نجات پیدا کنم ؟
مادر شوهر بنده به چشم هوو به من نگاه میکنه
← مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) ← روابط عروس و مادر شوهر (۴۴ مطلب مشابه)
- ۲۱۰۴ بازدید توسط ۱۷۳۳ نفر
- يكشنبه ۱۰ خرداد ۹۴ - ۲۱:۲۷