خانواده برتر

مادرشوهر حسود رو نمیشه کاری کرد.فقط باید بهش محبت کنی!!!سخت ترین فرمول اما موثرترینشه.با چشمام دیدم!!!

این همسر شماست که باید وقتی همچین اظهاراتی از مادرش میشنوه یجوری با خنده و شوخی بحث رو تموم کنه و از هیچ کدوم از شما جانبداری نکنه چون اگه بخواد همیشه طرفدار شما باشه جلوی مادرش؛برخوردهای ایشون بدتر هم میشه و یجورایی احساس میکنه پسرشو ازش دزدیدین.وقتی حساسیتت رو ببینن اوضاع متشنج تر میشه.

درضمن اینم دقت کنین که تازه شش ماهه ازدواج کردین.مطمئن باش زمان این مسئله رو حل میکنه.مطمئن باش.اینم با چشام دیدم!!!

برای هم دعا کنیم...

کاش بیشتر توضیح می دادید.

خب شما به اعصابتون مسلط باشید و مثلا بگید مامان !کاش بهم ی خرده از فوت و فن های آشپزی تون یاد بدید.

اگه تهرانی هستی  برای برنامه ی سیمای خانواده پیام بفرست .واسه بخش "دستپخت مامان" بعد خلاصه باهاش هماهنگ کن که میخوان بیان خونه تون فیلم برداری و اجازه شونو بگیر،احتمال قوی می دم که در اعماق قلبشون نفوذ کنید.

البته اینا فقط پیشنهاد بودن شاید واسه ایشون جواب نده.

آره منم نظرم اینه که به همراه شوهرتون به مادرشوهرتون محبت کنید.

یکی از فامیلای ما با اینکه رفتارای مادرشوهرش واقعا بد بود اما اینقدر بد مادرشوهرو پیش همسره گفت که خودشو از چشم شوهرش انداخت.هر چی باشه مادرشه دیگه...

من فکر می کنم ی دلیل حسادت مادرشوهر ها اینه که خودشون زندگی زناشوئی موفقی نداشتن.حالا که می بینن پسر برای عروسش خیلی کارا می کنه حسادت می کنن.

شما باید ابزار آلات حسادت رو دم دستشون نذارید. می دونید منظورم چیه؟

مثلا اگه به لباس حسودن جلوشون لباسای آنچنانی نپوشید.

اما در مورد نحوه ی ارتباط باآقایون در این مورد چیز زیادی بلد نیستم.

آقایون بیاید راهنمائی کنید!

آقای نجفی؟

سلام.

ی پست بود راجع به رفتار عروش با مادرشوهر توی وبلاگ قبلی.

من اینجا خیلی دنبالش گشتم ولی پیدا نکردم.لطف می کنید آدرسشو بذارید البته اگه ممکنه.

بعضی ازاین کارارو انجام میدم ولی جواب نمیده.مثلاچندروزپیش رفته بود دکتر که من ناهار اماده کردم برگشت گفت لازم نکرده  تو خونه من اشپزی کنی نظم خونموبهم بزنی.من هرچه قدبهش محبت کنم فک میکنه وظیفمه؟به نظرتون میشه به همچین مادر شوهری محبت کرد؟

آقای نجفی نبود.

خیلی پست خوبی بود.

توی سیستمم بیشتر می گردم شاید پیداش کنم.

گفته بودین با مادرشوهر نباید زیاد صمیمی شد و .....بقیه ش یادم نمونده

تا ببینیم مادر شوهرتون چه حرفایی واسه گفتن دارن:-)))))))))

ولی در کل خودتو درگیر این مسایل نکن، حواست به بالای سرت باشه ، بالاخره مادر شوهرت هم نرم میشه...تو نیکی می کن و در دجله انداز...

تنهاراه فاته خوندن برا مادرشوهروکل خاندان شوهر و فاصله گرفتن و سرد بودن با همشونه کلا جواب فقط بله نه و کم حرف زدن پیششون و خودمونی نشدن باهمشون و دوری تاجای ممکن مادرشوهر فضول وزیراب زن و دعواراه اندازو هم باید فقط فکنی شلغمه محلش ندی و .. تا کم کم بیخیال بشه اصلا دهن به دهنش نشین و هروقت خاست دعوا دست کنه بگین من نیومدم دعوا وبحث کنم اگه شما هم میخای بحث کنی من حوصله بحث ندارم و موقعیت رو ترک کنین دوریییییی دوستیییییی 

من یه مادرشوهر دارم به ظاهر خودشو خوب نشون میده ولی خدا میدونه چقدر بدذات و عوضیه .فقط از خدا میخام تو همین دنیا سزاب کاراشو ببینه ایشالا که خدامزدشو بده بهش اینقدر باعث دعوا و اعصاب خوردکنی منوشوهرم شد .رحم به بچه دوروزم نکرد اینقدر دعوا راه انداخت قربونی بچه کرده بودیم همرو جاکرد برد نیم کیلو گوشت تو فریزرم گذاشت بقیه جا کرد برا داماداشو خودش ایشالا مرگشون بشه سرطان بشه تو شکمشون . یه جاری عقب مونده هم دارم که جلو اونا گهشونو میخوره زنگ میزنه پشت سرشون بد میگه مثل خودشون ذاتش خرابه تیرو تختن جفت هم شدن من چند مدته فاته برا کل فامیل شوهر خوندم هیچ ارزش ندارن برام ظاهری میرم میام الهی سر به تن هیچکدومشون نباشه . مخصوصا مادرشوهرم . همیشه زنگ میزنه بد منو به شوهرم میگه دعوامون میندازه حضوری هم میریم پیشش اینقدر وقیح و چشم دریدست توچشم من بهم تیکه میندازه توهین میکنه ازبس همه جاش سوخته چرا دختراش کارمند نیستن عروسش کارمنده .نمیدونه چه کنه از حسادتو تنگ نظری چاره داشتم سال به سال ریخت نحسشو نمیدیدم پامو خونه اون نمیزاشتم قوم عجوج مجوج  . دخالت کنو سر فقط بلده بکشه ببینه عروساش کجان کجا میرن میان بس فضوله بلد نیس بتمرگه سرجاش کمتر ... عروساشو بخوره با ۷۰ سال سن عین احمقاست رفتارش پیرزنه مزخرف وفضول و دخالت کن بچم به دنیا اومد فهمش نرسید یه جعبه شیرینی بگیره بیاره اینقدر بی***ره حقوقم داره دوتومن نم پس نمیده واسه عروساش 

سلام دوست عزیز الان زوده که بخوای کاری کنی زمان همه چیزو حل می‌کنه فقط باید صبرتون زیاد باشه

سلام،اولا ممنون از سایت خوبتون،بعدم یکم دلم خنک شد پستا رو خوندم.چون فکر میکردم فقط خودم گیر یه عفریته افتادم

من یه دختر تهرانی،خوشگل وسفید و قدبلند و تحصیل کرده ام و خیلی خواستگار داشتم.بلاخره با یه پسر خیلی خوب و مهربون ازدواج کردم.اینم بگم که من چندسالیه بخاطر خانوادم تو شهرستان زندگی میکنیم.آقا این مادر شوهر عفریته فضول و حسود من همون روزای اول عقد گفت نمیذارم کسی پسرمو ازم بدزده!من هنگ کردم چی میگه ولی الان بعد دوسال از ازدواجم دیگه روانی شدم از دستش.چون من تهرانیم هرکاری من میکنم،میره میخره.پولدارم هستن.بخدا 3دست مبل داشت،من که واسه جهازم مبل خریدم رفت لنگشو واسه خودش خرید.سرویسامو نگاه میکنه میره از مدلش میخره.النگو نازک داشتم رفت الگنو پهنشو فروخت نازک خرید.خلاصه همه کار.ازون طرف من چون خانوادم متشخصه،یاد نگرفته بودم بی احترامی کنم.بخدا یه بار بدون جون صداش نکردم.همیشه محبت کردم،از کادو بگیر تا کمک دستش باشم.به پسرش احترام میذارم،ولی اون فقط بهم تیکه میندازه و چون خونمون به اسم پدرشوهرمه،وشوهرم شرایط مستاجری نداشت،مجبورم کرده تو مسکن مهر زندگی کنم.وجلوی روم به شوهرم گفته نذار زنت رفیق بازی کنه.خودش بارها گفته تو جوونی سختی کشیده و حالا چشم کورش نمیتونه خوشحالی منو ببینه.منی که دختر اجتماعی بودم،همیشه میخندیدم،بشدت افسرده وتنها شدم و اون کثافت لذت میبره از اذیت شدنم.بخدا با این که همسرمو میپرستم ولی چند بار به خودکشی یا طلاق فکر کردم.فقط چون از دستش راحت بشم.من سه تا جاری دارم.یکیشون مثل خودم بی زبونه،پوست اونم غلفتی کنده.ولی دوتا جاری دریده و بیتربیت دارم،ازشون میترسه و هرکاری اونا بخوان میکنن.خدا لعنتش کنه که شادیمو گرفته ازم.امشبم با گریه اومدم اینجا،ولی با خوندن نظرات یکم آروم شدم.ففط دعا کنین خونمون عوض بشه،محل سگ بهش نمیدم.راست گفتن دوستان که با محبت درست نمیشه.این عقده ایا رو فقط باید بی محلی کرد.ببینین منو به کجا رسونده که حرف زشت میزنم.خدا ایشالا همه ظالم ها رو تو همین دنیا به سزای کارشون برسونه

بازم اگه کسی نظری داشت،ممنون میشم بگه

سلام.بنظرم در چنین مواقعی بی اعتنایی کنین رابطه شما با شوهرتون مهم هست بقیه رو بی اعتنا باشید

منم همین مشکل و چندین مشکل دیگم دارم که بدلیل غریب بودن بین عروسها بامن چپن و دنبال دعوان. بنظرم باید توی دهن همچین مادرشوهر و خواهرشوهرا و شوهری که طرف مادرش و خانواده پلشتشه رید و بعد هم راهو برای همیشه جدا کرد. اینا درست بشو نیستن  حیف جوونی خودمون نیست؟ 

چارش فقط مرگه من همه ی راهها رو رفتم والا حسود نه خودش تو ژندگی راحته نه بدبخت عروس راحته خدا بکشتشون همچین عقده ایهارو شانزده ساله هنوز اداهاشو داره 

حسود ندانم ولی گفتی لاغر شده چه قدر گنگ بود داستانت!!