سلام
من ۲۳ سالمه و پسرم، الان دارم با گریه این مطالبو مینویسم و اصلاً حالم خوب نیست، یه مشکلی دارم که واقعاً اذیتم می کنه من متنفرم از اینکه کسی از من ناراحت بشه به خصوص وقتی جواب سوالم رو نمیدن و یا با من صحبت نمی کنن.
در هیچ حالتی حتی اگر حق با من باشه دوست ندارم کسی از من دلخور بشه حتی شده که کسانی با من قهر کردن که اصلاً دلیلش رو حتی نمی دونستم که چرا با من حرف نمی زنن یا جواب سوالم رو نمیدن, اولین نفری که میره و عذر خواهی می کنه من هستم, اولین نفری که میره منت کشی می کنه من هستم, اولین نفری که میره غرورش رو خورد می کنه من هستم، واقعاً من چرا این جوری هستم؟
وای به حال اون روزی که اگر کسی با من داد و بیداد کنه یا با من قهر باشه به خصوص که اگر آشنا یا همسایه و یا توی محله کارم باشه؛ اون روز اصلاً خواب ندارم؛ همه ش خودم رو سرزنش میکنم میگم ای کاش اون کار رو نکرده بودم؛ ای کاش اون حروف ذو نمیزدم که ناراحت بشه؛ حتی حاضرم برای اینکه کسی رو از خودم راضی نگه دارم هر کاری که بگن انجام بدم خیلی از درون داغونم.
اگر کسی از آشنا یا همسایه و یا توی محله کارم به من بگه تو یا یه حرفی بزنه که به نظر بقیه عادی میاد من همه ش با خودم فکر میکنم چرا به من این حروف رو زد؟، مگه من چیزی گفتم؟، مگه من کاری کردم؟
همه ش خودم رو عذاب میدم که دیگران رو راضی نگه دارم، یا همه ش فکر میکنم درباره ی من چی فکر می کنن نکنه بگن بی عرضه ست، نکنه بگن دست پا چلفتی و از دست افکار، حس افسردگی شدید دارم.
اگر کسی راهکاری بلده و یا اگر کسی مشکل منو داشته و بعدش حل شده و یا کتابی میشناسه که می دونه مشکلم رو حل می کنه لطفاً منو راهنمایی کنه که چه طوری از مهلکه جون سالم به در ببرم
ممنون
قبلا خیلی شاد و شیطون بودم، شاید افسردگی گرفتم
حس می کنم افسرده ام در حالی که قبلا خیلی شاد بودم
من چه بلایی سرم اومده ؟ واقع بین شدم یا افسرده ؟
می خوام خودم رو از افسرده شدن نجات بدم
برای حل مشکل افسردگی دقیقا باید چه کرد؟
چند نفر بهم گفتند که افسردگی دارم
دچار افسردگی شدم ، هیچ چیزی برام مفهومی نداره
احساس افسردگی میکنم وقتی سرعت گذر عمر رو میبینم
افسردگی به خاطر تنهایی و رفت و آمد نکردن با دیگران
← درمان افسردگی (۳۴ مطلب مشابه) ← روش های اجتماعی تر آقایان (۱۰۵ مطلب مشابه) ← تقویت روابط اجتماعی (۸۶ مطلب مشابه)
- ۱۳۶۵ بازدید توسط ۱۰۷۲ نفر
- چهارشنبه ۲۸ خرداد ۹۹ - ۱۸:۱۱