سلام
من ده ماهه که با دختری که دوستش داشتم ازدواج کردم ، قبل از این که بریم زیر یه سقف ، دختر ایده آلی بود ، اما الآن به شدت دختر ترسویی هستش.....
بخاطر کار من ، ما داخل شهری زندگی میکنیم که دور از پدر و مادر من و اون هستیم.
به همین خاطر وقت هایی که من سر کار هستم همسرم تنها خونه است.
شاید باورتون نشه ، ممکنه روزی بیشتر از ده بار بهم زنگ بزنه !
به شدت هم از تاریکی وحشت داره
تا جایی که اصرار داره شبا حتما با هم بخوابیم . معمولا طرفای ساعت یازده شب میخوابه خانومم ولی من معمولا اون ساعتو اختصاص میدم به بعضی کارای شخصیم و یا بعضی شبا فوتبال یا فیلم تماشا میکنم ولی خانومم اصرار داره که برم و باهاش بخوابم . خودش میگه که بدون تو خوابم نمیبره ولی من خوب میدونم که از تاریکی اتاق میترسه!
بعضی مواقع که هوا تاریک شده باشه مثل غروب و من خونه نباشم میره برا خرید .
وقتی من برمیگردم می بینم همسرم نیست، وقتی که میاد از همون پایین بهم زنگ میزنه تا منو بکشونه پایین! یعنی از پله ها هم تنها نمیتونه بیاد بالا!
نمیدونم چرا انقد میترسه . البته من خیلی دوستش دارم ولی وقتی من میدونم دختر ترسوئیه و شبا از تاریکی وحشت داره اما اصرار داره که بدون تو خوابم نمیبره احساس میکنم منو ساده و احمق فرض کرده.
حتی شب های شنبه و چهارشنبه که میرم باشگاه هم بهم زنگ میزنه! با اینکه چندین بار بهش گفتم موقع باشگاه گوشیمو میذارم داخل ساک و اصلا حواسم به گوشیم نیست و بهم زنگ نزن ولی باز بهم زنگ میزنه......... دیگه نمیدونم چی بگم... سعی میکنه همیشه دور و برم باشه.....وقتی من داخل اتاق باشم و اون داخل آشپزخونه هی بیخود صدا میزنه امیرحسین......منم میگم بله؟ بعد چیزی نمیگه!
البته اوایل برام جای تعجب داشت و احساس میکردم داره منو اذیت میکنه ولی کم کم برام عادی شده این کاراش...
از بعضی لحاظ خیلی با هم تفاوت داریم...من از بچگی با داداشم همیشه فیلم های ترسناک میدیدیم . هنوزم بعضی شبا میبینم درحالیکه همسرم کاملا با این کارم مخالفه.....
بیشتر فیلم های کره ای میبینه ! فیلم هایی که من ازش متنفرم....یعنی خیلی کم پیش میاد یه فیلم خارجی رو دوتایی با هم ببینیم....ولی باز موقع فیلم دیدن هم حواسش به من هست که خیلی ازش دور نشم....
نمیدونم با این ترسش چیکار کنم........بازم موارد دیگه ای از این ترسش هست که دیگه فکر نمیکنم لازم به نوشتن باشه
البته هیچ موقع به روش نیاوردم که تو ترسوئی
الآن هم تقریبا دو هفته اس گیر داده که بچه دار شیم.میگه دوست دارم مادر شم. ولی من احساس میکنم با آوردن یه بچه میخواد تنهاییاشو پر کنه
خودم بهش گفتم الآن برای بچه دار شدن خیلی زوده.... هنوز یه سال از زیر یه سقف رفتنمون نگذشته .... به علاوه اینکه احساس میکنم اگه پای یه بچه به زندگیمون باز شه توجه همسرم به من خیلی کمتر میشه.....
نمیدونم چجوری این ترسو از زندگیمون پاک کنم.....من از همه لحاظ ازش راضیم.....فقط این ترس بیخودشه که آزارم میده.
بیشتر بخوانید
اصلا خانمم رو از ته دل دوست ندارم
راز مطیع بودن زن در مقابل شوهر
احساس می کنم خانمم داره ازم سوء استفاده میکنه
خانمم کجای زندگی من قرار داره ؟
چکار کنم تا خانمم خوشبختی رو حس کنه ؟
چطور با محبت کلامی عشقم رو به خانمم نشون بدم ؟
میخوام خانمم رو عاشق نگهش دارم و حتی عاشق ترش کنم
یک زن، برای خوشبختی، از شوهرش چی میخواد ؟
← مشورت در زن داری (۳۳۷ مطلب مشابه)
- ۱۱۴۹۱ بازدید توسط ۷۹۸۶ نفر
- يكشنبه ۳ اسفند ۹۳ - ۱۴:۱۸