سلام دوستان گرامی، فکر می‌کنم نیاز عاطفی مسئله آیه که خیلی زیاد درباره ش بحث میشه، شاید از هر چند پست یکیش به صورت مستقیم و چند تا به صورت غیر مستقیم به این مسئله مربوط میشه، و حالا من اینجام که فقط افکارم رو روی میز بریزم تا شاید یک خط ازش هم که شده کمکی به کسی غیر از خودم بکنه.

هشدار: تمامی مطالب نظرات شخصی نویسنده است و اگر مخالف هستید نیازی به ابراز مخالفت یا درگیری و دعوا نیست! 

نیاز عاطفی واقعاً چیز عجیبیه، از طرفی جدا از نیازهای فیزیکی و مادیه، از طرفی اسم نیاز رو به همراهش داره، از طرفی برخی میگن چیزی به اسم عشق یا حتی نیاز عاطفی وجود نداره و برخی هم سخت بهش معتقد هستن.

روانشناس‌ها، فلاسفه، جامعه‌شناس‌ها، شعرا و نویسندگان هم هر کدوم تعاریفی رو از نظر خودشون در این زمینه مطرح کردن که متناسب با دید خودشونه، از نظر من نیاز عاطفی می تونه ریشه در فطرت بشر باشه که به نیکی‌ها گرایش داره و بخشی هم تحت تاثیر محیط و یا آموزش به وجود میاد.

نیاز عاطفی و رابطه واقعاً صمیمانه با جنس مخالف در خیلی اوقات جبران کننده سایر نیازها خواهد بود و قطعاً این یکی از عواملیه که این نیاز رو تا حد مرگ تشدید می کنه! 

دو فرد رو در نظر می گیریم: 

الف: فردی که پدر و مادرش رو در کودکی پس از طلاق از دست داده، وضع مالی خیلی بدی داره و با فقط زندگی می کنه، دارای بیماری‌های زیادیه و در سلامتیش مشکلاتی داره، صورت و اندام زشتی داره، و همه ی این مسائل باعث میشه که فرد خودش رو دوست نداشته باشه و رابطه خوب یا حتی متعادلی با خدا هم نداشته باشه. (که البته پیش نیاز این دومی مسئله تحقیق و اعتقاد واقعی پیدا کردن به بعضی چیزهاست، نمی خوام بحث رو دینی کنم ولی واقعاً لازم بود، و خب برای برخی طرفداران روانشناسی یونگ هم در این زمینه خیلی حرف‌ها زده) و در مجموع همه این عوامل فرد رو به سمت محبت و دوست داشته شدن از طرف فرد دیگه ای سوق میده، و فرد کم شرطی میشه تا خیلی نیازهاش رو با نیاز عاطفی جبران کنه.

ب: فردی که خانواده خیلی شادی داره، سلامتی کامل داره، در شغل و تحصیلش موفق بوده، دوستان خوبی داره ف اهل ورزشه، وضع مالی خوبی داره، شخصیت محکمی داره، آدم متفکریه، باورها و اعقادات محکمی داره و... این آدم شاید هیچ وقت نیاز عاطفی به اون شکل رو تجربه نکنه! یعنی اصلاً تجربه نمی کنه.

 گاهی اوقات زندگی مثل یک کوزه پر از آب شوره، یک راه تصفیه کردن آب و خوردن و لذّت بردن ازش هست، راه دیگه هم ریختن شکر توی آب برای شیرین کردنشه که نتیجه جالبی به بار نمیاد! نیاز عاطفی بعضی یا خیلی جاها در حکم همون شکر هست، و نهایتاً خوردن اون آب شور و شیرین باعث فشار خون و مرض قند میشه! و خود اون رابطه هم خراب میشه! (با اقتباس از مختارنامه!)

خب با این نسخه ذهنی من، و با توجه به اینکه برای رفع نیاز جنسی هم به سادگی راهکارهای زیادی خارج از ازدواج وجود داره باید نسخه ازدواج رو بست و کنار گذاشت؟ 

نه نظر من این نیست، و درباره جواب این سوال باید خیلی بیشتر و عمیق تر در طی سالیان فکر کنم.

امّا الآن می تونم بگم ازدواج می تونه باعث رشد فکری و عقلانی باشه و انسان رو قوی‌تر کنه، می تونه باعث رشد اخلاقی باشه که واقعاً بی نهایت کمک کننده و مفیده و حتی شاید به نوعی هدف باشه، جنبه‌ای از فضایل اخلاقی رو شکل بده و به نمایش بذاره، جنبه‌هایی از کمال انسان، جنبه‌ای از خوبی‌ها، یا جنبه‌ای از بندگی و اطاعت از خدا، که به نظرم این آخری خیلی ارزش داره اگر واقعاً بهش برسیم.

پس ارزش و فایده ازدواج در نظر من همین 4 خطی بود که نوشتم، مسلماً این مسائل گرچه بسیار ارزشمند هستند امّا در زمره نیازهای اولیه انسان نیستند، و به نوعی نیازهای متعالی هستند، پس با نبود این رابطه زندگی انسان دچار اشکالی نمی شه.

و در نهایت می تونم بگم به نظر من ازدواج خوب خوبه، امّا ازدواج بد خیلی بده، و ازدواج خوب ازدواجی خواهد بود که این نیازهای متعالی در من رو برآورده کنه.

و بنا بر روحیات و تفکر شما هم می تونه ازدواج مطلوبیت کمتر یا بیشتری داشته باشه، مثلاً برای شخص من این مطلوبیت کمتره، به این دلیل که فرصت تنهایی و تفکر، رسیدن به خودم، داشتن زمان بیشتر، زمان بیشتر برای یاد گرفتن، گذروندن وقت با دوستانی که عاشق شون هستم، برام بیشتر هست و سعی می‌کنم این فرصت رو غنیمت بشمارم.

و کلاً دهه سوم زندگی رو بیشتر از هر دهه‌ی دیگه ای دوست دارم، گاهی اوقات که زوج‌های جوان رو می بینم واقعاً خدا رو شکر می‌کنم که جای اون ها نیستم و جوری که می خوام زندگی می‌کنم و به صرفاً به توصیه دیگران ازدواج نکردم و این فرصت ها رو از دست ندادم.

و نکته آخر اینکه من به هیچ وجه اظهار نظری در مورد دیگران و یا حرف و قانون کلی نمی زنم و تمام مواردی که میگم فقط به طور 100 درصدی در رابطه با خودم صادق هستند، ممکنه بخشی ازش در رابطه با شما هم درست باشه یا اصلاً همه ش غلط باشه! 


پیشنهاد:

چکار کنم بچه هام با خانواده منم مثل خانواده ی شوهرم راحت باشن؟

میدونید وقتی یه حرفی رو مدام به کسی بگید براش تبدیل به باور میشه

اگر مادر می شدم ...

تلاش کنیم پدر و مادر خوبی باشیم

از ایده های تربیتی تون برای داشتن فرزند صالح بگید

دلم نمیخواد پسرم بی تربیت و بد دهن بار بیاد

از پدر و مادر بودن چی می دونید ؟

تربیت فرزندانمون در آینده چه طور باید باشه؟

معرفی کتاب برای داشتن و تربیت فرزند صالح

به فرزندم خواهم آموخت ...



برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
نیاز عاطفی دختران (۲۲ مطلب مشابه) نیاز عاطفی پسران (۱۹ مطلب مشابه)