سلام دوستان
بنده کاربر شفق هستم که مدتی میشه فقط خواننده خاموش وبلاگ هستم، خواستم امروز در رابطه با دعوای همیشگی کاربرای وبلاگ یه مطلبی بنویسم.
اونم اینکه دخترها میگن در درجه اول اخلاق برای ما مهمه و پسرها میگن آخرین اولویت دخترها اخلاق هست و... خب بریم سر اصل مطلب؛
راستش من فکر میکنم که این بر می گرده به برنامه ریزی ذهنی که تلویزیون برای ما انجام داده، شما دقت کن یه پسر با اخلاقیات جدی / دلسوز / مهربان / خانواده دوست / وفادار و... رو میرن یه بازیگر که چهره به نسبت قشنگی داره رو میارن کلی گریم میکنند و زیبایی چند برابری رو بهش میدن و بعد هم می فرستن جلوی دوربین.
از اون طرف یه پسر با قیافه معمولی رو میارن و گریم میکنند و صورتش رو گریم نا متقارن میکنند یه حالی که نگم بهتره بعد از اون هم نقش یه آدم آسمون جل و بی اعتماد به نفس رو بهش میدن که به خانمها از جمله مادر و خواهر خودشم بی احترامی می کنه و... رو بهش میدن، مخاطب هم این رو می بینه و توی ذهنیتش فرو میره.
نوع برنامه ریزی ضمیر نا خودآگاه ما انسانها هم به این صورته که وقتی در موقعیتی قرار میگیریم به گذشته رجوع میکنیم و اطلاعات رو میگیریم و تصمیم میگیریم. مثلاً شما شنا بلد نبوده باشید و یه بار نزدیک بوده که غرق بشید ولی شما رو نجات دادن، بعد از این دیگه نه شنا میکنید و نه نزدیک جاهایی میشید که شاید...
یا اینکه خودم سه سال پیش مادرم بهم انار دون کرده داد و من هسته انار رو جویدم و یه دندون هام شکست و...
دوباره سال بعد انار دون کرده داد و منم با قاشق خوردم و یه دندون دیگه هم ازم شکست، اوقاتی هم که این دندون هام درد می گیره آخر شبها و نمی ذاره بخوابمT من روی شکمم میخوابم و پاهام رو می زنم زمین و صورتم رو فشار میدم به بالشت و از اون فحشها میدم به هر چی انار هست، باورتونم نمی شه وقتی انار ببینم دندونم درد می گیره و انار رو من درد احساس میکنم الآن درد گرفت!
یا اینکه مادرم یه دفعه خورشت بادنجون درست کرد و تند بود و منم از اون روز از این خورشت بدم اومد و نخوردم بابام هم توی باغ بادنجون کاشته بود و هی میاورد مادرم درست میکرد توی غذاهای مختلف و تازه سرخ میکرد می ذاشت توی فریزر برای زمستون!
منم سال بعد که بابام کاشت رفتم گازوئیل کردم توی آمپول و تزریق کردم کنار ریشه هاشون و همه رو خشک کردم
بابام هم دوباره نهال گرفت کاشت منم دوباره....
پیرمرد هم میگفت نمی دونم چرا نهال بادنجونا نمی گیره! حالا هم همین موضوع رو برای ما برنامه ریزی کردن طرف منتظر یه پسر وفادار و مهربون و.... هست ولی یه پسر معمولی میاد خواستگاریش اونم بدون گریم! و نمی تونه باور کنه که بابا این هم می تونه خوب باشه، یا مثال فلفلی کردن پستونک و از شیر گرفتن نوزادها
یا یه مثال دیگه اینکه طرف میره داروخانه و میگه یه چیز مصنوعی با طعم فلفل بدید که فروشنده میگه چرا با طعم فلفل؟ میگه یه مادر بزرگ داریم که می خوایم از چیز بگیریمش، البته در مورد پسرها هم این مورد کاملاً با دخترها برابری می کنه و باور نمی کنه که اون چهره معمولیه هم بلده عاشقی کنه و...
من یه پست دیگه هم دارم در این وبلاگ در این زمینه من دارم به اسم پشت پرده انتخاب همسر در بعضی از پسران، حالا شاید شما بخواهید بگید که نه ما عقل داریم و خوب و بد رو متوجه میشیم و...
باید بگم اصلاً این طور نیست چون که بیشتر امور روزانه ما توسط ضمیر نا خود اگاه کنترل میشه و اونم من نزدیک بیست تا پست در موردش توی این وبلاگ نوشتم که نیازی به حرفهای تکراری نیست
فقط یه مثال می زنم اونم اینکه به نظرتون چرا شرکتها محصولات شون رو تو تلویزیون تبلیغ میکنند؟
آیا اون ها به این فکر میکنند که شما با دیدن این تبلیغ الآن میرید سر کوچه اون جنس رو می خرید؟
نه اون ها دارن اون جنس رو توی ضمیر نا خودآگاه شما درج میکنند و یه گذشته خوب ازش توی حافظه شما میسازند.
مثلاً وقتی بین برنامههای مورد علاقه شما تبلیغ شیر عالیس میشه و ضمیر ناخودآگاه شما رو با خوبیهای این محصول پروگرام می کنه و تصویر بطری این شیر رو توی ناخودآگاه شما هک می کنه
وقتی شما میرید توی سوپر مارکت و شیر میخاید بخرید اون مارک عالیس رو که خواص خوبش توی ناخودآگاه شما هست و بطری هم براتون آشنا هست رو می خرید یا اینکه شیری که روش نوشته شیر گاو... و از این مارک هیچ اطلاعاتی توی ضمیر شما نیست و بطری اون هم اولین باره میبینید؟
من که میگم شما عالیس رو می خرید!
یا یه مثال دیگه می زنم براتون چند تا دوستان من با هم رفته بودن گردش و شب هم چادر زده بودن و خوابیده بودن یکی از دوستانم کنار یه بچهها خوابیده بود که خیلی ریز هیکل و کوتاه بودش و میگفت این پسر ریزه میزه و... فکر میکردم پسر سر به راه و ارومی باشه
که ناگهان نصف شب دیدم یکی داره یه کارهایی با من می کنه که پاشدم دیدم اینه و بهش گفتم داری چه کار میکنی؟ گفته بود دارم باهات شوخی میکنم! این هم گفته بود آخه اون قسمت سفت و سخت و بی رحم تو چه شوخی با اون قسمت گرم و نرم من داره
خب نتیجه داستان به نظرم این دوست من توی گذشته اش آدمهای ریز هیکل و کوتاه آروم و سر به زیر بودن که گول خورده بوده!
راستی تا یادم نرفته نظرات رو می خونم ولی جواب نمیدم، این مطلب هم با گوشی نوشته شده لطفاً به نگارش ایراد نگیرید
چه طوری میشه تو استفاده از قانون جذب تمرکز داشته باشم
زبان ارتباط برقرار کردن با ضمیر ناخودآگاه چیه ؟
سلسله پست های قانون جذب از زبان شفق
چقدر قانون جذب رو قبول دارید ؟
لطفا ثابت کنین که قانون جذب ۱۰۰% کارایی داره
در ازدواج میشه روی قانون جذب حساب کرد ؟
جذب پسر مومن با تصورات ذهنی ( قانون جذب )
استفاده از قانون جذب برای ازدواج
آیا واقعا قانون جذب وجود داره یا اینکه خرافاته؟
قانون جذب برای جذب خواستگار و همسر
قانون جذب، غیر ممکن رو به ممکن تبدیل میکنه؟
چگونگی نوشتن اهداف در قانون جذب
با استفاده از قانون جذب چه طوری میتونیم عشق رفته رو برگردونیم ؟
طرز استفاده از این قانون جذب به چه صورته ؟
میشه با قانون جذب با یه بازیگر مرد معروف ازدواج کرد؟
میشه با قانون جذب با یه بازیگر مرد معروف ازدواج کرد؟
← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) ← خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه) ← مطالب شفق (۲۲ مطلب مشابه)
- ۱۲۱۱ بازدید توسط ۹۲۸ نفر
- شنبه ۱۵ شهریور ۹۹ - ۱۶:۵۴