سلام
پسری هستم ۱۶-۱۷ ساله ، واقعا نمیدونم باید از کجا شروع کنم؟ تو بچگیم بابام زیاد منو میزد و همیشه جنگ داشت باهام ، احساس میکنم ادم ترسویی هستم.
از همه چیز میترسم... همه بهم زور میگن و هیچی نمیتونم بهشون بگم... مدرسه که میرم دو سه تا از همکلاسیهام که مثلا قلدر کلاس هستن میان جیبامو خالی میکنن و همه پولامو بر میدارن و زنگ تفریح گرسنه میمونم... جدیدا پولمو لای کتابم قایم میکنم تا میرسن جیبمو میگردن میبینن چیزی نیست میرن کیفمو زیر و رو میکنن... امتحانای ترم اول که بود بعد امتحان دخترا و پسرا مدرسه ای تو یه پارک بزرگی جمع میشدن... دو تا از همین قلدرا برا خودنمایی اومدن منو گرفتن جلو همه زدن دخترا هم همینطوری میخندیدن بهم .
یه بار یکی از بچه ها مخفیانه رم گوشیم که کلی عکس شخصی توش داشتم و دزدید و یکی اومد گفت کار فلانی بوده منم گفتم واقعا ؟ حدس میزدم کار اون باشه... بعد مثل اینکه همون اقا به اقا دزده خبر داده که من گفتم میدونم کار اونه... فرداش دیدمش اومد کلی منو زد اخرشم گفت اره کار من بود رمتو برداشتم... میخوای چیکار کنی حالا ؟ منم نه ضربه ای بهش زدم نه حرفی... میترسیدم ازش .
بیرون میرم از ترس دوستام نه گوشی همراهم میبرم نه پول ، درسم تا قبل اینکه وارد دبیرستان شم خوب بود ولی بعد اون همش نمرات پایین دارم میارم و اصلا چیزی تو مغزم نمیره .
برا ایندم نگرانم... احساس میکنم هیچ حرفه ای بلد نیستم و تو هیچ چیزی استعداد ندارم . هیچ دوستی هم ندارم که باهاش درد و دل کنم... با خونوادم هم نمیتونم حرفی بزنم... چون میدونم بیشتر منو تحقیر میکنن... بچه بودم یکی منو زد به بابام گفتم گفت خاک تو سرت خوب توهم میزدیش .
یا پارسال یه نفر اومد گفت پول کرایه ندارم برم خونه دو تومن داری بدی منم بهش دادم و رفت بعد یه نفر اومد گفت چرا دادی بهش ؟ کارش همینه هر روز وایمیسه پول میگیره .
رفتم خونه به مامانم گفتم کلی تحقیرم کرد که چطوری یه نفر گولت زد و از اون روز به بعد دیگه هیچ کدوم از مشکلاتمو به خونوادم نمیگم. چون تا حالا چند بار پیش اومده که مسخرم کردن . خونواده ی تقریبا زیر متوسط دارم و وضع مالیمون خوب نیستش .
وقتی زندگی دوستامو میبینم حسرت میخورم... منم دوس دارم سرگرمی داشته باشم ، دوس دارم با رفیقای واقعیم برم بیرون ، دوس دارم پول داشته باشم خرج کنم ، دوس دارم پلی استیشن داشته باشم ، دوس دارم کامپیوتر داشته باشم ، دوس دارم یه گوشی خوب داشته باشم و خیلی چیزایی که اگه بخوام بنویسم طولانی میشه .
همیشه دوستام مسخرم میکنن میگن گوشیتو چرا عوض نمیکنی چند ساله همین گوشی مسخره رو داری یا میگن لباس دیگه ای نداری بپوشی چقدر اینو میپوشی یا ... همیشه به چشم یه ادم سطح پایین بهم نگاه میکنن . کاش میشد متوجه بشن فرق من و اونا یه خونواده ی پولداره که من ندارم... تقصیر خودم نبوده که .
وقتی به مامانم میگم زندگیمو خراب کردی میگه همه مردم دارن مثل ما زندگی میکنن و اوناییم که پولدارن نهار و شام نون خالی میخورن لباس نمیگیرن خسیس بازی در میارن که پولدارن .
خوب ولی من که از زندگی دیگران خبر دارم که چه امکاناتی دارن و چقدر خرج خودشون میکنن .
بخاطر دعوایی که مامانم با برادر و خواهرای خودش و فامیلای بابام داشت حدود دو ساله که با همشون قطع رابطه کردیم و تنهای تنهاییم . بعضی وقتا به خودم میگم من که در حق کسی بدی نکردم و زورم به کسی نرسیده چرا زندگیم اینطوریه و چرا کسی که منو میزنه و پولمو میدزده اونهمه زندگیش خوبه و خوشحاله . کجای کارم اشتباه بوده ؟
وقتیم با خونوادم حرف میزنم فقط میگن میبینی که وضعمون اینطوریه حالا من چیکار کنم سرگرم شی ؟!
خوب شماها منو به دنیا اوردین... بخدا ازشون متنفرم... خونوادم فرقی با یه قاتل ندارن... با به دنیا اوردن من هر روز دارن منو عذاب میدن تا اخرش تو بدبختی بمیرم...
هیچ برنامه و هدفی برای ایندم ندارم و احساس میکنم ادم بی عرضه ایم که هیچ کاری از دستم بر نمیاد ، گوشه گیر شدم ، به هیچکس نمیتونم اعتماد کنم .
اون از خونواده که اونطورین... فامیل که حرف نمیزنیم باهاشون... دوستان هم که منو تحقیر میکنن ، دوس داشتم درد و دلام رو یه جا بنویسم تا اروم شم .
ببخشید اگه طولانی شد
مرتبط:
تجربیات عملی شما در موقعیت های مختلف
با تجربه الان برگردید به سن 20 سالگی
پشیمانم چرا در 20 تا 25 سالگی ازدواج نکردم
در آستانه 27 سالگی فهمیدم که درانتخاب بعضی راه ها اشتباه کردم
چکار کنیم که بعد از 40 سالگی حسرت دوران جوونی رو نخوریم ؟
از 18 سالگی تا الان چه تغییراتی توی معیاراتون ایجاد شده ؟
← خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه) ← جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)
- ۲۷۹۱۸ بازدید توسط ۲۰۰۳۸ نفر
- شنبه ۵ فروردين ۹۶ - ۲۱:۴۲