آدم باید به خاطر فقر قید ازدواج رو بزنه ؟

من یه سوالی داشتم

به نظر تون ادم باید به خاطر فقر قید ازدواجو بزنه من یه دخترم تقریبا میشه گفت تو رفاه نبودم خواستگار هم ندارم . البته من اگه میخواستم می تونستم با یکی از اطرافیون خودمون ازدواج کنم ولی دوست نداشتم چون طرز زندگیشونو دوست نداشتم .

من دنبال درس رفتم به همین دلیل هیچ کدامشون طرف من نیومدن زندگیاشونم دارم نگاه میکنم میبینم بعضیاشون 6 ماه بیکار و 6 ماه سرکار یا یه ماه سرکار .

کلا کارشون مشخص نیست اکثرشون هم قشر کارگر و ضعیف یعنی میبینم رفاه نیست میبینم تفاوت زن و بچشون رو با بقیه اقشار اگر منم ازدواج میکردم مثل اونا می شدم هر چند که تو خونه بابام هم خیلی خوش نمیگذره اما حداقل خودم و خودم هستم .

از طرفی هم دلم می سوزه برای خودم برای خیلی از اقشار جامعه میگم چرا نیاز به تشکیل خانواده باید حتما برای کسایی باشه که پول دارن ؟چرا نیاز طبیعی برای برآورده شدنش باید این همه زجر بکشی گاهی وقتا باور کنین میگم خوش به حال حیوونا که  وقتی بخوان ازدواج کنن سنگ جلو پاشون نیست توحیووناهم تک همسری هست .

اینجوری نیست که بی اشیانه باشن حتی گنجشکها هم اول لونه تهیه میکنن بعد میرن سراغ جفت گیری . انسان تو این وسط اومده با عقل خودش با حساب دو دو تا چهار تا کار رو سخت تر کرده .

هر رزو هم داره سخت تر میشه من احساس میکنم داریم به سمتی پیش میریم فقط یه عده ای خاص ازدواج کنن ازدواج یک کالای لوکسه .

هر کسی داشت ازدواج میکنه هر کی نداشت نمیکنه خیلی بده خیلی بده اومدیم با عقل ناقصمون شرایط رو بیش از حد سخت کردیم جهاز فلان مهریه فلان باشه خونه حتما داشته باشه ازدواج برای یه دختر فقیر و نجیب که درش خوشبخت بشه و احساس رضایت کنه غیر ممکنه زندگی هر روز داره سخت و سخت تر میشه .

اونایی هم که دستشون به دهنشون نمیرسه که دیگه واویلا هستن چون همینجوریش اونایی که وضعشون خوبه موندن  نمیدونم چرا زندگی انقده سخت شد ؟

من  خودم کلا قیدشو زدم اما بازم میگم دلم میسوزه .ازدواج میگن برای این که ادم از اون حالت بی مسئولیتی بیاد بیرون رشد کنه والا این روزا هر کی ازدواج میکنه یا وضعش توپه یا کمتر مشکل داره . چرا این همه جوان و مجرد داریم؟

نسلی که این همه مجرد داره رو فکر کنم باید در تاریخ ثبت بشه .ایران در یک برهه زمانی چندین میلیون دختر و پسر مجرد و چندین دختر بالا ی 30 سال تجرد قطعی داره .

آخه چرا ؟ لعنت به این زندگی که برای ما هیچی جز حسرت نداشت لعنت به این پول و شرایط اقتصادی که سرمنشا تمام اختلافات هست

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

نمی خواهم به این فکر کنم که حلال مشکلات من ازدواج است

با سلام
دختری هستم که به تازگی از یکی از بهترین دانشگاه های کشور با رتبه خوبی فارغ التحصیل شده ام. شرایط نه چندان خوب مالی مرا وادار به ترک تحصیل کرده . در جایی که زندگی می کنم هم شرایط به گونه ای نیست که بتوانم شغلی داشته باشم و سر کار بروم البته خیلی به دنبال کار می گردم ولی...

وضعیت به گونه ای است که متاسفانه حس میکنم الان باید فقط منتظر بمانم  تا شخصی پیدا شود و با هم ازدواج کرده و سر خانه و زندگی خودمان برویم. از آنجایی که فردی تقریبا مذهبی هستم گاهی به خودم می گویم که ازدواج راه حل نهایی نیست و خودم را با مطالعه سرگرم می کنم ولی وقتی به این فکر می کنم که من که جزو رتبه های برتر دانشگاه بوده ام باید بنشینم در خانه و مگس بپرانم و ادامه تحصیل ندهم؛ روانی می شوم...
بدبختی بیشتر از جایی شروع می شود که من به خاطر وضعیت مالی قادر به ادامه تحصیل نیستم و به گفته خانواده چون در دوران تحصیل خیلی خرج بالا آورده ام، باید الان درس نخوانم تا آنها بتوانند حداقل جهیزیه مرا در این دوران بی شوهری جور کنند... و من مدام با خودم می گویم بابا شوهر کجا بوده...
البته خواستگارانی داشته ام که تا به حال هر کدام را بنا به دلیلی رد کرده ام. آدم سخت گیری هستم و حاضر نیستم با هر کسی زندگی کنم. بر این اعتقادم که آدم وقتی طرفش خوب نباشد ازدواج نکند بهتر است تا آنکه یک ازدواج ناموفق داشته باشد....
خودم هم سختگیری نکنم خانواده ام سختگیرند.خانواده ام فقط با آشنا و فامیل وصلت می کنند و متاسفانه آنها را من نمی پسندم... حداقل در همین چند موردی که پیش آمد و جواب رد شنیدند...

آدم خودخواهی نیستم فقط فکر اینکه چرا نمی توانم به درسم ادامه دهم، چرا شغلی پیدا نمی شود و چرا سوژه های اطرافم مناسب من نیستند، دارد دیوانه ام می کند...به بن بست بدی رسیده ام که هیچ راه حلی برایش ندارم...
دلم نمی خواهد روزهایم در خانه به بطالت بگذرد چون نفس سرکشم هر جایی ممکن است برود... بخاطر همین حس می کنم گناهانم آنقدر زیاد شده که دیگر صافی و پاکی اولیه را ندارم...
گاهی به همین دلیل از ازدواج متنفر می شوم که اگر در دسترس بود جوانان کمتر به گناه می افتادند...نمی خواهم به این فکر کنم که حلال مشکلات من ازدواج است ولی نمی شود...
کمکم کنید.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

چرا خیلی از جوونها باید قربانی خواسته های خانواده ها بشن ؟

سلام
از مقایسه کردن  خسته شدم
چرا خیلی از جوونها باید قربانی خواسته های خانواده ها و چشم رو هم چشمی ها بشن.
عاقا مگه ما آدم نیستیم؟
دخترم و 24 سالمه.
دخترفوق اللععععاده شاد و شیطونی هستم امما...
هر وقت خواستگار برام میاد عزا میگیرم.
چرا؟
چون:
چون مادر و پدرم موقع خواستگاری یه جورایی درمورد من حرف میزنن که انگار منم که خیلی خوب و فرشته ام (البته هستماااااا )
وقتی خانواده پسر میان و شرط و شروط خانواده من رو میبینن ... میرن!
مثلا":
14 سرویس طلای 23 عیار (بجز مهریه ها)
مسکن مستقل
خونه مستقل و قد و بالای آنچنانی رو که بااااید داشته باشه
مهریه رو که جدا با بزرگترای فامیل میبندن.
حالا ملاک چیه بنظرتون؟
آهااان... ملاک اینه که آخرین دخترفامیل هر چی بوده ازش بیشتر.
مثلا" اگه آخرین دخترفامیل 814 بود برا من باید مثلا 914 تا باشه!
جالبه که به اون 14 تای آخرش هم که میندازن عجییییییییب اعتقاد دارن ها!
خونه و ماشین که اگه نداشته باشه راه نمیدن!
من هر چی اعتراض میکنم میگن آخه به تو چه بچه؟
پدرم ارتشی هستن و مادرم خونه دار و کدباننووو خیلی دوستشون دارم
ولی خب مثلا  من خودم  مهریه 14 تا رو قبول ندارم. مثلا خودم رو 110 مدنظرم بود.
اما فقط کافیه بگم که من 110  تا میخام. ی طوری برخورد میکنن که ترجیح میدم لال مونی بگیرم
درسته مدرک تحصیلی خوبی دارم  و خیلی چیزای دیگه
ولی اخلاق و ایمان پس این وسط چی میگه؟
منطق و اینجور چیزا تو کتشون نمیره به هیچ وجههه
روحیه امو هنوز حفظ کردم و امیددارم یکی بیاد و راضی بشه... بعد حالا تو زندگی مشترک خودمون میریم کمش میکنیم (البته با سلام وصلوات و توکل بخدا)

خدا شاهده من رو قیافه اصن حساس نیستم
خودم میشه گفت خوشگلم (البته به نظر بقیه،تعریف از خود نباشه یه وقتی)
من فقط دلم میخواد طرفم مهربون و خوش اخلاق و با خدا و مث خودم دست و دل باز باشه (ترجیحا شهریوری ....خخخخ)  و عرضه ی زندگی جمع کردن داشته باشه...منم که عمرا بزارم آب تو دلش تکان بخوره...همه جوره پشتشم....
مالی....عشقی.....روحی ،خلاصه همه جوره تا آخرش باهاش هستم
اصلا هم دختر لوسی نیستم
میترسم بمونم رو دستشون اونوقت منو با پُتک بندازن بیرون...خخخخ
برا م دعاااااااااااااکنید

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺁﺩﻣﻪ ؟

ﺳﻼﻡ ﻭﻗﺖ ﺑﺨﯿﺮ

ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﯾﻪ ﺁﺩﻡ ﭼﺮﺍ ﭼﻄﻮﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﻪ ؟؟!!!!

ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﮐﻪ ﭘﺴﺘﺎﯼ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﻧﻢ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻭﺑﻼﮒ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﻧﻈﺮﺍﺕ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻪ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﯿﭻ ﺩﻟﯿﻠﯽ ﺑﺮﺍﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻡ !!!

ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺁﺭﻭﻡ ﻭ ﺧﺠﺎﻟﺘﯽ ﻭ ﮐﻢ ﺣﺮﻑ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﮔﻪ ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﻭﻥ ﺩﺭ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﺎﺷﻪ ﻫﻤﺶ ﺳﺮﻡ ﭘﺎﯾﯿﻨﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﺯﻣﯿﻨﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺍﮐﺜﺮﺍ ﭘﺴﺮ ﻫﺴﺘﻦ ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﻢ ﺣﺮﻑ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﮐﺎﻣﻼ ﺯﻧﻮﻧﻪ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﮐﻢ ﺣﺮﻓﻢ !!!

ﻭﻟﯽ ﺣﺎﻻ ﻣﺸﮑﻞ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭﺩﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻭ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺶ ﺳﺮﻡ ﭘﺎﯾﯿﻨﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺷﺪﻡ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﺳﯿﻤﺎﺵ ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯿﻪ ؟؟؟ﺁﺧﻪ ﭼﺮﺍ ؟؟؟

ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺁﺩﻣﻪ ؟؟؟ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻣﻼﻣﺖ ﮐﻨﻢ ؟؟؟ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻓﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺎ ﺤﺮﻡ ﺯﺩﻡ ﺍﮔﻪ ﺳﻼﻡ ﻭ ﻋﻠﯿﮏ ﺭﻭ ﺍﺯﺵ ﺣﺬﻑ ﮐﻨﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﭘﺎﺭﺍﮔﺮﺍﻑ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﻪ !!! ﺧﺐ ﻣﻦ ﺍﻵﻥ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ ؟؟؟

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺣﺪﻭﺩﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻧﯿﻢ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻭ ﺩﻭ ﻣﺎﻩ ﭘﯿﺶ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﺩﯾﺪﻣﺶ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮔﺮﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﺑﻮﺩﻡ ﺳﺮﻣﻮ ﺑﺮﺩﻡ ﺑﺎﻻ ﺩﯾﺪﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﻣﻪ . ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺒﯿﻨﻤﺶ ﺳﺮﻡ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺍﺧﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻬﺶ ﺑﻔﻬﻤﻮﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﻟﯽ ﻏﺮﻭﺭﻡ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯿﺪﻩ.

ﺍﯾﻨﻢ ﺑﮕﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﺧﻼﻗﯿﺎﺗﺸﻮﻧﻮﻥ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩﯼ ﻣﻄﻠﻊ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﯾﺸﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺭ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﻮﺩﻧﺸﻮﻥ ﺧﻮﺩﮐﻔﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﻫﺴﺘﻦ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﺑﺮ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺑﻮﺩﻩ .

ﺣﺎﻻ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﺍﻡ ﭘﯿﺶ ﻣﯿﺎﺩ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﻮﻥ ﮔﻨﺎﻫﻪ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ ؟ ﭼﻪ ﮔﯿﺮﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ؟ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﻪ ﺁﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ !!

ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺩﻋﺎ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻨﻢ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺧﺪﺍ .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

چطور مطمئن بشم برای ظاهرم منو نمیخوان ؟

سلام
من یه دختر ۱۸ سالم ، خونواده ی فوق العاده دلسوزی دارم و از نظر اعتقادی آدم معتقدی هستم ، و توی روابطم با نامحرم هم فوق العاده حساس بودم و هستم . ما اوایل وضع مالی خوبی داشتیم و الان متاسفانه به خاطر یه سری بدخواهی ها زمین خوردیم و چند ساله که همه با هم تلاش میکنیم و تازه مثلا از صفر رسیدم به شاید چهار .
من انقدر روزای سختی رو گذروندم که چون بچه ی بزرگ بودم و همیشه همدم مامان و بابا ، تو اون روزای سخت صبوری یاد گرفتم حداقل .
من راستش از دوم راهنمایی خواستگار داشتم :)) تا حالا که میخوام برم دانشگاه و بابام اجازه داده خواستگارها وارد خونه بشن
نمیخوام خودستایی کنم به خدا اصلا شما که منو نمیشناسین که بخوام دروغ بگم ...من قیافه ی خوبی دارم ، همه اولین بار که منو میبینن به مامان و بابام میگن ، یعنی توی کل خانواده من چون به مادر ِمادربزرگ بابام رفتم خیلی قیافم خوب شده و خدا رو شاکرم ، قبلا اصلا برام مهم نبود اما حالا موقع ازدواج افرادی میان سمتم که شرایط خیلی خوبی دارن و همه میدونن که ما چقدر بد ورشکست شدیم بعد هر کی میشنوه فلانی اومده میگن چون خیلی خوشگلی ، اگه قیافت عادی بود کسی سمتت نمیومد و یا یه عده میگن صبر کن و ازدواج نکن که تو بهتر از اینا برات هست .

من واقعن همچین آدمی نیستم و همیشه از خدا یه آدم مومن و با اخلاق هستم و برای چهره ام که امانت ِخداست اصلا مغرور نشدم اما خب برای همین چهره خیلی ها ازم دور شدن و باهام دشمنی کردن.

نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم در صورتی که ممکنه کسی باور نکنه اما کمکم کنید که من چطوری ازدواج کنم ؟ چطور مطمئن بشم برای ظاهرم منو نمیخوان ؟ اصلن ازدواج کنم الان ؟ من محجبه و چادری هستم باور کنین کلی کار بلدم ، خونه داریم حرفه ای شده اما هیچ کس این ویژگی ها رو نمی بینه و میگن تو فقط قیافت خیلی خوبه .
چیکار کنم ؟ میترسم ازدواج کنم و واقعا همسرم منو فقط برای ظاهرم بخواد ‌....

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

چطوری در مقابل دیگران از عشق و انتخابم طرفداری کنم؟

سلام دوستان
من دختری 18 ساله هستم. پسر دایی من که 30 ساله هستن خواستگار منه. منو ایشون مدت زیادی هستش که بهم علاقه مندیم و خیلی تفاهم و تشابه داریم و اختلاف سنی برامون مهم و مشکل ساز نیست .

ولی مطمئنا به محض اینکه من جواب مثبت بدم دوست و فامیل و آشنا منو سرزنش میکنن ولی واقعا خیلی هم رو دوست داریم و با هم هماهنگیم . درخواستی که از شما داشتم این بود که کمکم کنین چطوری در مقابل دیگران از عشق و انتخابم طرفداری کنم و یه موضوع دیگه اینکه  نیمی از فامیل با این انتخاب باهام قهر میکنن . چجوری با آنها رفتار کنم ؟
مرسی از راهنمایی هاتون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

خواستگارم در جلسه خواستگاری خیلی شوق داشت ولی ...

سلام دوستان

بنده یه دختر مجرد 25 ساله هستم ظاهرم بد نیست خانواده مذهبی و خوبی دارم و یه کار با درآمد متوسط (تقریبا تدریس محسوب میشه) دارم. تا به حال اجازه ندادم هیچ خواستگاری برام بیاد چون واقعا قصد نداشتم ولی دو ماه قبل یکی از آشنایان برای خواستگاری اقدام کردن که به اصرار خواهرم قبول کردم بیان با شوق و ذوق زیاد اومدن...

تو جلسه خواستگاری داماد خیلی خیلی شوق داشت و همه ش از جلسه بعد میگفت خانواده ش هم خیلی خیلی خوشحال و راضی بودن و مدام لبخند داشتن! ولی رفتن و دیگه زنگ هم نزدن!

خیلی ناراحتم من میخواستم جواب منفی بدم ولی این اتفاق باعث شده اعتماد به نفسم از بین بره خیلی هم برام بد شد چون توی خانواده همه به من نظر مثبت دارن و میگن زیبا و خوش اخلاق هستم و حتما زندگی مشترک خیلی خوبی دارم ولی زنگ نزدن باعث شده احساسم عوض بشه .

همش فکر میکنم یه مشکلی دارم! چی کار کنم ؟به نظرتون چرا زنگ نزدن؟ نکته عجیب هم اینه که رابط فردای خواستگاری منو دید و گفت خیلی راضی بودن ان شاء الله زود میان دوباره خدمتتون! منم چیزی نگفتم و لبخند زدم به نظرتون دلیل این کارشون چیه؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

تو تصورمم نمی گنجید یه روز با یه پسر دوست شم

سلام وقتتون بخیر
دختری هستم که چند سال پیش بزرگترین اشتباه زندگیمو مرتکب شدم. باور کنید تو تصورمم نمی گنجید یه روز با یه پسر دوست شم چون به شدت از این روابط بدم میومد حتی اونایی رو که همچین روابطی داشتن سرزنششون میکردم.

تا اینکه رفتم خوابگاه دانشجویی. با سه نفر هم اتاق بودم که هر سه دوست پسر داشتن و انقد تو اتاق با دوست پسراشون تلفنی حرف میزدن و ازشون تعریف میکردن که من بشدت احساس تنهایی میکردم. اونا قبح اینکارو واسه من ریختن.

قبلا اگر پسری بهم درخواست دوستی میداد نگاهشم نمیکردم. با این وجود بازم ته دلم نمیخواستم از اعتماد پدر و مادرم سوء استفاده کنم. تا اینکه سر و کله یک پسر پیدا شد که شمارمو گیر آورده بود. اولش قبول نکردم. وقتی دید من یه مقدار مذهبیم از یه راه دیگه وارد شد.

ادای پسرای مذهبی رو در می اورد و طوری از خانواده بشدت مذهبی و معتمد محلش صحبت میکرد که من باور کردم. مثلا با من تلفنی حرف میزد تا اذان میگفتند قطع میکرد میگفت باید برم مسجد. گفت شرایط ازدواجو ندارم و نمیخوام به گناه بیفتم یه مدت با هم باشیم شرایطم بهتر شد میام خواستگاری. کم کم بهش علاقه مند شدم.

بعد یه مدت دیگه احساس میکردم نمیتونم بدون اون زندگی کنم اخلاقش خوب بود و تو این چند سال هیچوقت جر و بحثی نداشتیم نمیدونم شاید من دختر قانعی بودم به قول دوستام هیچوقت چیزی ازش نخواستم مثل بقیه دخترا. حتی چند بار از من پول قرض گرفت واسه شهریه دانشگاش و من ساده از سر ترحم حتی پول تو جیبیمم بهش دادم و حرفشم نزدم بخدا همه اینا مثل داغ تو سینم مونده.

گفت تو بالاخره زنم میشی پس الان که نیاز دارم باید کمکم کنی. ازم تو این مدت سوء استفاده کرد ولی اجازه ندادم رابطمون در اون حد باشه. واسه همین ازم دلخور بود. بعد یه مدت دیدم مثل سابق نیست و کم محلی میکنه. شبانه روز کارم شده بود گریه نمیدونید چی کشیدم من که عاشقانه دوستش داشتم چرا باهام اینکارو میکرد.

بعد یه مدت هم بدون هیچ حرفی و بدون هیچ دلیلی ترکم کرد و رفت. داشتم دیوونه میشدم به خودکشی فکر می کردم. از خودم متنفر شده بودم که همه احساس پاکمو پاش گذاشتم. شبانه روز دعا میکردم خدا بهم صبر بده. واقعا هم از خدا ممنونم چون باور نمیکردم بتونم این درد رو تحمل کنم.

الان 6 ماهی میگذره و حالم بهتره اما اون حس نفرت نسبت به پسرها و حس نفرت نسبت به خودم که دیگه پاک نیستم داره نابودم میکنه. احساس میکنم باید تا زندم تاوان این غلطو پس بدم. دیگه به اونایی که دم از مذهب میزنن بدبین شدم فکر میکنم همه دروغ میگن. احساس میکنم اگر ازدواجم بکنم یه ادم بد نصیبم میشه تا تقاص پس بدم واسه همین به شدت از ازدواج میترسم.

با این حس نفرتم به مردا چیکار کنم اگر چه میدونم همه مثل هم نیستن اما انگار دارم انتظار یک مرد خیانتکارو میکشم و این بهم تلقین شده چون باور دارم اگر شوهرم انسان خوبی باشه خدا منو نصیبش نمیکنه.

به نظرتون این احساس من درسته؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

چرا پسرها دنبال دختر باکره میگردن؟

سلام
می خواستم بدونم باکره بودن واقعا توی رابطه ی جنسی تاثیر میذاره یا نه؟ آخه بعد از اولین رابطه و از دست رفتن بکارت که همه چی یکسان میشه پس چرا همه ی پسرا دنبال دختر باکره میگردن؟ گناه دختری که پاک بوده و در ازدواج قبلی بکارت خودش رو از دست داده چیه ؟
این باکرگی چیه که واقعا همه دنبالش هستند در صورتی که خیلی از دختران پاک زندگی کردن ولی حالا به خاطر ازدواج قبلی، هیچ کس سراغ شون نمیاد؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

چرا باید یه روحانی بگه با دخترهای لاغر ازدواج نکنید ؟

سلام به همه خانواده برتری ها ایام به کامتون...

امیدوارم حال همتون خوب باشه و مثل من گرفته و غمگین نباشید...

من 24 سالمه. چند وقت پیش توی یکی از برنامه های تلویزیونی یه آخوندی اومده بود و در مورد ازدواج صحبت میکرد... لطفا ازم نپرسید کدوم برنامه و کدوم آخوند چون اصلا یادم نیست... این حاج آقا تو اون برنامه یه حرفی زد که واقعا دلم شکست و هنوزم که هنوزه از اون حرف ناراحتم...

حاج آقا خطاب به آقا پسرا گفت که با دخترای خیلی لاغر ازدواج نکنن... من یه دختر لاغر و استخونی هستم... چهرم به نسبت خوبه اما خب لاغرم... بعد از شنیدن این حرف حاج اقا واقعا ناراحت شدم و از اون موقع هیچ انگیزه ای برای ازدواج ندارم ،خواستگار نداشتنمم به این مساله دامن زده و احساس میکنم مورد پسند هیچکس نیستم.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

میگه واسه به دست آوردنت کار میکنم و بعد از سربازی ازت خواستگاری می کنم

سلام

من دختری ۱۸ساله هستم . من مدت ۷ ماه هست با یه پسر آشنا شدم وقتی آشنا شدیم سرباز بود و حالا سه ماه از سربازیش مونده  ولی در عرض این مدت همدیگرو پنج شش بار دیدیم و خیلی زیاد تماس تلفنی داشتیم .

دیروز که با هم حرف میزدیم تو اس من متوجه شدم که بعضی چیزا رو بهم دروغ گفته . مثلا آدرس خونه ی قبلیشون که بهتر بود اون رو داده یا میگفت من فوق دیپلم هستم حالا میبینم حتی دانشگاه نرفته و دیپلم هست و یا وقتی اول آشناییمون گفتم بعد از سربازی میخوای چیکار کنی گفت کارم خوبه و پیش بابام حاضره  ، ولی حالا میبینم همه اینها دروغ بوده .

بهش از اول گفته بودم میان ما نباید دروغ باشه از اولش گفتم ما تو سطح پایین هستیم پس چرا تو گفتی تو بالای شهر زندگی میکنیم میگه به خاطر اینکه خیلی دوستت داشتم نخواستم از دستت بدم  .

دیشب زنگ زد کلی گریه کرد میگه درسته دروغ گفتم ولی خیلی دوستت دارم و وابستت شدم  . من نمیتونم دروغ های اون رو ببخشم میگه واسه به دست آوردنت کار میکنم و بعد سربازی خواستگار میفرستم .

ممنون

پاسخ :

سلام
دو اشتباه رخ داده .
1 - طریقه ی آشنایی شما
2 - اون شدیدا به شما دلبسته شده

اشتباه اول رو نمیشه جبران کرد . در مورد اشتباه دوم باید عرض کنم که اگه شما در شرایط فعلی بهش جواب مثبت بدید ، اشتباه سوم هم اتفاق می افته .
شاید در نگاه اول برای یه دختر خوشایند باشه که کسی این طور بهش علاقه داشته باشه . ولی اگه جوانب مساله رو در نظر بگیرید جایی برای خوشحالی باقی نمی مونه .
اون عاشق و دلبسته ی شماست پس احتمالا هر شرطی بذارید قبول می کنه .
در نگاه اون شما یه فرشته ی پاک و بی عیب هستید که از آسمون براش نازل شدید .
به طور خلاصه ، اون چشم بسته شما رو انتخاب کرده ، پس چشم بسته هم با شما ازدواج می کنه .
بعد از ازدواج وقتی عشق و عاشقی از سرش افتاد ، کم کم از خواب غفلت ! بیدار میشه . اون وقته که ایراد گرفتن ها ، ناسازگاری ها ، بی محبتی ها ، بد اخلاقی ها و ... شروع میشن .
نگاهی به آمار طلاق هایی که در سال های اول و دوم بعد از ازدواج رخ میده بندازید !
اگه منهای وابستگی اون به شما ، از دید شما و پدرتون پسر خوبیه ، باید شرایطی فراهم بشه که اون بتونه محاسن تون رو در کنار معایب تون ببینه . 
شاید اگه الان بهش بگید من این 5 تا عیب رو دارم ، بهتون بگه اصلا مهم نیست . باید توجه داشته باشید که کلمه ی " اصلا " رو از عقلش نکشیده بیرون ، بلکه احساساتش گفته اون 5 تا عیب رو ، عیب نمی دونه .

راهکار :
ارتباط تون رو کاملا قطع کنید . بهش بگید هیچ حسابی روی شما باز نمی کنم . قول هم نمیدم که منتظرتون بمونم . از همین لحظه در خونه ی ما به روی خواستگاران بازه اگه تونستید رسما خواستگاری کنید البته اگه تا اون زمان ازدواج نکرده باشم .

بله ، ممکنه بی رحمانه به نظر برسه ولی یکی از فوایدی که داره ، اینه که تب عاشقی اون رو کاهش میده و بالطبع از خواب غفلت بیدار میشه .
اون این کار شما رو ممکنه از سر بی مهری بدونه ، پس ممکنه بگرده به دنبال معایب شما تا مثلا ازتون انتقام بگیره .
اگه فرد منصفی باشه معایب شما رو در کنار محاسن شما میذاره ، اگه صلاح دید اقدام جدیدی می کنه و اگه صلاح ندید شما رو رها میکنه .
این طوری تحمل قطع این ارتباط برای اون پسر هم راحت تر خواهد بود چون تنفر می تونه جدایی رو راحت تر کنه .
موفق باشید

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

اگه سرد مزاج باشم نمی تونم با یه گرم مزاج ازدواج کنم ؟

سلام.
توی همین سایت دیدم راجب مزاج جنسی صحبت شده و خیلی ها گفتن توی خواستگاری باید از طرف مقابل سوال شه که مزاجش چیه
من دو تا سوال دارم
اول : توی یک پستی یادمه چند نفر گفته بودن اون چیزی که به عنوان مزاج شناسی توی اینترنت هست و علائمی مثل علاقه به شیرینی جات یا ترشی جات و غیره و ذلک گفته میشه،مزاج عمومی بدن رو مشخص میکنه نه مزاج جنسی رو! میخواستم راجب این موضوع توضیح بیشتری بدین (یادمه یکی از بزرگوارانی که این رو گفته بودن آقای پیرمرد جوون بودن. آقا ممنون میشم راجبش راهنماییم کنین. )

دوم:
اومدیم و یکی پیدا شد 90% اون چیزی بود که ما میخوام! بعد اگر ازش پرسیدیم مزاجت چیه و اتفاقا مزاج اون خلاف مزاج ما بود،به هم بزنیم همه چیز رو؟ به همین راحتی؟! راستش توی کت من نمیره. .... نظر شماها چیه؟

من خودم گاهی فکر میکنم نهایت رابطه جنسی با همسرم، دو شب یه بار باشه و حداقلش دو هفته یه بار (سقف و کف میزان رابطه رو گفتم ) بیشترش برام خیلی یه نواخت میشه و از مزه میفته برام ،کمترش هم اذیت کننده و بی مزه میشه! الان یعنی من سردم؟؟؟!!!!

اون وقت بر فرض سرد بودنم اگر یه پسر گرم به پستم خورد و همه چیش اوکی بود ،گند بزنم به همه چی بگم برو؟! آقا من خیلی نگران شدم....چی به چیه دقیقا؟!

کلا چیزهایی که توی این سایت خوندم راجب روابط جنسی،خیلی بهم دلهره داده ... کمک پلیز

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

آیا باید به خواستگارم بگم که والدینم تحصیلات ندارند؟

سلام به همه دوستان عزیز. ایام به کام. 

پدر و مادر من خیلی برام عزیز و قابل احترامن . پدر و مادم در دوران کودکی شرایط تحصیل رو نداشتن و توانایی خوندن و نوشتن رو هم ندارن. من عاشق مامان و بابام هستم.

خودم هیچوقت احساس ناراحتی نکردم از اینکه پدر و مادرم تحصیلات ندارن چون میدونم شرایطش رو نداشتن اما فوق العاده عزیزن واسم.

دوستان آیا این موضوع رو تو  مراسم خواستگاری عنوان کنم؟ خودم از دانشگاه آزاد لیسانس دارم البته از اون لیسانس هایی که کار واسش نیست و فقط باید گذاشتش تو فریزر تا خراب نشه.

والدینم با نداشتن هیچ تحصیلاتی وقتی تو سن من بودن خیلی موفق تر از الان من بودن. حالا سوال:  این موضوع رو باید تو مراسم خواستگاری بگم؟

مرتبط:

خواستگارانم رو به خاطر تحصیلات پایین والدینم رد می کنم

در مساله ی ازدواج چقدر تحصیلات والدین مهمه؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

خانواده م سعی دارن ازدواج رو بهم تحمیل کنن

سلام .

خیلی ممنونم که بهم کمک میکنید
من یه مشکلی دارم که خیلی گیجم کرده و اونم به واسطه خونوادم خصوصا مادرم بهم تحمیل شده . من بیست سالمه  و درس میخونم . چون دورم ( فامیل ها و دوستا و ...) یه جوریه که همه ی دخترا توی سن هفده هیجده سالگی ازدواج میکنن .خوشبختانه تا موقع کنکور خبری ازین فشارها نبود ولی  بعد اون خانوادم  خیلی اصرار داشتن رو اومدن خواستگار و ازدواج.
حالا هم طرز فکر مامانم اینه که : روزا میان و میرن من اون وسط واستادم یه لنگه پا ،بدون شووووهر !!! و هی اصرار داره این اتفاق زودتر بیوفته و اگرم  با دلیل  به خواستگار جواب منفی بدم بعدش  پشتم نیستن .
توی فامیل دو تا خواستگار پر و پاقرص داشتم که دو سه سالی پروسه خواستگاری شون طول کشید منم هر دفعه میگفتم نه و دلایلم موجه بود و میرسید به اینکه به هم نمیخوردیم . البته خوشبختانه تازگی ها هر دوشون ازدواج کردن ولی هنوزم پدر بزرگم و بقیه حرفشو میزنن و هی میگن از دست دادین و این حرفا
راستش هم من رو یکم توی تصمیم هام سست میکنن
 و هم حس میکنم دخالت توی زندگی من خیلی زیاددددده .چه جوری کنار بیام؟
لطفا نگین منطقی باهاشون حرف بزن و اینا . رفتم این راهو

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

سابقه درگیری خانوادگی در گذشته و تاثیر اون روی تحقیق خواستگاران

سلام
یه دختر که وضع مالی خیلی خوبی دارند و محجبه ،چهره خوب و دانشجوی سال آخر دندانپزشکی .
ولی برای ازدواج به مشکلی وجود داره، ما سه تا خواهر برادریم و همیشه خانواده پر تنشی بودیم ، البته دعوا بین بچه ها  و پدر و مادر با بچه ها ، ولی خود پدر و مادر خیلی به ندرت خدا رو شکر
چند بار دعوا هایی هم پیش اومده که خیلی بد بوده در حدی که کل همسایه فهمیدن ،الان که خواهر و برادرم ازدواج کردن و تقریبا دیگه این موارد پیش نمیاد ولی خب تنش هایی هنوز هست ولی دارم تلاش می کنم مطالعه می کنم که با این که تو خانواده ما همه زود عصبانی میشدن و بی صبر بودیم ، صبر رو یاد بگیرم ، رفتار صحیح وقتی کسی عصبانیه وقتی انتقاد میکنه وقتی توهین می کنه رو یاد بگیرم به لطف خدا
ولی وقتی خواستگاری میاد و تحقیق می کنه ممکنه حرف های خوبی نشنوه و منصرف میشن
عوض کردن خونه فایده ای نداره چون کسی که بخواد درست تحقیق کنه محل قبلی زندگی هم میره
از اون گذشته خانواده راضی به عوض کردن خونه نیستن، مردم هم فراموشی ندارن که ، این جور موارد بیشتر یادشون میمونه
ازدواج غیر سنتی و بدون تحقیق اصلا برام قابل قبول نیست، خانواده ما حتما تحقیق می کنند و خانواده طرف مقابل هم حق دارند تحقیق کنند اصلا انتظار دارم تحقیق کنند
هیچ راهی به ذهنم نمی رسه

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)