سلام دوستان
میخواستم ازتون بپرسم سخت ترین امتحانی که خداوند در زندگی شما ازتون گرفته و یا الان در اون قرار دارید چی بوده؟ چی کار کردید که از امتحان خدا سر بلند در بیاید ؟ آیا تا به حال در امتحان های الهی رد شدید ؟
نمیدونم چطور بیشتر توضیح بدم اما به هر حال هر کسی به نوعی با مشکلی مواجهه که به نظر خودش امتحان خداوند است .
یکی ممکنه بچه معلول داشته و این رو امتحان خدا بدونه ، اما ممکنه فرد دیگری با اینکه اونم بچه معلول داره اما مثلا بی پولی رو امتحان خودش بدونه . یکی بگه در معرض گناهی قرار گرفته مثلا ربا ، زنا و ... ، و خودش رو کنترل کرده .
سلام
این سوالی که می خوام بپرسم شاید مشکل خیلیها باشه و از جمله خودم که جوابی براش پیدا نکردم، اونم اینه که مثلاً من به عنوان یک دختر که نیاز به ازدواج دارم و با وجود تحصیلات عالی، و قیافه زیبا (طوری که بقیه میگن) خواستگاری ندارم.
در پست ۸۰۱۱ در کامنت ها اشاره شد که باید در اجتماع باشید تا خواستگار خوب پیدا بشه، حق میدم که نداشته باشم چون اصلاً در اجتماعی که خواستگار یا آقایی در آن حضور داشته باشه نیستم اصلاً نمی دونم این اجتماع رو باید از کجا پیدا کنم که برم توش؟
نمی دونم باید چه کار کنم؟ من زمانی که دانشگاه میرفتم اون قدر اخمو بودم و خودم رو مغرور نشون میدادم و یکی هر کس سمتم می اومد ردش میکردم بدون اینکه بدونم اصلاً با من چه کار داره؟ آخه همیشه فکر میکردم نیت پسرها فقط دوستیه و بعد اون رابطه جنسی هست الآن میفهمم که ای دل غافل مثلاً فلانی منو برای ازدواج میخواست و الآن پشیمونم!
بعداً تو اجتماع بودن رو با یک سری کلاسها شروع کردم که واقعاً به درد من نمیخورد چون من لیسانس دارم و تو این کلاسها شرکت کردن به جز خستگی چیزی نداشت اکثریت هم بچه و کم سن و سال بودن و ضمن اینکه همه خانوم بودن باشگاه هم رفتم از محیطش متنفر بودم واومدم بیرون و باز هم همگی دختر بودند ... کار هم که اصلاً پیدا نکردم...
سلام
من یه خواستگار دارم که از هر نظر قابل قبوله. من بهش ابراز احساسات نمیکنم چون در مرحله خواستگاری و شناخت و آشنایی هستیم و محرم نیستیم و هیچ حسی نسبت بهش ندارم.
ولی ایشون خیلی ابراز احساسات می کنه و متقابلاً توقع داره من هم بهش احساس داشته باشم. ما پیش مشاور رفتیم و همه چی به نظر خوبه. ولی ایشون چند بار ناراحتیش رو به من ابراز کرده که چرا بهش احساس نشون نمیدم.
من قبل از ایشون یه خواستگار دیگه داشتم که با وجود اینکه فامیل بودن ولی توی بلهبرون پدر ایشون و پدر من با هم به تفاهم نرسیدن و قضیه کنسل شد. من نمی خوام روی این یکی خواستگار احساسی عمل کنم چون این هم مثل بقیه خواستگارها ممکنه به سرانجام نرسه.
چند روز پیش ایشون پشت تلفن بهم گفت که حتماً یه مرد دیگه رو دوست داری که دلت با من نیست و به من دل نمی دی. گفت اگه این طوره راستش رو بهم بگو و قول میدم به کسی نگم و از زندگیت برم بیرون. حتی گفت به همه میگه که جواب منفی از طرف ایشون بوده که کسی متوجه نشه من یه مرد دیگه رو دوست دارم.
درود بر همه عزیزان
من یک خانم هستم که به تازگی به واسطه کارم با خانمی آشنا شدم. هم سن هستیم و این رابطه دوستی از حدود یک و نیم ماه پیش شروع شده. البته نمی تونم بگم رابطه دوستی... بهتره بگم هم صحبتی و همراهی.
در واقع ارتباط عاطفی صمیمانهای نداریم و فقط به دلیل اینکه قسمتی از راه رفت و برگشت مون هم مسیر هست، حین راه با هم صحبت های متفرقه داریم. اینها هم مقدمهای بود که بر روابط من و این خانم اشراف کامل داشته باشید.
در روز های اول هم صحبتی ما، من به ایشون گفتم که شوخی هات بامزهست. تقریباً از اون روز به بعد سعی کرد به زور همه رو بخندونه و شوخی هاش هرز و هرز تر شد و از بامزگی به سمت مسخرگی رفت و شوخی هاشون بیشتر جنبهی خودنمایی و جلب توجه داره و من از این شوخی های مسخرهی بیجا متنفرم.
حدوداً دو هفتهای می شه که داره به من و بقیه [جلوی خودم] توهین می کنه و چیزهایی که ما با تلاش به دست آوردیم و ایشون بهش نرسیدن رو به تمسخر و بی ارزشی میگیرن و توی مرحله آخر، یه لایهی نازک از طنز های بیمزهشون رو هم روی این توهین ها میمالن و میگن: شوخی کردم بابا!، من از اینکه خواسته یا ناخواسته دارن حس حسودیشون رو به من القاء می کنن متنفرم.
سلام
مشکلی که من دارم در واقع مسئله ایه که خیلیها مشکلی باهاش ندارن و به راحتی باهاش کنار اومدن و زندگی می کنن و خیلی هم راضی هستن!
سبک زندگی مدرن و پیشرفت روز افزون تکنولوژی تغییرات خیلی زیادی تو زندگی بشر به وجود آورده و یکی از این تغییرات هم کمتر شدن فعالیتهای فیزیکی افراد، تغییر ساعت خواب، تغییر تغذیه و به طور کلی ویران شدن سبک زندگی شده!!! سبک زندگی که الآن برای خیلی از ما عادی شده اصلاً طبیعی نیست!
من مخالف استفاده از تکنولوژی نیستم، کسب و کار خودم هم واقعاً به همین امکانات وابسته است، به طوری که به طور متوسط حداقل ۸ ساعت از روزم رو برای کار پشت کامپیوتر یا لپ تاپ یا موبایل هستم. و خب ممکنه استفاده های دیگه ای هم داشته باشم مثلاً دیدن فیلم، پیام دادن به دیگران، خرید کردن یا ...
تقریباً تمام زندگی من درگیر با تکنولوژیه، در حدی که قبلاً اگر موبایلم نبود حتی نمی تونستم بدون برنامهی ورزشی که توی موبایلمه، ورزش کنم!، خب من این حقیقت رو که زندگی بشر تغییر کرده رو به قبول میکنم و این رو نمی گم که بریم از کبوتر نامه بر استفاده کنیم امّا...
سلام دوستان
من دختر 2* ساله تا حدودی مقید هستم و داریم دوران عقد رو سپری می کنیم. با همسرم حدود 7 سال اختلاف سنی داریم.
وقتی زندگی زوجهای اینستاگرام رو می بینم، خصوصاً زوجهای محجبه، خیلی تحت تاثیر قرار می گیرم. اینکه هم همسرشون ظاهر نسبتاً خوبی داره و هم عاشق شوهرشون هستن.
حس میکنم دیگه اون لذت رو در زندگی مشترک خودم نمی برم چون یکسری مشکلات داریم. مهم ترینش اینه که چهره همسرم سن بالا میزنه و هنوز نمی دونم دوسش دارم یا نه.
من بشدت حسرت زندگیهای دیگه رو می خورم. حتی زوجهایی که تو تلویزیون و بیرون می بینم و میگم کاش چهره همسرم جوون تر بود و مثل زوجهای جوون بودیم. خودم هم دارم دل مرده میشم.
سلام
من پسری ۲۳ ساله هستم. یک برادر دارم که از من خیلی کوچکتره. پدرم چند سال پیش فوت شد و در حال حاضر مادرم سرپرست من و برادرم هست.من شم اقتصادی خوبی دارم و دوست دارم اموالی که از پدرم به ارث رسیده از این پس خودم مدیریت کنم. الآن از این اموال بصورت مشترک استفاده میکنیم و تفکیک نشده.
نظر شما در این قضیه چی هست؟، کلاً اینکه من دوست دارم اموالی که مالک اون هستم رو خودم مدیریت کنم قابل قبول هست یا خیر؟، این رو در نظر بگیرید که هنوز مجرد هستم و مادرم هم تا الآن به خوبی این اموال رو نگه داشته.
موضوع بعد اینه که مادرم مخالفتی با این موضوع نداره ولی شاید از گفتن اینکه دوست دارم ارث رو تقسیم کنه ناراحت بشه. چطور این مطلب رو به مادرم عنوان کنم؟
ممنون
سلام
دخترها بخونن؛
در خانواده برتر زیاد خوندم این جمله رو که دخترها میگن: «کسی که دوست داره برات می جنگه و صد بار هم نه بشنوه دوباره میاد»
اولاً مشکل اینه که آره قطعاً اون آدم، تو رو زیاد دوست داره ولی توِ واقعی رو نه! اون در واقع بتی که از تو، توی ذهنش ساخته رو دوست داره و با دیدن خود واقعیت قطعاً نا امید می شه!، چون هیچ آدمی ارزش چند بار زیر پا گذاشتن غرور رو نداره!، و اگه کسی چند بار این کار رو کرده برای اینه طرف رو انسان ندیده! یه فرشته دیده که تو ذهنش ساخته و قطعاً انتظارات و توقعات غیر واقعی و زیادی داره.
دوماً، دخترها فکر می کنن این نشونه قدرته که پسر چند بار خواستگاری می کنه و نشون دهنده اینه که جدیه نظرش ولی در واقع این کار نشان دهنده ضعف طرف مقابله! یه مرد تکلیفش مشخصه و دنبال این بچه بازی ها نیست! (باور کن هم جنس هام رو خوب میشناسم و هر چی آدم ضعیف دیدم این کارها رو کرده!)
سوما چرا باید برای کسی جنگید هیچ شناختی ازش نداری؟!، جنگیدن وقتی میگن چند سال طرف رو میشناسی و از حسی که بهت داره اطمینان داری، بعدش این اصلاً انصاف نیست که تو هی تلاش کنی و سگ دو بزنی برای کسی که بهت جواب منفی داده!!!، همون طور که شما دخترها نیاز به اطمینان دارین برای هر کاری، ما هم نیاز داریم!
سلام به همه خواهر و برادرهای گلم
حقیقتاً مدتی هست که برام سوالی پیش اومده. بذارید داستانم رو این طور براتون تعریف کنم. من یه دختر ٢٨ ساله ام که لیسانس و فوق لیسانسم از دانشگاههای تهران گرفتم و بعد از کلی مانع و مشکل یه جایی مشغول به کار شدم (که البته از شرایطش و درآمدش اصلاً راضی نیستم). تنها زندگی میکنم و تمام مسئولیت زندگیم هم طبیعتاً با خودم هست. تقریباً همه دوستان نزدیکم ازدواج کردن و ارتباط مون قطع شد و با همکارانم هم صمیمی نیستم. با خانواده م خوبم ولی خب ازشون دورم.
امّا نکته اصلی داستان من بر می گرده به شروع شیوع کرونا. خلاصه بگم که تو این مدت ٦ ماهه من دچار حالات عجیب غریبی شدم. توهمات مختلف، اضطرابهای فوق العاده وحشتناک، احساس تنهایی و درماندگی سنگین، بی انگیزگی، وحشت از مرگ و خلاصه اینکه هر روز هم بدتر از دیروز بود.
سوال من اینه که آیا بین دوستان کسی هست که حالات روحی متفاوت از قبل رو توی این دوران تجربه کرده باشه؟ و اگه آره راه حلش چی بوده؟
راستی این هم بگم که خانواده م میگن به دلیل مجرد موندنت تو این سن هست. میگن تو تنهایی و همین باعث افسردگی و اضطرابت شده. آیا به نظر شما مجردی تا این سن می تونه همچین تبعاتی داشته باشه یا به واقع با این شرایط مملکت و آدمهای اطراف مون، ازدواج نه تنها راه حل نیست بلکه ممکنه مشکل رو بدتر کنه؟
با سلام خدمت کاربران وبلاگ خانواده برتر
بنده یک سوال کوتاه و به ظاهر ساده و البته اساسی دارم و اون اینکه چگونه به عنوان یک مرد بفهمیم عاشق شدیم یا دچار هوی و هوس و احساسات زودگذر؟
یعنی از کجا می تونم مطمئن بشم که شخصی را تا آخر عمر دوست خواهم داشت و از کس دیگری خوشم نخواهد آمد. نشانه هایش چیست؟، دقیق تر بگم از کجا مطمئن بشم که این علاقه صرفاً به خاطر ظاهر زیبای شخص مقابل و فشار جنسی بنده نیست. چون در یکی از کامنت های یکی از پست ها خواندم که شخصی به صرف فشار جنسی ازدواج کرده و بعد از چند سال طلاق گرفته.
خلاصه اینکه فرق و نشانههای بین عشق و هوس و احساسات زودگذر چیست؟ پیشاپیش از نظرات شما سپاسگزارم.
در ضمن فاکتور سن را در نظر نگیرید. چون در خصوص همه صدق نمی کند.
سلام
من رشته م انسانیه و پس فردا کنکور دارم ترازم تا آذر ۹۸ که دوازدهم بودم ترازم تو قلم چی ۷۰۰۰ بود و معدل ترم اولم تو مدرسه نمونه شد ۱۹/۷۴ هم خودم و هم اطرافیان مطمئن بودن که من رتبه دو رقمی و حقوق دانشگاه تهران رو میارم یعنی شک درش نبود.
ولی متاسفانه به دلیل بیماری مادرم دو ماه رو از دست دادم و چون انتظار بالایی از خودم داشتم و یک ساعت هم برام یه ساعت بود کلاً ناامید شدم.
الآن که می خوام برای کنکور ۱۴۰۰ آماده بشم مطمئنم که رتبه دو رقمی رو میارم ولی فکر اینکه سال بعد باید با دانشجو های یک سال از خودم کوچیکتر تو یه کلاس بشینم و اینکه یک سال از عمرم رو پشت کنکور از دست بدم داره دیوونم می کنه و نمی ذاره درس بخونم.
پیشاپیش مرسی بابت پاسخگویی تون
سلام
تقریباً یک سال هست با آقایی که از سالها پیش به من علاقه مند بودند برای شناخت بیشتر نامزد هستم البته نامزدی بدون محرمیت در حد یک نشان و بله برون. از نظر فرهنگ خانوادگی و تحصیلاتی مثل هم هستیم و از نظر مالی هم خانوادهها در یک سطح هستند. ایشون چند ماه بعد از جواب مثبت بنده و نامزدی، جایی استخدام شدند با حقوق سه برابر نسبت به شغل سابق شون.
در حالت کلی ایشون وقتی که حالش خوبه طوری رفتار می کنه که من فکر میکنم عاشق تر از این شخص روی زمین نیست امّا وقتی که عصبانی می شه به جای حل مشکل و صحبت پیرامون اون مشکل به شدت به خانواده م توهین می کنه و شخصیت من رو زیر سوال می بره و خصوصاً از زمانی که در شغل جدید استخدام شده بارها موقع عصبانیت گفته که "تو در حد من نیستی" اگر چه بعدش پشیمون می شه و عذر خواهی می کنه و برام هدیه می خره و... امّا خب چه فایده.
در حال حاضر اون قدر درگیر احساسات هستم و احساس سردرگمی دارم که نمی دونم چه تصمیمی برای آینده بگیرم. می شه لطفاً راهنماییم کنید؟