← مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)
- ۱۵۵۲ بازدید توسط ۱۱۹۳ نفر
- جمعه ۳۱ مرداد ۹۹ - ۲۲:۲۳
شنیدیدمیگن حسین سفینة نجات؟ واقعا اگرادم درنیت برای خود حسین خالص باشه از گرفتاریش نجات پیدامیکنه.
یادمه بازن داداشم همیشه میرفتیم روضه ومن سعی میکردم خیلی موجه باشم.درشهرما بسیاری از پسندیدن هابرای ازدواج ازهمین تجمعات زنونه روضه شروع میشه،لذا دختران حواسشون روخیلی جمع میکنن.
نه اینکه خدای ناکرده من یادیگر مجردان برای شوهرمیرفتیم روضه ها...خیر خیر، فقط چون میدونستیم احتمال پسندشدن زیاده دراون تجمع زنونه ،خب بطبع اراسته ظاهرمیشدیم.
منم خب سعی میکردم اراسته باشم.چادراعلای مخصوص مراسم خاص،روسری زیبا،شلواری که خط اتوش هندونه قاچ کنه،کفش واکس خورده براق، صورتی با ارایشی ملیح و تقریبا پنهان..._اینکارها مصداق خوش تیپی شایدباشه یاهرچیزاما من میکردم تا شایدموردپسندواقع بشم.انگاراین کارفقط برای خانمای مجلس بود.همه جااونقد توتیپم جانفشانی نمیکردم.
بطبع تیپم بسیارمواطب بودم جای بدی نشینم که مبادا خاکی بشم! مواظب بودم خوراکی روم نریزه وبه زنداداشم میگفتم جایی بشینیم که خانم بچه دارپیشمون نباشه.چون بچه ها اذیت میکنن وپیش میادکه باخوراکی هاشون بقیه رو کثیف میکنن.
خلاصه دست به سیاه وسفیدم نمیزدم که مبادا تواون بلبشو کثیف بشم یاچایی یاشربته بریزه روم.
این وسطا تاسف اور ترین کارم وقتی بود که چراغ رو خاموش میکردن روضه بخونن! خب منم گریه ام میگرفت اما ازترس پخش شدن ریملم گریه ام رو فرو میدادم. متاسفم براخودم میخواستم وقتی چراغ روشن میشه بازم برازنده باشم ومبادا چشمام سیاه شده باشه. بعضی وقتام گریه میکردم ونمیتونستم مانع بشم اما بعدش میپریدم تو سرویس بهداشتی و مجدد ارا بیرا میکردم.
خب جوانیه وجاهلیت.
حالا اینجا یه دختری بود که بخاطر وضع پدر وبرادرش احتمال ازدواجش صفربود.خواستگارهای اینجاحتی ازلامپ خونه دخترهم ایراد میگیرن وحتی ازجسم دختروحت از وضع مالی وغیره... این بزرگوار علاوه برشرایط پدروبرادرش وضع مالی هم ضعیف بودند وکلا احتمال ازدواجش صفربودتوشهرمون.ایشونارایش نمیکردواخرروضه چشماش ازگریه سرخ بود.باچادرمعمولیش میومد وقشنگ منی که دختربودم میفهمیدم از تیپ سادش که اصلا براش پسندشدن واینامهم نیست وخالص برای امام حسین اومده.همه چیش ساده بود.همه چی. اصلا خاکی شدن واینهابراش معنی نداشت.هرجام که بودمینشست.تو پخش شربت وچایی هم کمک میکرد.واخر روضه من وزن داداشم میرفتیم پیش بقیه وقبول باشه میگفتیم ومینشستیم به تعریف ولی اون دخترخانم باتواضع اکثرلیوان هاو دستمال کاغذی های کثیف روجمع میکرد.کاری که من حتی یکبارهم متاسفانه نکردم. والا خلاصه خالص خالص بود.
الان من زیر شارژرم ودارم واسه شما تایپ میکنم وایشون درخلال اربعین پارسال گره ازدواجش بازشد وعروس یک سیدحسینی شد،وساکن درقطرهست وخونه خواهرشوهرش هم کربلاست.... بعله.ایشون نیت صافی داشت.ازخاک مجلس حسین نمیترسید.از ازبین رفتن برق واکس کفشش هراس نداشت.ازاینکه مانتوش یکم شربت مجلس امام بریزه روش عصبانی نمیشد. الانم درب حرم بروش بازه.هرزمان بخواد میتونه خونه خواهرشوهرش بره واستفاده کنه. ونکته جالبش اینه که اگه به مردم،ایرادگیراینجابودتااخرعمرشم میموند.ولی زمین خداگسترده هست ومهم نیت صافه.مگه میشه توی مراسم ومجلس یکی برای خوده اون بری وکارکنی واون جواب خوبیتو نده؟
شایداون سپردبه خدا ومنتظرموندوماخودمون خواستیم قدعلم کنیم ...
اون به دستای خدا خیره شد ما به خانومای مجلس..
امیدوارم بحق دختران وپسران شهیدامام حسین،خداوند درکارهمه جوانان گشایش ایجاد کنه.
مطالب پیشنهادی از بایگانی خانواده برتر برای آشنایی در مورد نحوه ی نظر دادن و تائید آن ها