دوستان سلااام!
خیلی زود میرم سر اصل ماجرا. در نیمه ی دهه ی سوم زندگی به سر می برم. خواهان یه دخمل خانمی ام که دانشجوی سال سه پزشکی دانشگاه تهرانه و جزو نخبگان دانشکده پزشکی محسوب میشه. شوربختانه! پدرش از اعضای هیئت علمی دانشگاه و فوق تخصص خون و آنکولوژی و ایضا مادرش، جراح زیبایی ست.
تفاوت وضع مالی خانواده ی من و سرکار، بسیار فاحشه. سالها پیش در اوان جوانی و قبل از ورود به دانشگاه، خدمت نظام وظیفه رو حسب الامر پدر عزیزتر از جانم انجام دادم.
از منظر تحصیلات عالیه، دانشجوی ممتاز اخراجی مقطع دکترای دانشگاه امیر کبیرم (به دلایل سیاسی)
از منظر شغل، مدتی بنا به جبر روزگار خبرنگار سیاسی یکی از خبرگزاری های مطرح کشور بودم که به اتهام دگر اندیشی و ایجاد شکاف و شبهه افکنی در عقاید و نظرات سیاسی دیگر خبرنگاران با دستور مستقیم مدیر عامل محترم به بهانه ی تعدیل! کارکنان، اخراج شدم.
در حال حاضر خانه نشین و بیکارم و اکثر اوقات رو با مطالعه سپری می کنم. میزان پس انداز ام از سالهایی که در نهاد فوق الذکر به بیگاری گرفته شدم به عدد چهل میلیون تومان میل میکنه.
حال سوالم از دوستان گرامی این هست که به نظر شما با این شرایط فعلی و با عنایت به داده های فوق، خواستگاری رسمی از این دختر خانم، معقول هست یا خیر؟؟؟
منی که تا به حال با بسیاری از دختران و زنان دوستی اجتماعی داشتم تا به حال این جور، شیدای فردی از جنس لطیف نشده بودم. واهمه ام از خواستگاری، از باب دست رد به سینه ام خوردن است. اصلا تصور جواب منفی در مخیله ام نمی گنجه.
ضمنا این رو هم بگم که از دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس (UCLA) آمریکا، در رشته ی فیزیک پذیرش گرفتم و در حالت ایده آل در صورت موافقت و لبیک معشوقه ی داستان ما و اهل بیت گرامی باید قید دکتری در بلاد کفر رو بزنم چون ایشان هنوز در حال تحصیلند!
بدجور در مخمصه ام. از یه طرف عشق دخترک و از یه طرف عشق تحصیل، این دل داغان ما رو آماج حمله قرار داده!
هدفم از شور و مشورت در این وبلاگ مطلع شدن از نظرات عزیزان فعال در این جا و آرامش نسبی دل پریشان و آشفته ام بود؛ بلکه ما هم افاده ای از هم اندیشی و خرد جمعی بردیم.
ایامتان به کام و شادی / یا علی
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)