سلام
کاربرای محترم ... لطفا وقتی میبینید کاربری نظری میده که اصلا هدفش کمک به نویسنده پست نیست و یه جورایی داره به یه کاربر غیر همجنسش ابراز علاقه میکنه... لطف کنید همون جا و همون لحظه بهشون تذکر بدین ... .
چون ما اینجا نیومدیم که ازدواج کنیم یا نیمه گمشدمونو پیدا کنیم!! اگه هدف کمک به دیگران و برای رضای خداست.... چه نیازی هست که هر کسی از خودش یا ظاهرش بگه ... بهتره فقط راه کارشو برا کمک به سوال کننده بگه!!! ارتباط مجازی هم هیچ فرقی با ارتباط واقعی نداره.... اگه اونجا دوستیه... اینجا هم دوستیه!!!!
از همین حرفای ساده شروع میشه و بعد روز به روز هم بیشتر میشه ... . سایت همسر یابی که نیست و شما هم مجوزشو ندارین و اصلا از نظر من اشنایی از این طریقم اصلا به صلاح نیست ...
پس لطفا هم کاربرا و هم اقای نجفی وقتی دیدن که دو نفر حرفاشون داره وارد مرحله صمیمیت بیشتر میشه ... همون جا تذکر بدن!!! تو دنیای واقعی دنبال نیمه گمشدتون باشین . حالا حداقل برای خونواده های مذهبی!! که اینجام گویا بیشتر مذهبین ...
بعضی از دخترای وبلاگم خیلی ناز و عشوه میان و شوخی و گرم گرفتن با بعضی از اقایون این سایت، اقایونم( البته بعضی ) که بدشون نمیاد... این خودشم یه منکره!!! امر به معروف ونهی از منکرم جز واجباته....
پس کاربرای محترم وبلاگ خانواده برتر.... اگه دیدین هر دختر و پسری داره رابطشون از حد معمول بیشتر میشه، همون لحظه تذکر بدین و بسیار بسیار ازتون ممنون میشیم که بی تفاوت از کنار این قضییه رد نشین ... حالا میخواد اون کاربر، قدیمی ترین کاربر این سایت باشه یا جدیدترین کاربر این سایت!!!
سلام
من ۲۰ سالگی ازدواج کردم و الان ۳۰ ساله هستم . منو همسرم خیلی بهم علاقه داریم خدا رو شکر همه چی خوبه و از زندگیمون راضی هستیم . ولی نیش و کنایه های اطرافیان ما رو اذیت میکنه مخصوصا منو. ما بچه نداریم و هیچ علاقه ای هم برای بچه دار شدن بین ما نیست . چطور بگم ما هر دو عاشق بچه هستیم ولی دوست نداریم خودمون بچه دار بشیم .
چون بنظرمون بچه باعث دوری ما از همدیگه میشه از عشقمون کم میکنه و دیگه نمیتونیم برای هم اون طور که باید مثل سابق وقت بذاریم . همسرم شخصیت حساسی داره و کوچکترین بی توجهی از طرف من داغونش میکنه . میترسم اگه بچه دار بشیم ازم دلسرد بشه خودش هم از اول ازدواج میگه که بچه نمیخوام چون اون وقت دیگه بهم توجه نمیکنی احساس میکنم حسودیش میشه نمیدونم.
سلام
پسری 27 ساله هستم مهندس نفتم با مدرک لیسانس دانشگاه ازاد و مسلط به انگلیسی و تو بورس و کشاورزی و بازار ازاد و معامله ماشین هم دستی دارم و به لطف خدا با وجود سن کم مال و منال زیادی جمع کردم تا جاییم که میتونم به اطرافیان کمک میکنم. من تو اطرافیانم به عنوان فردی مذهبی شناخته میشم هر چند بعضی وقتا تنبلیم میشه.
موضوع این بود که یه روز بطور کاملا اتفاقی پیجی رو باز کردم و خیلی راحت با یه ایمیل عضو شدم . پیج آشنایی دختر و پسر در شرق اروپا بود. از سر کنجکاوی کلی پیجو زیر و رو کردم و چیز قابل توجه این بود که اکثر دخترا سعی کرده بودن با عکسای س. ک. س. ی جنس مخالفو جذب کنن و جملات زیادی در مورد عشق و احساسات داخل بیو نوشته بودن و خیلی مشتاق نشون میدادن. دقیقه ای از عضویتم نگذشته بود سیل پیام ها بسوی اکانتم روانه شد و ملتمسانه خواستار قرار ملاقات بودن ( دقیقا برعکس ایران؛ اخه کشور خودمون پسرا دنبال دختران ) .
سلام
6 ماهه که ازدواج کردم خودم و خانمم هر دو کارمند هستیم در روابط عاطفی و جنسی هیچ براس کم نمی ذارم و هر دو راضی هستیم و خیلی هواشو دارم از نظر چهره ظاهری هم معمولی هستم هم همینطور معمولی رو به بالا .
بهش خیلی علاقه داشتم و دارم مشکل اساسیم بر میگرده به نگاهاش گاهی اوقات میبینم که مدام به مرد های دیگه خیره میشه و بررسی شون میکنه طوری که طرف بر میگرده نگاش میکنه . چندین بار بهش تذکر دادم که تو وقتی به مردی نگاه میکنی برای اون مرد ممکن فکر بدی ایجاد بشه .
اول گفتم شاید چون وارد محیط شده اینطوره اما الان حساسیتم بشدت زیاد شده با توجه به اینکه سر کار میره درسته که محیط کارش زنونست اما من اعتمادم بهش خیلی کمه من اصلا ادم چشم چرانی نیستم و بشدت سر این مسایل حساسم خصوصا بعد ازدواجم اما چندین بار جلو چشمش به زنای دیگه از عمد نگاه کردم که دیدم که اصلا رفلکسی نداره برای خیلی عجیبه میگن خانما رو شوهرشون حساسن .
حالا بگذریم الانم که دارم در این زمینه حرف میزنم حس می کنم از درون دارم ویران میشم لطفا بگید چکارش کنم ؟ نگاهاش اونقدر تابلو و مشخصه که پدر و مادرم وقتی باهاش ببرون رفتن بهم تو خفا هشدار دادن مواظبش باش منم خیلی وقته نگران این مسئله هستم زندگیم رو دوست دارم و به بهترین وجه داریم پیشرفت می کنیم اما نمیدون چرا اینطوری رفتار می کنه مدام منو با پسرای فامیل مقایسه می کنه .
خیلی برای یک مرد سخته که زنش اینطور رفتار کنه روز به روز دارم بهش بیشتر شک می کنم . براش میگم اگر بچه دار شدیم بچمون به کی بره ؟ میگه به فلانی (پسر فامیل) بره خیلی خوشکله !! از نظر سنی هم سنش کم نیست 20_25 ،دارم دیوونه میشم کمکم کنید .
سلام
من دختر 22 ساله هستم قد بلند و لاغر اندام 170 هستم . از نظر ظاهر و اندام مشکلی ندارم . حدود یک سال هست که یکی از آشناهامون از من خاستگاری کرده و ما تحت نظر خانواده با هم در ارتباطیم . نامزدیم ولی عقد و ... نکردیم .
چند روز قبل نامزدم بهم گفت که فانتزیش یه دختر قد کوتاه و گندمی و چشم ابرو تیره ... بوده ،من خیلی بهم ریختم اگر چه با اصرار خودم بود که حرفامون به اینجاها کشید!
نامزدم خودش قدش 184 هست اما نمیدونم چرا فانتزیش دختر قد کوتاه هست من یه جورایی دقیقا بر عکس فانتزیشم !!!! جالب اینجاست که ایشون خودشون منو انتخاب کردن و آشناییمون سنتی نبوده .
الان هر دختری با این ویژگی میبینم بهش خیره میشم تا ببینم چه جذابیتی داره که من ندارم !! و راستش خسته شدم . قبلا هم تو خیابون یه بار نامزدمو دیدم که به یه دختری با این ویژگیا خیره شده بود اون موقع گفت حواسم نبود دارم به اون نگاه میکنم منه ساده هم باورم شد!! میخوام نامزدی رو بهم بزنم نمیدونم واقعا حالم بده حس میکنم اون دوستم نداره منم دیگه سرد شدم .
سلام و درود خداوند بر شما
چن وقت پیش یکی از دوستام برای سال نو میلادی و شرکت در جشن های کریسمس رفته بود ارمنستان . من به شخصه از این مدل مسافرتا بدم میاد و احساس میکنم هیچ ربطی به ما نداره همون طور که برای سال نو خودمون مردم کشورای دیگه تو جشن های ما شرکت نمیکنن . اتفاقا بعد از اینکه از ارمنستان برگشت این مسئله رو باهاش در میان گذاشتم و یه جورایی سرزنشش کردم .
ولی دوست من از دلایل مسافرت هر سالش به جشن های کریسمس تو کشورهای همسایه گفت و بعد از شنیدن دلایلش احساس کردم دلایلش نسبتا منطقیه البته من هنوز هم مخالف این مدل مسافران هستم .
مثلا میگفت وقتی میری اونجا لااقل به اندازه چند روز از مشکلات زندگی و مهمتر از اون مردم غمگین و مشکل دار دوری . مردم همه شادن به معنای واقعی و اصلا برای فضای شاد و باز و آزادش میره اونجا و نه کریسمس و این چیزا .
ولی شما سال نو خودمون رو در نظر بگیر پای سفره هفت سین و موقع تحویل سال به چی فکر میکنی .کی واقعا شاده کی ذهنش آزاده ؟ فکر اینکه امسال و چیکار کنم ، اگه امسالم کار پیدا نشه ،اگه امسال کنکور قبول نشم ،صاحب خونه کرایه رو نبره بالا ،قسطام رو چیکارش کنم ،ای وای یه سال دیگه هم به عمرم اضافه شد ،اگه امسال هم ازدواج نکنم ،اگه از کار اخراج بشم ،اگه نتونم پول عروسی رو جور کنم ، اگه ... هزار تا اما و اگه دیگه ...
آخه کدوم خارجی میاد قاطی همچین ملتی بشه ؟ میخوام نظر شما رو هم بدونم . دم عید معمولا به چی فکر میکنین آیا کسی تجربه سفرهای خارج از کشور برای عید سال نو میلادی رو داشته ؟
سلام
تقریبا دو ساله که ازدواج کردم و از تهران به یک شهرستان دیگه اومدم . شوهرم رو خیلی دوسش داشتم برای ازدواج با اون خودم اصرار داشتم اما اون بی پوله و هیچ اختیاری از خودش نداره .
برای همه ی کارهاش پدر مادرش نظر میدن و اصلا هم ادم حسابش نمیکنند . من خونه ی پدرم هیچ محدودیتی نداشتم اما الان اجازه ندارم تا سر کوچه برم پدر شوهرم و مادر شوهرم خیلی بدجنس هستن و برای اذیت کردن من از هیچ کاری دریغ نمیکنن. وحشتناک حسودن .
حتی طاقت محبت شوهرم به من رو ندارند. در صورتی که خوشدون انقد حال به هم زن هستن جلوی ما عین دختر پسرهای 14 ساله با هم دیگه لوس بازی در میارن . ما تو یک خونه زندگی میکنیم .
حتی روی پولی که در میاریم هم دخل و تصرف دارن. زندگیم شده عین رمان های خاله زنکی. پولی هم نداریم برای مستقل شدن . نمیدونم تا کی باید تحمل کنم. پدرشوهرم یک مرد کله ... بی ... که ادعای مردونگی داره شدید ...
اما در واقع هیچ کارس و همه کاره زنشه . شوهرم هم بعد این همه مدت پدر و مادرش رو شناخته. زن با سیاستی نیستم و دستم به هیج جا بند نیست . جای من بودید چیکار میکردید ؟
ممنون
سلام
در مورد کاربران فعال همون های که اسمشون را زیر پست ها هست به عنوان فعالترین کاربران گذاشته شده .
مثلا من از کاربر شماره ۱ سوالی دارم که چرا بعضی مواقع به سوال کننده توهین میکنی و ازش خواهش میکنم که بیاد و توضیح بده . یا مثلا کاربر شماره ۲ چرا به دیگران احترام نمیذاره و بیشتر مواقع پاسخگو نیست . یا مثلا کاربر شماره ۳ چرا همه جا برعلیه زن ها حرف میزنه ، یا مثلا کاربر شماره ۴ چرا بدون سند و مدرک حرف میزنه ؟
اینها را مثال زدم. شاید درباره این ها و دیگر کاربران هم سوالاتی توی ذهن دیگران باشه که واقعا دوست دارن کاربرها بهشون جواب بدن . بازم میگم دعوا نداریم میخوایم صمیمانه سوء برداشت ها از بین بره .
چون خیلی وقتا دیدم فقط بخاطر کم توضیح دادن یک کاربر یک بحثی راه میوفته و اگر کاربرها میان و بیشتر توضیح میدن خوب حل میشه اما وقتی توضیح نمیدن تبدیل به کینه میشه و جای دیگه هم باز دعوا میکنن.
سلام
یه سری فکر تو ذهنمه ، دوست دارم نظر بدید و با هم فکری به یه جایی برسم . میخوام مدل حجاب بشم . من نزدیک یکساله با حجاب شدم . توی اینترنت و اینستا هم گشتم اما زیاد مدلای شیک واسه حجاب نیست .
البته بعضی چیزا مثل پیراهن های بلند مدل روسری هاش قشنگ بود اما دوست دارم به طور جدی وارد این کار بشم ، یه سری سبک خاص و حال و هوای خاص و تیپای تر و تمیز و شیک واسه دختر خانومای محجبه ،اما نمیدونم باید چیکار کنم و از کجا شروع کنم .
دوست دارم اول وارد مدلینگ بشم و یه مدت مدل حجاب بودن رو تجربه کنم ،میدونم شرایط مدل شدن خاصه ،قدم 170 ، وزنم 64 که البته قصد دارم لاغر تر کنم . هیکلم استخونی مثل این مدلا نیست کاملا تو پر هستم و فرمم ساعت شنی هست . شانسی دارم؟ به کجا باید مراجعه کنم ؟ برند های معروف واسه حجاب میشناسید؟
راستی یه سوال دیگه ؛
با سلام
من یه مشکلی دارم خواهش میکنم تا آخر بخونید و بعد جوابمو بدین. و یه نکته اینکه خودم میدونم اشتباه کردم لطفا سرزنشم نکنید خودم داغونم.
من یه دختر 36 ساله ام امسال دی ماه 36 سالم تموم شده و عید که سال جدید بشه دیگه بعنوان یه دختر 37 ساله شناخته میشم. از یه خانواده سطح بالا و خیلی خوب ولی اشتباهات خودم باعث شد تا به این سن ازدواج نکنم و خانواده ام هم با خیلی بابت من زجرها کشیدن.
از لحاظ چهره و زیبایی در سطح خوبی هستم یعنی بودم الان که سنم کمی بالا رفته چروک های ریزی دور چشم و پیشانیم جمع شده که بیشتر هم بابت گریه های فراوانمه. اخه دختری به زیبایی و خانواده داری و کدبانویی ( همه نوع اشپزی، هنر و... دارم ولی بدون استفاده متاسفانه ) چرا باید تا این سن تنها بمونه.
خسته شدم از زندگی گاهی دلم فقط مرگ میخواد. با دیدن پدر و مادر پیرم و خواهر برادرام که همه خانواده دار و بچه دار هستن با دیدن دوستای متاهلم میگم خدایا مگه من چی کم داشتم چرا زندگی من اینجوری شد چرا شدم مایه زجر کشیدن پدر و مادر پیر و برادرام ... ؟
بذارید از اولین خواستگاری براتون بگم تقریبا دوم راهنمایی بودم که شاید هم کوچکتر که زمزمه های زن های همسایه رو برای پسراشون میشنیدم و انقد به خودم مغرور بودم که بعد رفتنشون یه دعوای حسابی با مادرم کردم. نمیخوام از تعداد خواستگارام و غرور بیجای خودم بگم ولی وقتی به گذشته برمیگردم و اونهمه خواستگار خوبی که داشتم و از نظر رد میکنم واقعا حسرت میخورم.
سلام به همه دوستان گل
راستش من از دوران نوجوونی به یه دختری که خونش دو تا کوچه پایین تر از ما بود علاقه داشتم و راجع به این موضوع با هیچ کس صحبت نکردم چون خودمم نمیدونستم این حس چیه که با دیدنش به سراغم میاد تا اینکه سنم بیست ساله شد و از اونجایی که حسم نسبت به این دختر به مرز انفجار رسیده بود با مادرم در موردش صحبت کردم .
اینم بگم ما چهارتا داداشیم ، داداش بزرگم نامزد و من بعدی هستم مامانم با مامان این دختر خانوم دوست جون جونی هستند مامانم میدونی چی گفت : تو هنوز خیلی زود واست چی میگی من نمیخوام اسممون الکی بیفته سر زبون در ضمن فکر کنند که دوستی منو مامانش با قصد و غرض بوده از فکرش بیا بیرون .
بعد اون منو مامانم بازم در موردش صحبت کردیم ولی جواب مامانم منفی بود میگفت اونا خانواده به شدت مذهبی هستند ما حتی نمازمون هم دو دو تا چهار تا نمیشه. من تا الان که بیست و چهار سالمه به این دختر خانوم که سه سال از من کوچیک تر علاقه دارم و میدونید چیه پسر عمش ازش خاستگاری کرده اینم مثل اینکه میخوادش .
مامانم هم باز مخالفت میکنه میگه چیزی بهش نگو زشته جلو مردم شما بگید من همینطوری دست رو دست بذارم تا از دستش بدم توی این مدت روزی نبوده که بهش فکر نکنم ولی خودش چیزی نمیدونه .
کمکم کنید موندم به اصطلاح ابروی خانواده رو حفظ کنم یا عشقم رو ؟ در ضمن از لحاظ مالی جفتمون از طبقه متوسطیم دختر خوبیه و خواستگار زیاد داشته
ممنون از مشورت تون
سلام
من سوال اعتقادی دارم که جدیدا ذهنمو مشغول کرده و تصمیم دارم با مطرح کردن اینجا, کسی شبهه ام رو برطرف کنه:
اینکه قرآن معجزه ی منحصر به فردیه و کسی نمیتونه مانندش رو خلق کنه, منظور چیه؟ چرا منحصر به فرد؟ آیا میشه گفت هر کتابی که نویسنده اش اونو از جایی دیگه کپی نکرده باشه منحصر به فرده؟ مثنوی معنوی هم یه کتاب منحصر به فرده چون تا به حال کسی نتونسته مانندش رو بیاره و تو عرفان نظیر نداره.
دیوان حافظ هم بی نظیره و همتا نداره و نخواهد داشت. و خیلی کتابهای دیگه هم همینطور. حتی در بین نویسنده های غیر مسلمان. پس خاص بودن قرآن چه جوریه؟و چرا کسی نمیتونه مانندش رو بیاره؟ اصلا اینکه کسی نمیتونه مانندش رو بیاره حقیقت داره؟
ممنون
سلام یه راهنمایی میخواستم ازتون
من یه داداش دارم که 32 سالشونه ایشون تیپ اخلاقیش اینطوریه که بسیار ساده و فوق العاده حرف گوش نکن ، تا حالا سال های زیادی سرکار رفته اما هیچوقت خودش ملزم به پول جمع کردن نمیدیده هر وقت هر چی دلش می خواسته میخریده میخورده می پوشیده میگشته و دردسر درست میکرده .
بهترین شغل دنیا را داشت که همه حسرتش میخوردن ولی به خاطر حرف دوستش اون ول کرد هر چی ماها زمین و هوا رفتیم فایده نداشت همیشه بابام دردسراشو براش حل میکرد از خرج کردن براش دریغ نمیکرد همیشه از ما میزد ولی به اون که میرسید همه توجیهی براش می آورد جدای بحث مالیش و فرق گذاشتن ها ، ما هر وقت میومدیم یه کاری بکنیم این آقا یه دردسر درست میکرد .
مثلا ما بابامو میپختیم که یه جاکفشی 50 تومنی بخره خبر میومد آقا زندانه بابام می رفت دنبال اون ، یا مثلا من یه امتحان سخت داشتم ، داشتم نون تو خون میزدم و از استرس میمردم برا امتحانم تو این وضع میدیدیم آقا با موتور زده به یه نفر و فرار کرده عزا می شد خونمون،
این هایی که میگم کلیه اگه بخوام کامل بگم 100 صفحه می شه حال وقتی این آقا اینجوریه ما چه جوری بودیم توی این شرایط ، ما از همه چی میزدیم یعنی مجبور بودیم بابام برای ما نداشت نه اینکه فکر کنید حالا لابد من یه گوشیه دو تومنی میخواستم بابای کارمندم ام نتونسته نه من دانشگام یه شهر دیگه بود بابام یه جوری پول بهم میداد که من مجبور بشم محض احتیاط پول تو جیبی خواهرم بگیرم نکنه یهو تو بیابون بمونم یا با لباس قرضی برم عروسی یا 6 نفر آدم توی یک خونه 75 متری .