سلام
دختری هستم در آستانه سی سالگی، همیشه تو رویاهام دوست داشتم شوهرم پزشک متخصص پولدار خوشتیپ با ماشین مدل بالا باشه، از این مردان مغرور که به هیچ دختری نگاه هم نمی کنن و با اولین نگاه شیفته و عاشق من میشه.
اما خب همیشه خواستگارانم سطح شون بسیار پایین بود از اولین خواستگار که کلی تو ذوقم زد و حتی باباش هم مستاجر بود تا آخرین خواستگار چند ماه پیش بود حرف زدنم بلد نبود چه برسه به رفتار مناسب با یک خانم.
مشکل اول من اینه که اون قدر غرق در فانتزی هام شدم که ازدواج با یک فرد معمولی اصلاً خوشحالم نمی کنه، چه کار کنم که از این احساست بیام بیرون؟
واقعاً وقتی بعضی دوستانم رو می بینم که با هیچ و پوچ میرن سر خونه زندگی و شاد هستن و خوشحال، حسرت می خورم و می دونم من هیچ وقت نمی تونم با اون زندگی شاد بشم. چه کار کنم که مثل اون ها بشم؟ در واقع توقع من ناخواسته و به خاطر فانتزیهایی که قبلاً داشتم بالا رفته اما الان هر کاری میکنم درست بشو نیست نمی تونم پایین شون بیارم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
بررسی معیارهای ازدواج دختران (۷۵ مطلب مشابه)