سلام به همه یه خانواده برتری ها
امروز می خوام تجربه یه خودم رو در تایید حرف آقای نجفی که میگن: (تا پسری به خواستگاری تون نیومده، به حرفهای عاشقانه ش هیچ توجهی نکنید) با شما به اشتراک بذارم و امید دارم که شما دوستان با خوندن این متن تحت تاثیر قرار بگیرید.
من یه دختر بیست و خوردی ساله هستم. پیش از این، با اصرارهای بسیار زیاد و بیشتر از سر دلسوزی برای وضع زندگی که این پسر داشت و برام تعریف کرده بود راضی به دوستی و در واقع برقراری ارتباطی معمولی باهاش شدم.
ایشون اون قدر به من ابراز علاقه میکردن که من واقعاً گاهی اوقات تعجب میکردم که این همه مهر و عطوفت از کجای این پسر نشٲت می گیره. روزی نبود که حداقل چند بار به من زنگ نزنه و با هم صحبت نکنیم، صبحش رو با پیام دادن و احوالپرسی با من شروع میکرد و در طول روز هم تعداد زیادی پیام از طرفش برام می اومد و شبها تا صبح مشغول حرف زدن از این در و اون در میشدیم، اون هم فقط با کش دادن حرفها توسط اون، امّا با این وجود من بعد از گذشت چند ماه حسی پیدا کردم که دیگه نمی تونستم این رابطه رو ادامه بدم امّا اون با یقین کامل میگفت که زندگی بعد من و نمی خواد و حرفهایی از خودکشی و اینها و من باز هم با این فکر که نکنه بلایی سر خودش بیاره ادامه دادم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
شناخت قبل از ازدواج (۱۳۳ مطلب مشابه)