سلام
راستش نمی دونم از کجا شروع کنم.
مشکل من مشکل خاصیه نمی دونم تجربه کردین یا اینکه براتون عجیبه. مشکلی که در عین حال که خیلی مسخره ست، ولی نابود کننده ست. مشکلی که ممکنه راه حل ساده ای داشته باشه امّا زیاد کارساز نیست. لطفاً تا آخر بخونین
اگر بخوام صریح و ساده بگم مشکل من دو رو بودنه، من دو رو دارم یک رو در خلوت و تنهایی خودم و یک رو در بیرون.
در خلوت و تنهایی خودم میشم یک آدم ایده آل که کلی حساب کشی می کنه از خودش که چرا فلان کار رو کردی یا فلان کار رو نکردی، کلی فکر می کنه و سنجیده تصمیم می گیره، سنجیده رفتار می کنه و برای اوقاتی که قراره در جمعی قرار بگیره برنامه ریزی می کنه که این جور رفتار کنه، فلان حرف رو نزنه یا خودش رو کنترل کنه.
امّا امان از وقتی که اون شب تنهایی، روز میشه و از خلوت میاد بیرون، تمام اون توصیهها یادش میره، تصمیمهای یهویی، عجولانه رفتار کردن، نسنجیده حرف زدن، رنجوندن بقیه و بی خیال درس و ... میاد سراغش. انگار یه آدم دیگه میشه که یکی که صد و هشتاد درجه مخالف عقاید خلوتشه، کنترلش می کنه
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه)