↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ابراز علاقه برای ازدواج (۸۱ مطلب مشابه) ابراز علاقه و خواستگاری مستقیم از دختر (۱۹ مطلب مشابه)
گفتن دوستت دارم به آقایون باعث بی علاقگی اونا به زن میشه؟
چکار کنم شوهرم از رفیق بازی دست برداره؟
به شوهر زیاد محبت کنی ازت فاصله میگیره؟!
بچه گونه صحبت کردن خانم رو لوس بازی می دونید؟
سلام
من یه پسر 22 ساله م. روی صحبت هام با خانم هاست. سوالم اینه اگه یکی از پسرهای همکلاس تون تو دانشگاه که ارتباط تون با هم در حد یه سلام علیک یا یه ذره بیشتره و تیپ و قیافه ش هم مثلا خیلی خوبه یه روز بیاد ازتون بخواد برید یه جای آروم و بعد هم خیلی رک و مستقیم بدون یه کلمه اضافی بهتون بگه هفت ماهه بهتون فکر میکنه، چه حس و حالی بهتون دست میده؟
البته قبلش بهتون بگه که میخواد خیلی رک صحبت کنه. این کاری بود که من کردم، بعد ماه ها کلنجار. اونم کپ کرد و گفت بعدا جواب میدم، الان نمیتونم چیزی بگم و رفت. این صرفا یه ابراز علاقه بود. باور کنین خودم هم نمیدونم انگیزه م از ابرازش چی بود فقط میخواستم حقیقت رو بهش بگم و خودم رو خلاص کنم بعد مدت ها که اونم بنده خدا داغ کرد و گفت اکه میشه الان چیزی نگم و بعدا بگم.
در ضمن هرگز فکر کنین من یه آدم پر رو و بی ادبم. این مورد بزرگترین پررویی زندگیم بود. حالا لطفا لطفا خودتون رو بذارین جای اون... چه حالی میشین؟، میخوام بدونم نحوه ابراز علاقه م داغون بوده یا نه؟
سلام
دوستان می خواستم راجع نحوه برخورد با پسری که بهش علاقه ی خاصی ندارید رو بیان کنید، من چطور باید با احترام و بدون دلخوری با ایشون برخورد بکنم تا سرد بشن، با رفتارم هر چقدر که لازم بود بهشون نشون دادم که تمایلی ندارم ولی ایشون سماجت خاصی دارن، نیت شون رو هم نمی دونم دوستی یا چیز دگه ای هستش، من جایی میرم که نمی خوام کسی متوجه ایشون بشن ولی ایشون خیلی بی تربیت و پر رو هستن که علنا خودشون رو نشون میدن.
قبلا برام مهم نبود ولی الان چون قصد ازدواج دارم و اشخاصی که در اون مکان هستن کم بیش باب میلم هستن و نمی خوام (بپروننن) از دست بدم..! دیگه از دستش خسته شدم با خودش مشکلی ندارم چون نمیشناسم رفتارهای غیر موجهش منو هیستیریک می کنه...!
نه به درد دوستی می خوریم نه آشنائی نه ازدواج، یه درصد هم با هم مچ نیستیم، من خوشحال میشم که دست از سماجت برداره و بره با کسی که اونم دوسش داره ارتباط برقرار بکنه و خوشبخت بشه و من دیگه نبینمش، من نمیشناسمش، حتی نمی دونم اسمش چیه ولی ایشون به لطف کنجکاوی های خاله زنکی شون آمار ریز و درشت منو دارن، نمی خوام کسی راجع به من تو همون محدوده ای که میرم فکر بدی بکنه، چند تا خواستگارم از همون جا پیدا کردم که به دردم نخوردن... البته فعلا
سلام
من خانمی هستم که چند سال یه فردی رو یک طرفه دوست داشتم. بهش گفتم و حتی گفتم میتونم صبر کنم اگه مشکلی هست، ولی گفتن که به من احساسی ندارن. اون فرد خیلی آدم خوبیه. از همه جهات فردیه که توی عمرم نظیرش رو ندیدم.
با شناخت از این فرد بعید می دونم که نظرشون بعد چند سال تغییر نکرده، بعد از این هم تغییری بکنه. حتی دیدن که من خیلی دوست شون داشتم اون مدت.
حالا می خوام بدونم توی این مرحله اگه هم چنان دوباره ایشون رو دوست داشته باشم و شخص دیگه ای رو وارد زندگیم نکنم، این چیزیه که عشق حقیقی نامیده میشه؟، چه به اون فرد نهایتا برسم و چه نه؟، آیا این درسته؟، اگه اینطور باشه و من سال های بیشتری صبر کنم، خودم رو بهتر بسازم، و دوست داشتن حقیقی من رو متوجه بشن، ممکنه بهشون برسم؟
از طرفی من خیلی به دوست داشتن خودم اهمیت میدم. (با خودخواهی اشتباه گرفته نشه)، آیا دوست داشتن این فرد به این شکل با دوست داشتن خودم در تضاده؟
مناجات قشنگ من با خدا، خبر از ایجاد یک تغییر میخوام بهتون بدم. الان که این مطلب رو ارسال میکنم در حرم نشستم، من همیشه آدم معتقد و قوی ای بودم و از یاد خدا قافل نمیشدم. اما چند ماه شد که بعد از یک سری شکست های کاری از نماز و حرم و ... غافل شدم. الان که اینجا هستم اشک از چشمام جاری شده، چه آرامشی دارم وقتی که کنار ضریح نشستم واقعا چه آرامشی...
آخه یه مدت بود که نیومده بودم، من آدم مذهبی ای نیستم ولی نماز و رزوه و حلال و حرام رو رعایت میکردم با جنس مخالف رابطه نداشتم و یه پسر سی ساله مجردم.
ولی در چند ماه قبل دلم گرفته بود و به خاطر تنهایی اشتباه کردم که رفتم به خیلی ها رو زدم، به خاطر کار به خاطر همه چی، و الان که اینجا هستم میفهمم که اشتباه کردم در این مدت آرامش نداشتم فقط در حال دویدن بودم.
چه دخترهایی که حتی شخصیتم رو پایین آوردم به خاطرشون که مثلا بهشون ابراز علاقه کنم به قصد ازدواج، ولی اون ها دنبال دوستی بودن و من هم چون پسر ساده و دل نازکی بودم خیلی دلم هی میشکست. به هر حال من نتونستم بلاخره دختری پیدا کنم ولی کلا فهمیدم ... !
من چون شرایط زیاد عالی ای ندارم و مشکلات اقتصادی هم که هست و شرایط خانوادگی خوبی هم ندارم گفتم که شاید بشه که کسی عاشقم بشه و این طوری بتونم شرایط رو شاید آسون تر کنم.
سلام
من یه پسر ۲۰ ساله هستم که کلی هدف واسه آینده م دارم و برای رسیدن بهشون راسخم. دانشجوی ترم ۳ حقوق تو دانشگاه آزادم. خانوادم متوسطه و با کار پاره وقتی که کنار درس و تئاتر انجام میدم حدودا ماهی ۱ میلیون تومن درآمد دارم. از اخلاقیاتم بگم. خیلی شوخم ولی لوده نیستم. یعنی وقتی فاز خنده بیاد طرف مقابلم رو تا مرز مرگ می برم!
تو روابط اجتماعیم درونگرا و مغرورم ولی وقتی تو فاز باشم با یه جمله با طرف رفیق میشم. این ها خصوصیات کلی من بود.
ولی من تو ظاهرم یه مشکلی دارم و اونم چاقی و اضافه وزنمه. با اینکه قدم ۱۹۰ هستش ولی اعتماد به نفسم رو در مواجهه با دختر خانم ها گرفته، نه اینکه خجالتی باشم ولی نمی تونم با یه خانم غریبه مکالمه ای رو شروع کنم. اگه اون خانم با من سر حرف رو باز کنه من خیلی نرمال باهاش ارتباط اجتماعی برقرار می کنم ولی نمی تونم سر صحبت رو باهاش باز کنم که این برای یه دانشجو افتضاحه. مثلا نمی تونم از یه خانم ساعت بپرسم یا مثلا تو ایستگاه اتوبوس ازش بپرسم خیلی وقته منتظرین؟، می ترسم بهم محل نذارن یا مثلا به خاطر چاقیم ...
دختران، همه ما تو محیط هایی که قرار میگیریم برامون پیش اومده که از آقایی برای ازدواج خوش مون بیاد، تو اون موقعیت باید چی کار بکنیم، در واقع چطور به طرف چراغ سبز نشون بدیم؟ به خصوص در محیط کار و تحصیل .
آقایون، دیدن چه رفتاری از طرف یه دختر باعث میشه که شما احساس کنین داره برای ازدواج چراغ سبز نشون میده؟ و چه رفتاری از طرفش باعث میشه که شما اون رو دست کم بگیرید؟
سلام
من حدود دو ساله که از یکی از معلم های برادرم خوشم اومده... قطعا علاقه ای در کار نیست چون فقط سه چهار بار دیدمشون تو این دو سال و خورده ای . اول چهره شون به دلم نشست بعد یکم از حرف های برادرم و یکم از چیزایی که تو صفحه اینستاشون بود و یکم از بقیه فهمیدم که تا اینجایی که من اطلاعات دارم خیلی مناسب هستن و خیلی بهم میخوریم.
از اونجایی که مذهبی هستن کلا نگاه نمی کنن که ببینن و دقیق بشن که حالا من چطوریم و اصلا کی هستم و مناسب هستم یا نه ... خودمم که اصلا و ابدا نمیتونم پیشنهاد بدم. ضمنا از اون دعاهایی که میگن بهم برسونین هم نمیتونم بخونم چون اولا علاقه به اون صورت در کار نیست ،دوما هم که خب من ایشونو نمیشناسم روحیاتشونو و اینارو من یه سری مشخصات ظاهری مثل سن و تحصیلات و وضعیت مذهبی دارم ...
حالا نمیدونم چیکار باید بکنم. که هم منطقی باشه هم زود . فقط چون فکرمو مشغول کردن میخوام حداقل یه بار خواستگاری برگزار بشه حداقل از فکرم بیفته . یکی از دوستام همسرشون دوست ایشونن منتها اون دوستم اصلا مورد اعتماد نیست که بخوام بهش بسپرم و بخوام کاری کنه.
خلاصه کلافه شدم انقدر فکر کردم به راه حل ...
سلام به همه
ببخشید که مقدمه چینی بلد نیستم فقط بگم شما من و نامزدم رو بالای 23-4 سال در نظر بگیرید .
آشنایی ما به این طریق بود که من طی ارتباط رسمی که وجود داشت بهش علاقه پیدا کردم و اون تقریبا از علاقه من باخبر شد بعد جلو اومد. خانواده درست حسابی هستند اما هیچ کدوم از اعضا با هم گرم و صمیمی نیستن و هر کس سرش تو کار خودشه .
نامزدم اصلا حرف عاشقانه و این چیزا نمیزنه و بلد نیست مثلا ماهی یک بار چی بشه بگه عزیزم یا گلم . همین ! با اینکه میدونه چقدر نیاز دارم .
یک بار یک صحبتی داشتیم من گفتم خب بابات دوستت داره که مثلا فلان ... گفت نه دوسم نداره ! دلیل این کارش فلان چیزه . ( تحلیل های بیش از حد منطقیش اعصاب آدمو بهم میریزه)
گفتم نه این چه حرفیه میزنی ؟ گفت : خب اگرم داشته باشه بروز نمیده ، همون جوری که من تو رو دوست دارم اما به روت نمیارم ! یه جورایی مطمئن شدم مثل باباشه و امیدوار نباشم عوض میشه . منم نمیخوام عوضش کنم بالاخره اینجوریه دیگه .
با سلام خدمت همه خانواده برتری های عزیز
بارها در پست های مختلف از زبان اقایون گفته شده که مردها طوری هستند که اگر زیاد بهشون ابراز علاقه بشه و یا درخواست های رابطه زناشویی بشه حالا نه دخول بیشتر معاشقه منظورمه و.... زده میشن و نباید کامل سیراب بشن و باید یه مقدار تشنه بمونن و خودشون دوست دارند کندو کاو کنن سراغ خانومشون برن و صحبت هایی از این دست .
ولی در جاهای دیگه برعکس اینها گفته شده که اگه سیر نشن از خانومشون میرن سراغ زن های دیگه یا فیلشون یاد هندستون میکنه یا از خانومشون سرد میشن.
حالا دقیقا این مرز کجاست .به نظرم تناقض داره ما خانومها رو گیج کرده میشه کامل باز کنید و با مثال توضیح بدید اقایون محترم ؟
ممنون
سلام دوستان
از خانوما و آقایونی که ازدواج دانشجویی داشتن توی دوران کارشناسی سوالی داشتم . اولا این که اول از همه بگید خانومید یا اقا و چطور بحث ازدواج رو با همکلاسی یا هم دانشگاهی تون مطرح کردین؟ بعدش لطفا از سختی ها و شیرینی های ازدواج دانشجویی بگید .
توی دوره ی لیسانس خب لطفا توضیح بدید مخارجتون رو چطور تامین میکردید و اگه کاره پاره وقتی داشتید راجب اون توضیح بدید .
اگه پسر و دختر از دو شهر مختلف باشن و توی دانشگاهی اونم توی شهر دیگه درس بخونن و باز توی همین ۴ سال کارشناسی با هم ازدواج کنن؛ نظرتون راجبش چیه؟ آیا سخته؟ آیا شیرینه؟ کجا و چه جوری توی این گرونی میتونن زندگی کنن ؟ میشه کلا تجارب تون رو درباره ی ازدواج دانشجویی به اشتراک بذارید .
ممنونم
سلام
من دختر 22 ساله ای هستم که با اطلاع خانواده با یکی از همکلاسی هام به قصد ازدواج صحبت میکنیم. ولی شرایط طوریه که ما قبلا همیشه روابطمون سنگین و در قالب درس یا مسائل دانشگاه بوده.
این آقا پسر از علاقه من به خودش کاملا مطلعه. یعنی دو سال منتظرش بودم تا برای خواستگاری اقدام کنه. چون هم سنیم طبیعتا مشکلات زیادی برای خواستگاری جلوی پا داشته.
الآن که برای آشنایی بیشتر با هم در ارتباطیم ایشون خیلی وقت ها با جملات مختلف به من ابراز علاقه میکنه. ولی من نمیدونم چطور باید جواب بدم. برای همین هیچی نمیگم و ایشون چند وقتیه که از رفتار من ناراحتند و میگند تو به من بی علاقه ای .
خوشحال میشم به من بگید توی این دوران من چطور باید علاقم رو نشون بدم؟ اصلا درسته که دختر به پسر بگه که دوستش داره؟ مگه نمیگند زن ناز و مرد نیازه ؟ من حتی فکر میکنم ندونم بعد از دوران ازدواج چطوری باید به همسرم بگم دوستش دارم چون بنظرم این وظیفه ی مرده.
پیشاپیش از نظراتتون ممنونم.
سلام
درباره ی رفتار های مناسب برای دوران عقد سوال دارم .
میخوام بدونم که بنظر دوستان در دوران عقد چطوری باید رفتار کرد که طرف مقابل فکر نکنه که دیگه همه چیز تمومه و برای هرچه زودتر فراهم کردن شرایط عروسی و خونه تلاش نکنه .
من خودم دختری حدودا 20 ساله هستم که یک ماهه عقد کردم و به همسرم علاقه ی خیلی زیادی دارم و ابراز میکنم و خداییش اون هم خیلی بهم ابراز علاقه و ابراز بیقراری میکنه اما بقیه میگن که اگه من خیلی راحت برخورد کنم و توی خوف و رجا قرارش ندم ، اون برای بدست اوردن من توجهی نمیکنه.
اصول رفتار در دوران عقد و حد و حدود ابراز علاقه از طرف دختر به پسر باید چطور باشه ؟