سلام
من دختری ۲۲ ساله هستم .
الان که دارم اینو می نویسم اوضاع روحیم خیلی بهم ریختس ...
من تو آشفته بازار دعواهای شدید و کتک های غم انگیز و معتادی بیش از ۹ ساله برادرم بزرگ شدم ...
مادرم قبل از به دنیا اومدن من حدود ۲ ماه رو یک روز در میون سر من روزه می گرفته
من کاملا نحیف و بدبختانه با مشکل قلبی به دنیا اومدم
مادرم به این دلیل که مادرش ایشونو با قیمت ۱۰ هزار تومن به پدرم فروخته ، اصلا از پدرم خوشش نمیاد دل گرمی به زندگیش نداشته .... ده هزار تومن حدود ۴۰ سال پیش منظورمه ....
رو تربیت بچه هاش و یاد دادن اداب اجتماعی اصلا وقت نذاشته
رک بگم من تا دوران راهنمایی یه ادم کاملا عصبی و زبون نفهم بودم ....
از خلق و خوی دختر بودن ادب و متانت و .... صفر بودم !!!
همین مدت باعث شد من تو ذهن اطرافیان یه ادم بیشعور نقش ببندم ...
با گذشت زمان کاملا عوض شدم ...
الان ۳۶۰ درجه عوض شدم ... که به سختی به اینجا رسیدم ...
الان مشکلم اینه از بس هر اتفاقی تو خونه افتاده و من شدم کسی که هر چی کاسه کوزه سرش خورد میکنن ، اعصابم انقدر ضعیف شده که وحشتناک خودم خودمو می زنم ...
شهرمون کوچیکه پزشک روان شناس و روان کاو نداره ...
مادرم درسته مادرمه خدا حفظش کنه ان شاء الله عمر طولانی داشته باشن ولی خیلی دلم از دستش شکسته
همیشه با کتک و دعوا و نفرین خواسته حرفاشو بهم بفهمونه ...
بخاطر حجابم حتی نماز خوندن میگه نمازت تو کمرت بخوره ...
اصلا مقید و پایبند به زندگیش نیست ..
فضا مجازیه راحت بگم
وقتی عذر شرعی دارم انقدر حالم بد میشه که از هوش هم میرم ... ولی این میذاره میره خونه همسایه ها ... صداش می کنم میذاره وقتی خوب درد کشیدم به حالم خبر میشه ..
خواستگار برام میاد اصلا اجازه نمیده بیان ... بعد میگه خودت نخواستی ...
ناهار و شام میذارم چند دقیقه به خوردن میاد دو تا لیوان اب سرد میریزه تو غذام ...
ما پولداریم ولی انقدر مادرم بدجور غذا میذاره که ما یک وعده غذا داریم یک وعده نون خالیه ... بعد همه به مادرم میگن چرا دخترت لاغره شما که پولدارید ... میگه خودش نمی خوره !!! در صورتی که اینجوری نیست ...
پیش بقیه کوچیکم می کنه ... دروغا شاخ داری میگه که اصلا نیست ...
میدونم تو زندگی همه شماها مشکل هست
ولی من مریضی قلبیم نمیذاره خیلی محکم مقاومت کنم ....
الان مشکلم سر اینه که کم اوردم ... وحشتناک خودمو می زنم ...
حتی چند بار هم به سرم زد پاشم خودکشی کنم ...
نماز روزه هام قران خوندن اینا رو انجام میدم ... ولی اعصابم خیلی خورده ...
از بس گریه کردم چشام در حالت عادیم می سوزه ...
مرتبط:
تجربیات شما در مورد پاک کردن صحنه های ترسناک از ذهن
در تصوراتم از کتک خوردن لذت میبرم، من مشکل دارم ؟
دیدن خواب وحشتناک نشون دهنده ی چیه ؟
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
- ۴۳۴۰ بازدید توسط ۲۹۷۳ نفر
- شنبه ۱۰ مرداد ۹۴ - ۲۲:۳۶