سلام
من چند سالی هست که این سایت رو میشناسم .. یعنی فکر کنم اگه اشتباه نکنم از سال 93 به بعد .. بیشتر وقتام میام اینجا و نظر میذارم.. و پستا رو میخونم.. یه سوالی برام پیش اومده.. سوال که نه.. یه اتفاق بد برام افتاده که میخواستم ببینم نظر بچه ها چیه .
من 25 سالمه و لیسانسم.. تو این 5- 6 سال از زندگیم، ( این اواخر می تونم بگم ) به خاطر یه سری جریانات شکست عشقی که برام پیش اومد، و هر چی رو از خدا خواستم و بهم نداد، یه جور ازش ناامید شدم... از درگاهش.. از خودش.. به قول خانواده م، اینقدر کفر گفتم که می ترسیدن الان خدا یه بلایی سرم میاره.. دیگه.. یعنی به حدی که تا قبل از بعد از ظهر، دیگه حتی به وجود خدا هم شک داشتم..
دقت کنین.. حتی به وجود خدا شک داشتم. تمام این 6 سال کارم شده گریه و ناله . و هر لحظه امیدم رو تو زندگیم از دست داده ام.. تا اینکه ...
پارسال، برادرم، که رفته بود سینما، یه فیلم ترسناک دیده بود.. راجع به اجنه و اینا.. اومد خونه و اینقد با آب و تاب تعریف کرد که منم مشتاق شدم ببینم این فیلمو.. عید سال 95 بود که این فیلمو از دوستش گرفت و آورد خونه و با هم نگاه کردیم..
خب.. منم فیلم های ترسناک هم برام هیجان داره و هم اینکه خب طبیعتا میترسم بعدش.. این گذشت و بعد از اون من احساس کردم که تو خونه مون جن هست .. بعد به خودم گفتم که « آخه مگه میشه یه خونه آپارتمانی رو با یه کلبه روستایی مقایسه کرد که چند هزار ساله س ..»
خلاصه با دلایل منطقی که برای خودم میاوردم آروم میشدم.. تا اینکه دیدم یه فیلم دیگه هم با همین محتوای ترسناک توی هارد برادرم هست...
از اونجایی که همچنان هیجان داشتم که ببینم، اینو هم با هم نگاه کردیم.. این دفعه جن تو یه آپارتمان لوکس.. مثل همین ساختمونا یا آپارتمان های جدید که تو شهرخودمونم می بینیم، بود.
بعد از دیدن اون فیلم، من تا چند ماه همین طور وحشت داشتم .. شبا اصلا نمی تونستم درست حسابی بخوابم.. منتها از اونجایی که سرکار می رفتم، سعی می کردم فکرمو مشغول بچه های شرکت و کلا کارم کنم.. تا اینکه این ترس از سرم افتاد.. و بنا به دلایلی استعفاء دادم و اومدم خونه نشستم برای کنکور.. این ترسم تا الان کم شده بود و من اصلا فیلمو نگاه نکردم تو این مدت..
می تونم بگم شد یه سال.. که دیگه نگاه نکردم.. تا اینکه پریروز یه خواب بد و چندشی دیدم.. خواب دیدم یک عالمه مار سیاه دور پاهام پیچیدن و پاهامو زخمی کردن.. (میدونم خون باطله.. ولی خوابم خیلی بد بود).. کتاب تعبیر خواب رو ورداشتم و تعبیرشو دیدم.. نوشته بود دشمن..
و دیگه به این خواب اهمیت ندادم و سعی کردم که اصلا بهش فکر نکنم.. تا اینکه امروز بعد از ظهر وقتی که خوابیدم، می تونم بگم تو این 25 سالی که از خدا عمر گرفتم، خواب به این وحشتناکی تا حالا تو عمرم ( به این شدت و وضوح) ندیده بودم..
خواب دیدم که تو خونه مون جن هست و من تقریبا میتونم بگم یه قیافه وحشتناکه یه ادم رو دیدم.. از خواب پریدم. و میخواستم دیگه نخوابم .. اما از اونجایی که خیلی خسته بودم باز خوابم برد..
دوباره بازم خواب دیدم..این خوابم، ده برابر وحشتناک تر از اولی بود.. اینقد که فکر کنم اصلا خواب یه شیطان رو دیدم.. و توی خواب همه ش می گفتم: اعوذ به الله من الشیطان الرجیم..
چن بار این جمله رو با ترس تکرار کردم و بازم دور نشد.. که این دفعه از خواب پریدم و دیگه نتنونستم بخوابم.. به حدی که وقتی پاشدم، مامانم گفت: وقتی اومدم تو اتاقت همه ش داشتی تو خواب حرف میزدی.. انگار ناراحت بودی از چیزی..
با برادرم صحبت کردم .. گفت شیطان میخواد تو رو گیر بندازه.. چون همه ش داری به خدا کفر میگی.. اگه نماز بخونی روحت آروم میشه..
حالا دوباره بعد از 6 سال قهر و جنگ و دعوا با خدا، از فردا میخوام شروع کنم به خوندن نماز. امشبم قبل از اینکه بیام اینجا و پستا رو بخونم و نظر بدم، رفتم وضو گرفتم و و رفتم سراغ قرآن و سوره یاسین رو خوندم ( وقتی داشتم قرآنو میخوندم خیلی گریه کردم.. انگار برای اولین بار بود که بازش میکردم )... . بلکه دوباره کابوس نبینم..
حالا سوالم این بود که:
آیا این خواب نشون دهنده ی این بود که شیطان دنبالمه یا اینکه نشون دهنده ی اینه که خونه مون جن داره؟
اونایی که مرجع تقلید دارن، میتونین این سوالمو ازشون بپرسین که بدونین علتش چیه ؟
ممنون میشم..
آیا اصلا برای شما یه همچین چیزی اتفاق افتاده؟
پیشاپیش ممنونم از راهنماییتون.
« مریم پاتر »
من چند سالی هست که این سایت رو میشناسم .. یعنی فکر کنم اگه اشتباه نکنم از سال 93 به بعد .. بیشتر وقتام میام اینجا و نظر میذارم.. و پستا رو میخونم.. یه سوالی برام پیش اومده.. سوال که نه.. یه اتفاق بد برام افتاده که میخواستم ببینم نظر بچه ها چیه .
من 25 سالمه و لیسانسم.. تو این 5- 6 سال از زندگیم، ( این اواخر می تونم بگم ) به خاطر یه سری جریانات شکست عشقی که برام پیش اومد، و هر چی رو از خدا خواستم و بهم نداد، یه جور ازش ناامید شدم... از درگاهش.. از خودش.. به قول خانواده م، اینقدر کفر گفتم که می ترسیدن الان خدا یه بلایی سرم میاره.. دیگه.. یعنی به حدی که تا قبل از بعد از ظهر، دیگه حتی به وجود خدا هم شک داشتم..
دقت کنین.. حتی به وجود خدا شک داشتم. تمام این 6 سال کارم شده گریه و ناله . و هر لحظه امیدم رو تو زندگیم از دست داده ام.. تا اینکه ...
پارسال، برادرم، که رفته بود سینما، یه فیلم ترسناک دیده بود.. راجع به اجنه و اینا.. اومد خونه و اینقد با آب و تاب تعریف کرد که منم مشتاق شدم ببینم این فیلمو.. عید سال 95 بود که این فیلمو از دوستش گرفت و آورد خونه و با هم نگاه کردیم..
خب.. منم فیلم های ترسناک هم برام هیجان داره و هم اینکه خب طبیعتا میترسم بعدش.. این گذشت و بعد از اون من احساس کردم که تو خونه مون جن هست .. بعد به خودم گفتم که « آخه مگه میشه یه خونه آپارتمانی رو با یه کلبه روستایی مقایسه کرد که چند هزار ساله س ..»
خلاصه با دلایل منطقی که برای خودم میاوردم آروم میشدم.. تا اینکه دیدم یه فیلم دیگه هم با همین محتوای ترسناک توی هارد برادرم هست...
از اونجایی که همچنان هیجان داشتم که ببینم، اینو هم با هم نگاه کردیم.. این دفعه جن تو یه آپارتمان لوکس.. مثل همین ساختمونا یا آپارتمان های جدید که تو شهرخودمونم می بینیم، بود.
بعد از دیدن اون فیلم، من تا چند ماه همین طور وحشت داشتم .. شبا اصلا نمی تونستم درست حسابی بخوابم.. منتها از اونجایی که سرکار می رفتم، سعی می کردم فکرمو مشغول بچه های شرکت و کلا کارم کنم.. تا اینکه این ترس از سرم افتاد.. و بنا به دلایلی استعفاء دادم و اومدم خونه نشستم برای کنکور.. این ترسم تا الان کم شده بود و من اصلا فیلمو نگاه نکردم تو این مدت..
می تونم بگم شد یه سال.. که دیگه نگاه نکردم.. تا اینکه پریروز یه خواب بد و چندشی دیدم.. خواب دیدم یک عالمه مار سیاه دور پاهام پیچیدن و پاهامو زخمی کردن.. (میدونم خون باطله.. ولی خوابم خیلی بد بود).. کتاب تعبیر خواب رو ورداشتم و تعبیرشو دیدم.. نوشته بود دشمن..
و دیگه به این خواب اهمیت ندادم و سعی کردم که اصلا بهش فکر نکنم.. تا اینکه امروز بعد از ظهر وقتی که خوابیدم، می تونم بگم تو این 25 سالی که از خدا عمر گرفتم، خواب به این وحشتناکی تا حالا تو عمرم ( به این شدت و وضوح) ندیده بودم..
خواب دیدم که تو خونه مون جن هست و من تقریبا میتونم بگم یه قیافه وحشتناکه یه ادم رو دیدم.. از خواب پریدم. و میخواستم دیگه نخوابم .. اما از اونجایی که خیلی خسته بودم باز خوابم برد..
دوباره بازم خواب دیدم..این خوابم، ده برابر وحشتناک تر از اولی بود.. اینقد که فکر کنم اصلا خواب یه شیطان رو دیدم.. و توی خواب همه ش می گفتم: اعوذ به الله من الشیطان الرجیم..
چن بار این جمله رو با ترس تکرار کردم و بازم دور نشد.. که این دفعه از خواب پریدم و دیگه نتنونستم بخوابم.. به حدی که وقتی پاشدم، مامانم گفت: وقتی اومدم تو اتاقت همه ش داشتی تو خواب حرف میزدی.. انگار ناراحت بودی از چیزی..
با برادرم صحبت کردم .. گفت شیطان میخواد تو رو گیر بندازه.. چون همه ش داری به خدا کفر میگی.. اگه نماز بخونی روحت آروم میشه..
حالا دوباره بعد از 6 سال قهر و جنگ و دعوا با خدا، از فردا میخوام شروع کنم به خوندن نماز. امشبم قبل از اینکه بیام اینجا و پستا رو بخونم و نظر بدم، رفتم وضو گرفتم و و رفتم سراغ قرآن و سوره یاسین رو خوندم ( وقتی داشتم قرآنو میخوندم خیلی گریه کردم.. انگار برای اولین بار بود که بازش میکردم )... . بلکه دوباره کابوس نبینم..
حالا سوالم این بود که:
آیا این خواب نشون دهنده ی این بود که شیطان دنبالمه یا اینکه نشون دهنده ی اینه که خونه مون جن داره؟
اونایی که مرجع تقلید دارن، میتونین این سوالمو ازشون بپرسین که بدونین علتش چیه ؟
ممنون میشم..
آیا اصلا برای شما یه همچین چیزی اتفاق افتاده؟
پیشاپیش ممنونم از راهنماییتون.
« مریم پاتر »
مرتبط:
تجربیات شما در مورد پاک کردن صحنه های ترسناک از ذهن
در تصوراتم از کتک خوردن لذت میبرم، من مشکل دارم ؟
اعصابم انقدر ضعیف شده که وحشتناک خودم خودمو می زنم
← مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)
- ۴۷۳۱ بازدید توسط ۳۱۸۸ نفر
- چهارشنبه ۶ ارديبهشت ۹۶ - ۲۱:۳۰