خانواده برتر

بد بخت بیچاره 

چی کار کنه 

راست می گه 

لطف مکرر می شه وظیفه ی مقرر 

یعنی باید چپت پر باشه و به این پولا احتیاج نداشته باشی تا ریسه گفت بگی من نمی رم هر کارم می خوای بکن بکن #

یه مشکلتون اینه که همسرتون قدرت نه گفتن ندارن.

اینو میشه با تمرین و به مرور برطرف کرد.

مشکل بزرگترتون که تقریبا قدرت تغییرش رو ندارید الان واقعا بیکاری و نداشتن شغله که همه این موضوع رو میدونن بنابراین گاها محبورن برا حفظ موقعیتشون  همه کاری بکنن.

حتی خریدای شخصی مدیر و اقا بالاسرا....

یه مشکل دیدگاه شماست نسبت به مشاغل و البته به خاطر سنتونم هست.

گذر زمان خیلی از  مسایل الان رو براتون بی اهمیت میکنه ..

مشکل بعدیتون اینه که با همسرایندتون همکار هستید و این موضوع میتونه حتی از مسائل خیلی بی اهمیت یه بحران بسازه 

خواهرم یکم بزرگش می کنید

درسته پرستیژ آبدار چی مث کار مند نیست ولی اینم شغل که پول حلال در میاره خوب...

ولی اگه بازم خیلی حساسین یه بار یا خودتون یا ایشون با رئیس صحبت کنید اگه ایشون آدم منطقی هستن فک نکنم چیز عجیبی براشون باشه که یه کارمند نخواد کار آبدار چی رو بکنه

نامزدتون هم باید سعی کنه چشم گفتنهارو کم کنه نا ازش سوءاستفاده نشه

با سلام.خانم بعضی جاها ادم مجبوره چاره ای نیست.مثلا تو محل کار من به علت کرونا تو ظروف پلاستیکی شیک غدا میدن.دیروز رئیس اداره صدام کرده میگه میشه بری اون ظروف رو از تو سطل آشغال دربیاری ده تاشو برام بشوری بیاری.خوب من چی میگفتم؟فکرشو بکن من رفتم برا رئیسم تن به اون خفت دادم.جلو همه دس کردم تو سطل اشغال ،از یه طرفم نمیتونستم بگم برا رئیس دارم این کارو میکنم چون بقیه همکارام منتظر فرصت برا خراب کردن من هستن حرف میزدم میرفتن به رئیس میگفتن.والا منم کارمندم ولی نمیدونم رئیس عزیزم چه مرگش بود که منو این جوری با خاک یکسان کرد در حالی که ابدارچی عزیزمون دیروز سره کار بود.خلاصه خانم بد زمونه ای شده.ای خدا شکرت

شما با این سنتون اومدین میگین دید خوبی به ابدارچی ندارن؟

آبدارچی که خم میشه و چایی میذاره جلوی ارباب رجوع، شرف داره به اونی که پشت میز میشینه و هزار تا... میکنه.

آبدارچی اگر شرایط الان شما رو داشت، مطمئناً از شماها بهتر میشد و به مشکلات مردم میرسید. نه اینکه برن اداره و بگن وااای پسر مورد علاقم، عشقققم. همون آبدارچی محترم، هم سن شما بود، خرج ده نفر رو میداد.

بس کنید بابا. جامعه رو به انحراف کشوندین. شما که الان طاقت دیدن پسر مورد علاقتون رو تو این حالت ندارین، پس اگر فردایی پسر مورد علاااقتون یه مشکلی براش پیش بیاد، چیکار میکنید؟ ولش میکنید؟ طلاق میگیرید؟

متاسفم. یه عده که واقعا نیاز به شغل دارن، بیکارن و یه عده هم معلوم نیست با پارتی، سهمیه رفتن سر کار و اینجوری عشقولانه بازی در میارن.

یه جورایی دارم نسبت به این جمله "پسر مورد علاقم-دختر مورد علاقم"، حالت تهوع میگیرم! با عرض معذرت از همگی

سلام

به نظرم مشکل بنیادی تر از این حرفا و یه مشگل همگانیه

سیستم آموزشی ای که هیچوقت بهمون یاد نداده میشه جلوی حرف زور وایساد و فرهنگ و جامعه ای که توش بزرگ شدیم و همه و همه مارو به سمت بله قربان گویی کشونده

مشکل فراگیره و همه مردم دارن کمابیش به ادمایی تبدیل میشن که ملعبه دست آدمای دیگه هستن

البته درمانش سخت نیست و فقط یه بار به حرف ناحق مه بگی، انقد مزش به دلت میشینه که دیگه حاضری جلوی هر زور گویی وایسی

پ ن:روزی شوهر شما دست رئیسش نیست که با نه گفتن بهش قطع بشه!

سلام خواهر گرامی

نامزدتون یا توانایی نه گفتن رو نداره یا به قول خودش به خاطر حفظ شغلش حاضر هر کاری رو انجام بده.. که از نظر من هر دوتای اینا مشکل هستن و اگه من خودم بودم هیچ کدوم رو انجام نمی دادم.. پس عزت نفس این اقا کجا رفته؟؟؟ 

یعنی اگه پس فردا اقای رییس بگه بیا زمین رو هم طی بکش ایا اون پسر حاضر بخاطر حفظ شغلش این کارم بکنه؟؟ یعنی هیچ غروری نداره؟؟

حفظ کار تا یه حدی درسته اینشون از اول نباید این کار رو قبول میکردن .. البته نیازی نیست که با گفتن یه نه خشک و خالی رییس رو از خودشون برنجونن .. تو این جور مواقع میشه با یه سیاست و زیرکی خاصی از زیر انجام اون کار شونه خالی کرد.. 

اون دوستی که گفتن به خاطر حفظ شغلشون دستشون رو کردن تو سطل زباله رو هم اصلا درک نمی کنم.. اولا که با انجام ندادن همچین کاری هیشکی نمی تونه شما رو از شغلتون بیکار کنه .. دوما همینطور که به سوال کنننده هم گفتم عزت نفس شما پس چی میشه.. همچنان توصیه ام به شما هم همونه که با سیاست خاصی می تونستید از زیر این کار در برید .. مثلا میگفتید دستم حساسیت داره و دست تو سطل زباله کنم حالم بهم میخوره و کلی چیزای دیگه...

به هرحال روزی دهنده خداست و اگه حتی یه درصد با انجام ندادن اینکارا یعنی زیر سلطه نرفتن از کار هم اخراج بشید ارزش اینو نداره که عزت نفس خودتون رو زیر سوال ببرید..

البته این نظر شخصی منه و ممکنه بعضیا هم قبولش نداشته باشن..

ولی همیشه یه چیزی رو یادتون باشه .. مظلوم ،ظالم رو پررو میکنه..

به هر حال امیدوارم خدا همه مون رو به راه راست هدایت کنه..

سلام 

فقط ی چیز اون شغل آبدارچی که در موردش اونطور حرف میزنید سگش میارزه به هزار تا رییسسوءاستفاده گر و با پریستیژ.

به پسرم دیگه

واللامنم به این کلمه عشقم آلرژی گرفتم ینی میشنوم و میخونم کل بدنم به لرزه میافته

موفق باشید

یاد اون زمانی افتادم که خودم به شدت دنبال کار بودم و به هر دری میزدم که کار پیدا کنم دیگه برام نوع شغلم فرق نمیکرد، روز دومی بود که رفته بودم آموزشگاه زبان... با سمت منشی

برای مدیر اونجا که ی پسر جوان بود که شاید چندسال از من بزرگتر بود مهمون اومد و چون خدمه اونجا که یک خانم بود اونروز نیومده بودند از من خواستن چایی دم کنم براشون، رفتم آبدارخانه و با یک صحنه بسیار کثیف رو به رو شدم که تا چند لحظه مات و مبهوت بودم. بعد هم رفتم و دیگه به اونجا برنگشتم.گفتنش خیلی راحته که یکی بهت بگه فلانی چقدر سخت میگیری و ولش کن... واقعا باید تو اون شرایط بود و دردش رو حس کرد.

یادمه دو سال پیش با یکی از هم کلاسی هام رفتیم یک شرکتی برای مصاحبه، این دوست ما لهجه غلیظ یک شهری رو داره، به اون گفته بودن ما اینجا خدمه نداریم چایی و تمیز کاری و طی کشیدن با خودتونه، به من همچین حرفی رو نزد نمیدونم چرا! شاید فکر کرده بود چون بچه شهرستانه با هر خفت و خواری تن به کار میده. این دو مورد برای من اتفاق افتاده ولی فکر کنید ممکنه برای خیلی های دیگه هم حتما اتفاق می افته، خواستم بگم متاسفانه این موضوع فراگیره و خیلی جاها ازت وظایف خارج از حیطه کاریت رو میخوان وقتی نیروی کار زیاده و فرصت کاری محدود، کارفرماها به خودشون اجازه هر رفتاری رو باهات میدن ولی در مورد مشکل شما ی مرزی هست بین اینکه همسرتون کلا قدرت نه گفتنشون ضعیفه یا فقط در مورد شغلشون اینطوریه. بعد هم عزیزم تو کارهای دولتی هر مدیری مدیر بالاتر از خودش رو داره، چرا از مدیر بالاتر کمک نمیگیرید؟ آبدارچی ها افراد شریفی هستن و کار کردن تو سمت اونها زشت نیست ولی اینکه از آدم سو استفاده بشه حس دردناکیه. امیدوارم مشکلتون حل شه.

سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه

مساله ی ایشون به نظرم محدود به همین یه مورد نیس ، فرضاً شما و ایشون با رئیس حرف بزنید و این مورد حل بشه ... احتمالاً بازم همچین مسائلی پیش میاد واستون منتها به اَشکالِ دیگه

خودتونم توی متن گفتین خجالتی هستن و به همه چشم چشم میگن ... پس بحث ریشه ای تر ازین یه مورده

شمام که قراره بشید همسرش و طبیعتاً توی موقعیتای مختلف با ایشونید ... پس این مساله به نظرم خیلی مهمه

کمکش کنید حلش کنه، از طریقِ مشاور و روانشناس باید حل شه ، اینم در نظر داشته باشید که ایشون یه عمر اینجوری زندگی کرده، پس زمان میخواد واسه تغییر

باهاش مطرح کنین که باید تغییر کنه و شما همراهشین، حتماً حتماً با روانشناس ( رفتارشناس، مشاور... نمیدونم دقیقش چیه) در ارتباط باشین ، ممکنه ایشون در مقابلِ تغییر، مقاومت کنه ، اون وقته که شما دو راه دارین:

۱) بیخیالش شین و به عنوانِ همسر ، قبولش نکنین

۲) بپذیرینش ولی عادت کنید به این رفتارا

اگرم همراهی کنه و بخواد تغییر کنه که میتونین صبر و همراهی کنین

فقط تاکید میکنم مساله خیلی مهمه، این یه مورد که گفتین صرفاً یه نمودی از رفتارشه، چه بسا در طولِ روز و در موقعیتای مختلف ، ازین چیزا داشته باشه ...

خیر باشه ان شاءالله

امیدوارم جفتتون عاقبت بخیر بشین

به فامیل دور:

برادر عزیزم من نمیدونم شغل شما چیه ولی تو محیط اداری یه جو خاصی حاکمه.بله من میتونستم با یه بهونه ای اون کار رو انجام ندم ولی بعدش باید منتظر سلسله حملات رئیس عزیزم میموندم. عزت نفس و ... برای من فقظ شعاره واقعیت میدانی حاکم تو اداره من چیز دیگه ای هستش.بله اگه من پارتی خفن داشتم رئیسم جرات نمیکرد ازم اون کار رو بخواد.آقای فامیل دور تو جایی که مشغول به کارم یکی از آبدارچی ها چون نرفته بود خونه رئیسش رو تمیز کنه با درست کردن حاشیه و داستان براش باعث اخراجش شدن.اینجا ایرانه دوستان .

خانم سوال کننده اتفاقا بنظر من آقایی که باهاش قصد ازدواج دارین مرد زندگیه.به سیم آخر زدن و لج بازی و... سخت نیست،کار سخت اینکه بخاطر آیندت یه تایمی تن به این خفت و خاری بدی این واقعیت جامعه ما هست البته متاسفانه:-(

به نظر من شما خیلی داری سختش میکنی و باید در یک رابطه درک متقابل وجود داشته باشه بلاخره تو این وضعیت اقتصادی و بالابودن آمار بیکاری جایه شکرش باقیست که این آقا در یک ارگان مشغول به کاره حالا چه فرقی میکنه که تو حیطه کاری خودش فعالیت میکنه یا نه در کنارش کار آبدارچی هم انجام میده بلاخره پول به دست آوردن همینه دیگه کار آبدارچی هم کار بدی نیست و به نظر من خدمت بسیار بزرگیه آدم باید خود بینی و درگیر ذهنی که دیگران چی میگن و باید از خودش دور کنه اگه با این روال بخواین پیش برید به طور قطع این رابطه به اتمام میرسه چون صبر آدم یه حدی داره هیچ کس دوست نداره تو رابطه ای باشه که سر چیز هایه کوچیک مجادله رخ بده.

موفق باشید

به تورال خان:

سلام.

ممنون. همچنین.

بله واقعا. عوض اینکه مردم به سطح درک بالایی برسن... 

یکی بیکار و نیاز به کار داره و سر همین بیکاری، پیش زن و بچه اش شرمنده است. اونوقت دختر با 24 سال سن اومده میگه مردم نسبت به مردم دید خوبی ندارم. پسر مورد علاقم فلانه. همین کارگرهای شریف سازندگی میکنن، تو شهرداری کار میکنن و...

حالا خوب نیست مثال بزنم ولی همینجا پسر با 31 سال و تحصیلات عالی بیکاره. اونوقت نمیدونم دختر 24 ساله و همسرش رو کی برده تو کار دولتی؟

خود من میخواستم آموزشگاه درسی بزنم. ازم 4 تا ضامن خواستن، فیش حقوقی، عضو هیئت علمی، پروانه کسب و... خواستن. کم آوردم و پرونده رو پرت کردم زمین.

بهنام شکیبایی با چند تا مدرک دندانپزشکی، لثه، حتی وسیله آزمایشگاهی هم ساخته و اونوقت ایران ازش خواست بیاد ایران و خدماتش رو اینجا ارائه بده. از ایتالیا اومد ایران، 10 میلیون خواستن بهش وام بدن، 2 تا ضامن ازش میخواستن. 

واقعا نه دخترامون و نه پسرامون (همه نه)، تو توهمات سر میبریم.

همه چیز شده مسخره بازی. وای دختر مود علاقم ارم خواست فلان چیز رو بپوشم. واقعا بسه بخدا. تا کجا میخوایم ادامه بدیم آخه؟

قدیم میگفتن عشق، آدم یه عشق داشت و انگاری کل دنیا رو بهش داده بودن ولی الان هر کسی 5 تا عشق داره!

سلام

داستان خدمت رسانی در ادارات و سازمانها بعضاً همین قدر اسفناک (شما اسمش بزارید از سربازی به سرداری رسیدن!!)

وقتی با بچه های بالا در ارتباط نیستید چاره ای نیست

احتمالاً رئیس هم زمانی این روزها رو دیده تا به این مرحله از کمال و جلال و خلال دست یافته!!

قبلاً که جوانتر بودم در سازمانی کار میکردم یادم رئیس قسمت معاونی داشت که به اندازه سن من سابقه خدمت داشت و جوری جلوی رئیس دولا راست میشد و پیش مرگ بود که آدم فکر میکرد یک مقام عالی رتبه در حال سان دیدن از لشگری است!

اونم در حضور حدود هفتصد هشتصد نفر

به نظر میرسید با کمال میل هم این کار میکرد خدا از فیش حقوقش باخبر بود!!

وقتی این کار میکرد برق شوق خدمت رسانی رو میشد تو چشمان رنگینش دید!

شما برای این که بتونید با این عمل صادقانه و بعضاً عاشقانه کنار بیاد اسمش رو بزارید :

بخاطر یک لقمه نان !

یا برای یک مشت اسکناس بیشتر!

یا در یک تعبیر ظالمانه :

بسوزد پدر ی لقمه نان!

بالاخره یا باید تحمل کرد یا تغیر

هر کسی ی دوران ریاضتی داره!

کم کم مسیر صحیح ترقی را خواهد یافت و بهتر پیش خواهد رفت!

سلام

همیشه هستن آدمایی که زور بگن ، آدمای خودخواه و بی ادبی که فک میکنن ارباب همه هستن ، اینارو باید تنبیه کرد .

بعضی آدما بسازن ؛

ینی اصولا با همه چی کنار میان ، شاید ادمای خوبی باشن که با همه جی کنار میان اما همون قدر که خوبن شاید چند برابرش باعث درد و رنج یه عده ی دیگه بشن

واسه خونوادشون یا همکاراشون یا ...

این ادما بعضیاشون واسشون مهم نیست که چطوری بسازن فقط مهم اینه که بسازن اصولا خوشبینی بیش از حد دارن که باعث میشه ادمای سوء استفاده گر بهشون زور بگن یا تحقیرشون کنن و اینا هم هیچ کاری نکنن البته اینا وقتی با ادمای خوب روبه رو میشن ترکیب خیلی خوبی رو ایجاد میکنن واسه این که تعامل خوبی باهم ایجاد میکنن

امیدوارم این ادما همیشه با ادمای خوب روبه رو بشن

سازش بیش از حد در هر جا و برای هرکسی باعث میشه یه ادم توسری خور و بی مسولیت به وجود بیاد کسی که خیلیا تحقیرش میکنن و دیگه حرفش حتی برای خونوادش هم ارزشی نداره

این ادما باید هرکاری بکنن که با ادمای مثل خودشون روبه رو بشن باید محیطشونو عوض کنن که از شر شرور ها خلاص بشن وگرنه نتیجش چیز خوبی برای هیچ کس نمیشه

مثبت اندیشی این نیست که اگر گنجشکی روی سر کسی چلغوز کرد بگوید خدارو شکر که گاو ها پرواز نمی کنند

بعضیام هستن که میسازن هرچند از خیلی از سازش کردن هاشون خوششون نمیاد اما می سازن چون ممکنه ؛

مجبور باشن

یا دیر متوجه تحقیر شدنشون بشن واسه همین کنار اومدن

به هرحال تعامل و سازش خوبه اما هرچیزی به اندازش خوبه حتی محبت کردن

خواهش میکنم هیچ وقت زیر بار حرف زور نرید ، البته یه جاهایی هست و کسی کارمند یه جاییه که یاید به حرف رئیسش گوش کنه نمیشه که هرکاری دوست داشت انجام بده اما گوش کردنش باید در حدود وظایفی باشه که برای اون استخدام شده

نه مثلا طی کشدین کارمند زیر پای بقیه البته اگه زیر پای خودش رو طی بکشه بازم مشکلی نیست هرچند ممکنه وظیفه ی یه نفر دیگه باشه اما قابل سازشه

این سیره ی هیچ کدوم از امامان  و اسلام نیست که زیر بار حرف زور برن همونطور که امام حسین شهید شد

 من میگم که حتی اگر یه موقع مورد ظلم واقع شدید یا ازتون سوء استفاده شد و ازش رد شدین هرچقدر که میخواد ازش گذشته باشه طوری نیست برگردید و حرف حقتون رو بزنید این طوری راحت میشین و حداقلش اینه که عذاب وجدان ندارین

تی کشیدن درسته که بنده در کامنت قبلی به خاطر اشتباه تایپی طی نوشته بودم البته بعضی جاها هم فک میکنم با املای ط نوشته شده