سلام به همه خانواده برتری ها، امیدوارم حالتون خوب باشه و طاعاتتون مورد قبول درگاه حق تعالی

این سومین پستی هست که بنده در خانواده برتر میذارم، مثل یک داستان میمونه و این پست قسمت آخر داستان عاشقی من هست ...

پس اگر مایل هستید قسمت آخر داستان رو بخونین و من رو راهنمایی کنید لطفا ابتدا این پست رو مطالعه کنین:

دختر عموم رو دوست دارم ولی نمیدونم چیکار کنم

کی میگه دل به دل راه داره ؟!

اما به طور خلاصه بنده نزدیک دو سال پیش عاشق دختر یکی از اقوام شدم و از ایشون خواستگاری کردم که گفتن فعلا قصد ازدواج ندارن و خب تموم شد رفت. اما برا من تموم نشده بود و با توجه به راهنمایی های دوستان در پستی که گذاشتم رفتم و پیگیر شدم تا اینکه شرایطی مهیا شد و تونستم با دختر خانم صحبت کنم. 

ابتدا به شماره واتس اپ شون پیام دادم و بعد کمی احوال پرسی دلیل این پاسخ شون رو پرسیدم (همین که گفتن فعلا قصد ازدواج ندارن) و ایشون گفتن که میخواستن من معطل نشم و دلیل خاصی نبوده.  

بعد بنده کمی توضیح دادم که چقدر دوست شون دارم و چه سختی هایی این مدت کشیدم که قرار شد فعلا تا درس شون تموم بشه. بدون اینکه کسی در جریان باشه این موضوع بین خودمون بمونه.

تا اینجا همه چی خوب بود تا اینکه بعد که حضوری همدیگه رو دیدیم (قبلا هم دیده بودیم البته) بعدش ایشون کلا یه جور دیگه شد! مثلا میگفتن حسی به من ندارن و هیچ کششی نیست که این رابطه رو ادامه بدن. و اینکه کسی هم تو زندگی شون نیست و این حرف ها. واقعا جا خوردم اینکه تا چند روز قبل همه چیز خوب بود اما الان بر عکس شد.

ایشون میگن که من تا الان این جور حس ها رو تجربه نکردم و فعلا نمیخوام خودم رو وارد زندگی متاهلی کنم. و گفتن اگه کششی بود این رابطه رو ادامه میدادن اما کششی نیست (حسی نیست). گفتن از من بدشون نمیاد اما خب فعلا هم حسی ندارن (و به قول خودشون فکر هم نمیکنن که به وجود بیاد این حس).

خلاصه مطلب این که خودم میدونم همه چی تموم شده، اما هیچ وقت فکر نمیکردم یک دختر بتونه اینقدر سنگ دل باشه و به احساس صادقانه یک پسر این جور جواب بده (اگر پشت های قبلی رو بخونین متوجه میشید. چون همه این ها رو بهش گفتم)

و اینکه چرا اول خوب بودن بعد دوباره همه چی برعکس شد. حس میکنم ایشون تکلیف شون با خودشون مشخص نیست، چون میگفتن تو این سن (20 سالگی) دچار یک بحران شدن! و نمیدونن چه کاری درسته چه کاری غلط، چی بگم والا.

کسی رو نداشتم باهاش درد و دل کنم اینجا نوشتم هر چی به دلم اومد، اگر شما دختر خانم هستی و این پست رو میخونی لطفا اگه به پسری حسی نداری و هر چی الکی امیدواری ندید اون پسر رو.

در نهایت از همه کاربران خانواده برتر میخوام که من رو راهنمایی کنن، واقعا موندم چیکار کنم، حس یک طرفه خیلی بد هست، اعتمادم به نفسم رو از دست دادم .

اینکه یک دختر زل بزنه تو چشمات بگه هیچ حسی بهت ندارم و فکر هم نمیکنم در آینده این حس به وجود بیاد . این حس برای یک پسر خیلی بده

یا علی


مرتبط با عشق یک طرفه :

نمی دونم چطور به پسر مورد علاقم بفهمونم که عاشقشم

فقط می خوام بدونه که عاشقش هستم، می دونم بهش نمیرسم

چرا عاشق یه نفر شدم که میدونستم هم کفو من نیست

به صورت یک طرفه عاشق پسرهای جذاب میشم اما ...

به صورت یک طرفه عاشق یه مدل شدم

اگه قرار نبود بهش برسم، پس چرا عاشقش شدم؟

خیلی سخته آدم عاشق کسی باشه و نتونه اقدامی بکنه

عاشق یکی از زن های بازیگر سینمای ایران شدم



برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) رد کردن خواستگار فامیل (۲۹ مطلب مشابه)