خانواده برتر

سلام آقای نجفی

این سوالم پست شده ولی توی صفح ی اول نمایش داده نشده. چرا؟

میشه بیاریدش صفحه اول. تازه همین امروزم پست شده

به غزاله

سلام غزاله جان

میشه لطفا هر چی به ذهنت میرسه رو بگی؟ من خونسردم اتفاقا و برام مهم نیست. مطمئن باش به من لطمه ای نمیزنه این دونستن بیشتر. ولی فقط خواهش میکنم بهم بگو. ممنون میشم. چون وقتی گفتی میخواستم دلیلشو بگم کنجکاوترم کردی. ای کاش اگه میخواستی نگی اصلا نمیگفتی میخواستم بگم

به rishi , psg

شماها پسرید یا دختر؟

** *** **** ******

*** *** **** **** **** ***** ***** ** ****** * ** ****** ****

از بقیه دوستانم ممنونم بخاطر نظراتشون. مرسی

سلام

ممنون غزاله جان. نه اتفاقا خیلی وقته نامزدیم ولی خوب سوتیای زیادی داده از همه نظر و دیگه به تهش رسیدیم و خانواده هم در جریانن. دیگه جایی برای نگرانی وجود نداره دیدی میگن یکی ته خطه. من الان با اون ته خطیم. فقط میخواستم درستتر تصمیم بگیرم البته نه از روی نظرات بچه های اینجا ولی بهرحال ما دیگه نمیتونیم ادامه بدیم. اتفاقا جهیزیه همه چیم کامله خونه هم اجاره کردیم ولی دیگه به ته خط رسیدم باهاش و مخصوصا وقتی بهم توهین میکنه که گوه میخوری اسمشو بیاری دیگه حساستر شدم. اخه چرا نباید اسم یکی بیاد یعنی چی اخه.

راستی من حرفای بدی نزدم نجفی ستاره گذاشته. فقط گفتم اسمشو که میارم شعورم میگه فلان فلان فلان غلط میکنی دیگه اسمشو بیاری

برای محمدامینم نوشتم چجوری از خودش بپرسم وقتی میگه اسمشو نیار فلان شده. همین

به دریا و هانا و بقیه

ببخشید که تک تک نمیتونم اسمتونو بیارم. ممنون از نظراتتون

این بحث نبش قبر گذشته فقط یه بخش قضیه ست مشکلات من و اون با هم زیاده. کلا مث اینکه اشتهاش خیلی زیاده با همه راحت از ارتباط تلفنی تا همه چیز داره و این فقط یه موردشه و من روش حساس شدم بخاطر اینه که میگه اسمشو نیار. اصا من ک نمیدونستم خودش نشست تعریف اونو کرد از همون اول اسمشم خودش گفت. همون اول اومد خواسگاری گفت فلان دختری دوستم بوده و اسمش فلانی بوده و با هم رابطه داشتیم یه دفه و اینا. منم حساس شدم پرسیدم ازش و فقط یبار خواستم بپرسم اما چون دیدم کفرش دراومد تا من گفتم ازش یه کمی بگو اومدم دفه های بعدیم پرسیدم بعد دیدم هر موقع اسمش میاد انگار این رو سوزنه یا رو آتیش بعد گفتم مگه کیه که اسمش نباید بیاد بعد گفت غلط زیادی نکن اسمشو هیچوقت نمیاری گفتم اخه یعنی چی چرا نباید اسمش بیاد مگه کی بوده و این بود ک حساس شدم و اونم همانا و اسم دختره همانا. اصا بدم میاد از این حساسیتش نسبت ب یه اسم. وگرنه من از هیچکسی حتی اونا ک الان باشون ارتباط داره نمیپرسم. ولی اینو دیدم تا اسمش میاد فوری میگه اسمشو نیار ها. در صورتی ک من هیچ نه فضولی کردم نه چیزی از روز اول

بازم مرسی از نظرات ارزشمندتون بچه ها ولی بهرحال مشکلاتمون دیگه داره زیادترم میشه و ... خدا به خیر کنه نمیدونم واقعا

به فدریکا

چرا میپرسم ازش؟ چون حساسه دقیقنم نسبت به همون اسم و این موضوع منو حساس کرده. اصا جرات نداشتم اسمشو بیارم همون بار اولم فوری فحش به دختره داد و به منم گفت بی ...عور اح  مق اسمشو نیار تو غلط میکنی اسم اونو بیاری. آخه یعنی چی که یه نفر باید باشه که اسمش نباید بیاد. خدا هم که خداست روزی هزاربار اسمش میاد. اون که دیگه هیشکی نیست. بعدم من پرسیدم گفت یه دوست دختر داشتم و گفتم صادق باش گفت رابطه داشتم یبار باش و دوسش ندارم اگه داشتم جدا میشدم ازش و الان من تو رو میخوام ولی بعد عقد ک کنار هم نشسته بودیم داشتیم به خوبی صحبت میکردیم همون بار اول اسمشو اوردم گفت دیگه از اون هیچوقت نگو دو روز بعدشم گفتم میشه ی سوال کنم گفت باشه گفتم دختره که گفتی همکلاست بوده؟ گفت ببین یبار دیگه اسمشو بیاری من میدونم و تو اسم اون پدرسوخته رو حق نداری بیاری از این به بعد و همین باعث شد من بخوام بفمم چرا حساسیت تا این حد اونم نسبت به یه اسم و بعد این مشکل شروع شد

به هانا

نه خواهش میکنم. تو که از زندگی من خبر نداشتی عزیزم پس حق داشتی

نه خودش نگفت. من ازش پرسیدم در مراحل آشنایی جلسه اول بود با هم رفتیم بیرون (قبل اینکه اجازه بدیم بیاد خونه قرار بیرون گذاشتیم ما رسممونه) بعد ازش پرسیدم کیا تو زندگیت بودن قبلا وقتی اومدی بگی میخوام بیام خونه تون گفتی قبلا دوستی داشتی ولی هیچی نگفتی دیگه و منم گذاشتم برا قرار امروز که ازت بپرسم. چون از روحیاتت خبر ندارم گفتم یه فرصت شناختن بت بدم. بعد گفت دخترا دوست اجتماعی بودن ولی دوست دختر فقط یکی داشتم اسمش فلانی بود. بعد من گفتم در چه حد بودید گفت حالا دیگه مهم نیست که. گفتم صادق باش. گفت یبار رابطه داشتیم تا تهش رفتیم بعد گفتم چیشد جدا شدید گفت دیگه به این نتیجه رسیدیم جدا شیم اما یه ساعت بعد که دوباره بحثش شد و من بیشتر پرسیدم گفت نه من ترکش کردم اگه میخواستمش که ترکش نمیکردم. بالاخره من نفهمیدم این ترکشکرده یا نه به نتیجه رسیدن که همو ترک کنن. یعنی دروغگو حافظه نداره اینه. بعد دیگه چکار کنم به دلم نشست و چون گفت مهم نیست دیگه مام قبول کردیم و شد تا این چند ماه اخیر که دیگه همش حساسیتای اون منم حساس کرد و دعوا درست شده فعلا

سلام بچه ها

ممنون از نظرات همه تون اما من خودم فکر میکنم نظر غزاله خیلی خیلی واقعیه یعنی احساس میکنم عینا هر چی که توی ذهن و دل و قلب و روح شوهرم میگذره رو این غزاله گفت واسه همینه که سختمه میدونین دست خودم نیست.

به دریا

چرا فک میکنی پست من غیر واقعیه. کجاش غیر واقعیه. اتفاقا عین واقعیته داستان من بیچاره و شوهرم و اون دختره. یعنی نمیتونم ولکن این قضیه بشم همینه که غزاله میگه یه کاسه ای زیر نیمکاسه هست اصلن من الانه فک میکنم نکنه همین دو سه تا دختری که الان باشون رابطه دوست اجتماعی داره به قول خودش نکنه یکیشون همونه همن قبلیه . نمیدونم شایدم من مریضم. اما من واقعنی از اول اینطور نبودم اون منو حساس کرد و همشم میگه نباید به روابط اجتماعی من کاری داشته باشی و خوب منم کاری به روابط اجتماعیش ندارم اما کاش این قضیه پیش نمیومد

به هانا و بقیه بچه ها

میدونین مثلن حساسیتام سر چیه. خب به منم حق بدین. وقتی که مثلن میرم خونشون کنار همیم بعد کلا بهم نزدیک که میشه اون دختره میاد تو فکرم بعد ازش میپرسم اون دختره خوشگلتر بود یا من به نظرت. بعد اون چیزی نمیگه و خودشو به اون در میزنه تازه الانه یاد گرفته خودشو به اون در بزنه وگرنه یکی دوبار اول چیزی میپرسیدم میگفت

مثلا یه دفه ازش پرسیدم نمره خوشگلی دختره چند بود بعد گفت این سوالا رو نپرس هر کی واسه خودش خوشگله بعد گفتم نه من ک کاری ندارم چنده نمرش همینو بگو بعد گفت از 20 بش 17 و نیم میدم بعد همین منو ته دل خودم عصبی کرد یعنی چی ک بهش 17 و نیم میدم. 17 و نیم که خیلی نمره خوبیه یعنی ک دختره خوشگله و این باعث شد من برم عکسای دختره رو ازش بخوام گفتم میشه ببینمش بعد گفت عکس داشتم ازش ولی پاک کردم بعد ک من گیر دادم عصبی شد گفت ببین پدر پدرسوخته منو دراوردی چ غلطی کردیم ولمون کن دیگه. حالا واقعا من مقصرم یا اون. اگه راست میگفت الکی میگفت مثلن 12 بش میدم یا ده چرا گفت 17 و نیم. بعد وقتی بش میگم تو گفتی 17 و نیم یعنی ک اون خوشگل بوده گفت اولن ک باشه ب ما چ مربوط دومن تو سوال کردی منم صادقانه ج دادم دوست داشتی دروغ بگم بت

به خان

کدوم حرفای صد من یه غاز. یعنی صد من یه غازن شرایط من. بعدشم کجا تناقض داشت. میگه دوستای اجتماعیمن اون که نمیگه دوست دخترامن الان. میگه این سه نفر دوستای اجتماعی و همکارامن ولی نوع رابطه شون و صمیمیتشون باعث میشه منو روانی کنه. واسه تو ک مرد هستی احتمالا صد من یه غازه من بیچاره چی. خودتو گذاشتی جای یه دختر با هزار امید و ارزو شوهر میکنه

سلام هانا و دریا

مرسی بچه ها که وقت گذاشتید

مرسی دریا جان از توضیحاتت نمیدونم راستش فعلا چند روزیه سر همین مساله قهریم و الان هر چی زنگ زد جوابشو ندادم بعد سه بار گوشیو ورداشتم گفتم یه مدت بذار دور باشم ازت نمیدونم به چه نتیجه ای میرسم. تولد برادرزاده شم بود دعوتم کردن نرفتم بابا مامانم رفتن من نرفتم. مادرش زنگ زد گفت خیلی بچه ای آبرومونو بردی این کارا چیه منم مجبور شدم برم وسطای مهمونی بود خودمو رسوندم یه ساعتی نشستم و الانم برگشتیم خونه مون. شوهرمم هی گوشی به دست نشسته بود اون روبرو نمیدونم چ غلطی میکرد منم دماغو نشسته بودم. راستشو بخوای خانوادش دوستم دارن خواهرش باعث اشنایی ما شد خودشم دوست داره ولی این مشکل بدجوری منو عذاب میده همش احساس میکنم در خطرم از سمت یکی که نمیدونم کیه روی دختره هم حساس شدم بدجور خیال قبلناشونم ک با هم بودن مث خوره تو جونمه. فک میکنم با این ازدواج مریض شدم. شوهرم میگه اصلن هیچ موردی وجود نداره ک تو انقد خودتو اذیت میکنی و تو توی توهم هستی. البته قبلا فقط فحش به خودش میداد و اون دختر ولی این چندوقته ک قهریم بهتر شده همش میگه اگه خونسرد نشی نشون میده که بیمار هستی و نیاز به درمان داری باید ببرمت مشاوره اینارو امشب میگفت.

فعلا یه چندوقته میخوام استراحت کنم دور باشم ازش شاید بهتر شم. به بابام گفتم اگه دور شدنش باعث شد ارامش زیادی پیدا کنم دیگه نمیخوامش بذار ببینم یادش میفتم یا نه. میخوام با بیرحمی تمام ولش کنم بره. اینجوری عدالت برقرار میشه شاید. من میرم با یکی دیگه ازدواج میکنم (الیته فک نکنید یکیو زیر سر دارم) که قبلن با این عقد بودم اینم بره با همون دختره . مشکلات دیگه ایم داریم از نظر فرهنگی که اگه لازم شد توی یه پست دیگه مطرح میکنم ولی خوب قبلش مشاوره هم میرم خودم تنهایی. بازم میسی

به هانا

شوهرم سی سالشه من 23

سلام بچه ها. مرسی. نظرات جدیدتونو خوندم. امروز وقت مشاوره گرفتم که تنهایی برم اصلن ببینم اون منم که مشکل دارم یا نه. واقعا نمیدونم چی درسته چی غلط

به رعنا و دریا و هانا و غزاله

مرسی از نظرتون این مدت خیلی اذیت شدید بچه ها.  من به دقت نظرات تک تکتونو خوندم. میرم مشاوره بخاطر خودم میخوام اصلن خودمو محک بزنم. بچه ها اگه پست جدیدی گذاشتم و به این وبلاگ سر زدید حتما نظراتتونو بدید. مرسی

سلام غزاله جون

مرسی. آره اتفاقا همین کارو کردم فعلا. مشاوره هم میرم واسه خاطر خودم. مرسی عزیزم

شما فقط میخواید اینا بهتون بگن دوسش نداشت ولی از نظرمن هم عاشقش بود  وقتی ولش کرد اینجوری بهش فشار میاد وگرنه هیچ مردی نمیتونه بی دلیل به کسی فحش بده اونم دوست دختر کسی ک دوست داشت،