خانواده برتر

سلام

من تو همین روزا که دیر  جواب پیام داد بعد سه ساعت پیام دادم گفتم  دیر جواب دادی نگران شدم واست. دیدم بلافاصله زنگ زد گفت اه من که جواب دادم حتما نرسیده دستت. منم فکر کردم راست میگه و باورکردم. اما روزای بعد هم همینطور بود. مثلا فرداش هم همین دیر جوابدادنشو تکرار کرد. میگه بعضی وقت پیاما نمیرسن دیگه ولی دروغ میگه. من فهمیدم عمدیه. باور کنید بدگمون نیستم

خانما وآقایون محترمی که نوشتید شاید من ازون زنام که طرفمو کلافه کردم باور کنید نه  اصلا اینطور نیست اتفاقا یکی از اون زنایی هستم که هرگز مزاحم وقت و کار شوهرم نشدم و راه و بیراه پیام ندادم. مگر کار ضروری بوده باشه و همیشه هم بهش گفتم من درک میکنم شرایط کاریت رو. آیا اگ زنی در عرض ده روز فقط یک بار به شوهرش پیام بفرسته مزاحمه؟ آیا نباید شوهرش جواب پیامش رو بده. مگر چندبار این اتفاق میفته که همراه اول داغون باشه پیاما نرسن و چندبار باید باور کنم که موبایلش دم دستش نبوده.

من زن خوش قلبی هستم و هیچوقت هیچ رقمه اذیتش نکردم . ولی خوب دیر به دیر بهش پیام میزنم مثلا شاید ده روز یبار . اولا هم همین ده روز یبار بود ولی عجیبه که سر ده روز یا مثلا سر بیست روز یبار که پیام میزدم همون لحظه ج میداد. اصلا گوشیش همیشه دم دستشه عادتشه

الانم همون ده روز یبار پیامی میفرستم چون وقتشو ندارم واقعا ولی اون دیگه مث اولای اشناییمون ج نمیده پیاممو . میزاره سه چار ساعت یا یه روز بعد

یه روزم گفتم که میخوام بیام  شهرتون. گفت کی میخوای بیای گفتم هفته آینده. بعد گفت اوه اوه هفته بعد سرم شلوغه ساعتای کاریم زیاده. گفتم باشه پس هروقت ساعت کاریت کم شد بهم بگو من همون موقع بیام . گفت باشه حتما. بعد چیزی نگفت و یک ماه گذشت. بعد یه ماه که خواستم برم پیام زدم که سه روز دیگه میام. بعد گفت مسافرت کاری واسم پیش اومده نیستم (اینو دروغ میگفت. من بنا به یه دلیلی که فرصت توضیحش نیست همون موقع فهمیدم که اصلا اون هفته مسافرت کاری نرفته و دروغ گفته)گفتم پس بعدا بیام؟ گفت خبر میدم معلوم نیست کی سرم خلوته.

بعد منم دیگه هیچوقت از همون موقع نرفتم دیگه . گفتم هر وقت خودت خواستی بیا بهم سر بزن. بعد مدتی پیام زد منتظرتم پس چرا نیومدی؟

واقعا من چکار کنم با این مرد؟ شما بگین واقعا چکار کنم؟ خودشم میدونه اخلاقم خوبه و هیچوقتم اذیتش نکردم و به روش هم نیاوردم. اگه دوسه ماه هی میگفت سرم شلوغه نیا. پس چرا الان میگه واسه چی نیومدی؟ هدفش چیه؟

سلام عزیزان

ممنونم از نظرات همه تون. بعضیها بلند بالا نوشتید بعضیها کوتاه. من از همه تون ممنونم. من  خودم وقتی وارسی می کنم خودمو به گفته هایی که زن زندگی درباره این موضوع نوشت تا حدودی حق میدم. از ایشون هم ممنونم. اما اگر باز کسی نظری داشت بنویسه خوشحال میشم. امیدوارم این نوعدوستی همیشه بین همه ماها باشه. ممنون

سلام بچه ها

انقدر تو این وبلاگ دخترا اومدن نوشتن ما خوشگلیم که دیگه اگر منم بگم باور نمی کنید شماها

من دختر زیبا و خوش تیپی هستم و خیلیم مهربون و خونواده ای هم دارم که بسیار منطقی بارم آوردن. شخصیت مردونه ای ندارم بچه ها. خیلیم زنونه پر از احساس با همه ی اطرافیانم. اما خودمم نمی دونم چرا انقدر به شوهرم سهل گرفتم. من فکر می کنم چون همیشه بابا و مامانم بهم محبت کردن و منو با محبت ببیش از اندازه بار اوردن هیچوقت معنی قهر دعوا یا اینکه به کسی بگم (چه غیر مستقیم چه مستقیم) بیا به من توجه کن رو نفهمیدم شاید برای همینه که هیچوقت از نامزدم نخواستم توجه کنه بهم شاید همیشه فکر می کردم محبت یه مرد که وارد زندگیم شده مثل محبت پدرم هست و بدون اینکه من به سراغش برم اون محبت و توجهشو ازم دریغ نمی کنه.

اما واسه خودم خیلی متاسف شدم من فکر می کنم اشتباه خودم از همینجا بوده که به ایشون این دلگرمی رو دادم که من همیشه هستم حتی اگر تو نخوای باشی حتی اگر تو توجه نکنی من از توجه نکردنت ناراحت نمیشم و قهر نمیکنم. من بعد زنانه ی وجودمو به همه کس نشون دادم الّا به شوهرم.

من مشکل خودم رو فکر میکنم با تحقیقهای این چندروزه م فهمیدم. ممنونم از شما و کمکهاتون. بهم لطف کردید. اگرم باز نظری داشتید بنویسید دوستان نه تنها برای من بلکه برای مشکلات شبیه من هم خوبه.

من کمی خامی و نادانی کردم و  ایشون رو بیش از اندازه به حال خودش رها کردم. به هرحال فکر میکنم تصمیم درست اینه که برم دنبال یه زندگی جدید و بگذارمش به حال خودش. بهش چندماه فرصت میدم و چیزهایی رو که مخصوصا زن زندگی نوشتن درباره خودم به کار می گیرم اگر اصلاح شد که هیچ اگر نشد من می رم دنبال یه زندگی جدید و یه آدم جدید( من فکر می کنم هنوز فرصت برای ازدواج مجدد دارم سنمم خیلی زیاد نیست خیلی هم کمه) . می خوام بگم این چندروزه یه جوری امتحانش کردم که خودشم نفهمید و توی همین تعقیب و گریزها نتیجه گرفتم کسی دیگه جای منو توی زندگیش گرفته. خودم کردم ولی دیگه توی زندگی بعدی این اشتباه رو تکرار نمیکنم. گرگ میشم ولی شوهر مردم رو نمی قاپم برای شوهر خودم گرگ میشم.

فقط اینارو نوشتم که به آقایون هم بگم شما هم در اثر بی توجهی ممکنه خیری رو که توی زندگیتونه از دست بدین. اینطوری یه زن رام و مطیع رو برای همیشه از زندگی خودتون حذف می کنید.

امروز چیزی ازش دیدم که نباید می دیدم هر دختری بود مثل من می گفت

شوهرم طلاقمون مبارک

در جواب اون خانمی که نوشتن عقد هستین یا نه باید بگم بله عقد هستیم

عقدیم

رابطه نداشتیم

همشهری نیستیم هنوز سر زندگی نرفتیم طبیعیه که اون شهر خودشونه من شهر خودمون

این وضعیت دوریمون از همون اول اشنایی تا حالا ادامه داشته(درباره این سوالتون کمی بیشتر توضیح میدم و اونم اینکه ما وقتی در مرحله اشنایی بودیم من هیچوقت حس جنسیمو بهش بروز نمیدادم خیلی معمولی مث یک دوست معمولی مث یک انسان باهاش برخورد میکردم. ولی همون موقع حس میکردم دلش میخواد من رفتار عاشقانه باهاش داشته باشم مثلا لابلای صحبتامون اون به من می گفت جان جانم جونم ولی من همش میگفتم بله بگید و ازین حرفا. چون اون موقع من لازم نمی دونستم با پسری که هنوز غریبه بود عاشقانه برخورد کنم ولی هر دومون همو دوس داشتیم کم کم همون اولا کمی ازم سرد شد و دیگه از جانم و جونم و اینا به بله تو بگید تغییر داد حرفاشو و مث قبلش نبود خیلی رسمی شده بود مث خودم .یه مدت قطع ارتباط کردیم ولی بعدش دلش تنگ شده بود و اومد خواستگاری. منم که میشناختمش بله رو گفتم و عقد)

بله تنها ارتباطمون فقط اس ام اسه. اونم اگه من بفرستم که اون بعد یه روز دوساعت ده ساعت جواب بده. اگه نفرستم که هیچی. گاهی هم که من اس ام اس میفرستم اون زنگ میزنه بلافاصله خیلی کم این اتفاق افتاده

هانی عزیز: جواب اون سوال آخر رو واقعا نمی دونم. منم به همینش شک کردم. البته وقتی باهم حرف می زنیم هنوز مثل قبل مهربونه و باهام نرم و خوش زبون حرف می زنه ولی خوب از دیر جواب دادناش سردی رو می بینم و حس می کنم. احساس میکنم دیر جواب دادنش عمدیه.

خوشحال میشم نظرتونو بشنوم عزیزم  بهرحال در ارتباطهای بعدیم در زندگی به دردم میخوره قطعا ولی از شوهرم دیگه ناامیدشدم و تصمیم خودمو همین امروز گرفتم. نظر شما و دوستان به کسانی هم که مشکلی شبیه من دارن خیلی کمک می کنه. ممنون

سلام عزیز

هنوز خوابم نبرده شیش صبحه

نه گلم من توی زندگیم هیچ درگیری و لجاجتی با خونواده شوهرم خوشبختانه وجود نداشته و نبوده. همیشه با مهر و محبت بودم باهاشون. اونام همینطور. طوری که وقتی دیروز موضوع رو به خواهرشوهرم گفتم اشک از چشماش واینمیستاد. ولی متاسفم دلم واقعا شکسته. تصمیم گرفتم برای همیشه از زندگی این مرد برم بیرون. خواهرشوهرم ساعت سه شب بهم پیام داده که من خوابم نبرده. چطوری به مادرجون بگم. چرا بین شما دوتا اینطوری شده واقعا. چرا؟

دل شیشه ی نازکیه که وقتی شکست دیگه ترمیمش سخته.  من مواظب نبودم. شماها مواظب زندگیهاتون باشید. نگذارید غریبه ها به خونه ی دلتون بیان. واسه همه تون آرزوی موفقیت کردم به حق این صبح قشنگ

دوست عزیز سلام

شما عزیزان در جریان نیستید این قضیه بی توجهی به پیامک های من از طرف همسرم و ندیدن هامون و ممانعت ایشون به دلایل واهی از رفتن من به دیدارشون و بعد دوباره بی تفاوت برخورد کردن خیلی وقته خیلی وقته که از جانب من تحمل شده. من خیانت نکردم و حرفی از خیانت نزدم دلم بدجور شکسته. روی هم جمع شد جمع شد جمع شد تا نتیجه گرفتم دل به دریا بزنم. من فقط گفتم سنم کمه خیلی کمه اگه قسمت بود مردی لایق که نتیجه ی صبوری های یک عمر من در زندگی باشه خداوند سر راهم قرار می ده و اگر هم قسمت نبود رها کردن مردی که به خاطر چندماه دوری و به خاطر تحمل ها و ظرفیتهای بالای من دل من رو شکست و من رو با دل خودم تنها گذاشت بهتر از موندن باهاشه.

سلام مهربون

پیداست که خانم باتجربه و کارکشته یی هستین. بله متاسفانه این وضعیه که الان برای زندگی من و دل من پیش اومده. چشم فرمایش شما متین. من پیش از این هم نوشتم که چندماه فرصت دیگه هم بهشون میدم اگر دیر نشده بود برمی گردم به دلم و به عشقم ولی اگر خیلی دیر شده بود که مسلما هم دیر شده  سعی می کنم به خاطر صبوری ها و مهربونی ها و زیبایی و حسن هایی که براشون داشتم و ایشون قدرش رو ندونست فقط با خدا معامله کنم و بذارم برم پی خودم و روزهای مجردیم.

سلام و درود خداوند بر شما

سپاس از راهنمایی ارزنده تون. نوشته هاتونو به دقت خوندم. شما مثل خواهر بزرگتر من هستید و خیلی دوستتون دارم. تو پستهای دیگه هم نظراتتونو خوندم. نشان از تجربه‌ی تلخی و شیرینیهای روزگار داره صحبتهای شما. چشم خواهر عزیزم . به دقت و مو به مو مطابق گفته های شما پیش می رم. واسم دعا کنید. دعاگوتون هستم و از خداوند براتون تن سالم و دل شاد آرزو کردم.

سلام به هانی عزیز

ممنونم عزیز دلم. لطف داری. خدا خیرت بده. از نصیحتای خواهرانه شما و خانم زن زندگی و دیگر دوستان بی نهایت ممنونم. چشم من هر کاری که از دستم بربیاد واسه ی ترمیم این رابطه انجام میدم. بازم ممنون محبت خواهرانه ی شما.