با عرض سلام خدمت همه

من پسری 22 ساله هستم که از حالات عجیب روحی رنج میبرم، به طور مثال به هیچ وجه نمیتونم دوری از پدر و مادرم رو تحمل کنم و بدون اونا جایی برم، شاید خنده دار باشه ولی تو این سن خیلی وابستگی دارم بهشون. 

ما پیش مادربزرگم زندگی میکنیم و از بچگی پیش مامان بزرگم بودم و شدیدا بهش وابسته م، مثلا تو آموزشی سربازی از همون روز اول دلتنگ خونه شدم و جلو همه سربازها زدم زیر گریه و تا آخر آموزشی کارم گریه کردن بود تا اینکه انداختنم شهر خودم... .

من بیشتر وقت ها خونه م و از خونه بیرون نمیرم مگه اینکه کار خیلی مهمی داشته باشم و هیچ دوست صمیمی ندارم...، انگار کسی دوست نداره با من باشه، اقوام بهم تیکه میندازن تو با بقیه فرق داری و هیچ کس مثل تو نیست، الان هم دانشجو هستم و اون جا هم خیلی تنهام... .

تو رو خدا کمکم کنید و بگید برا این همه مشکلات چیکار باید بکنم؟، به خدا دیگه خسته شدم و از خودم بدم میاد.

مرتبط:

احساسم غلبه کرد به عقلم، الان خیلی دلتنگش شدم

دلتنگی ولم نمی کنه

پستی مخصوص دلتنگی های کاربران خانواده برتر

چطور احساس دلتنگی به نامزدمون رو تحمل کنیم؟

همش احساس میکنم دلتنگ یکی هستم

دلتنگی های عاشقانه و غیر عاشقانه


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)