سلام
پسری هستم 23 ساله، از حدود 5 سال پیش متوجه احساساتم به یکی از دختران فامیل شدم، که نسبت پدرش با ما نزدیکه، اول با خودم گفتم حتما درگیر احساسات دوره جوانی شدم، ولی همینجور که میگذشت علاقه من به ایشون بیشتر میشد، پیش خودم برنامه ها ریختم که چه زمانی حرف دلم رو بهش بزنم و از علاقه خودم آگاهش کنم، تو این چند سال خیلی سعی کردم خودم رو به خانواده ایشون نزدیک کنم، و به نوعی به خودشون هم بتونم نزدیکتر بشم تا از علاقه من باخبر بشه، حتی یک بار هم به یک بهونه ای شماره ش رو ازش گرفتم که به نوعی با هم رابطه داشته باشیم ولی نمیدونم بعدش چرا بدون اینکه زیاد طول بکشه و به درخواست خودش دیگه ادامه ندادم.
البته فکر میکنم بیشتر به خاطر پدر و مادرش بود چون اون ها کنترلش میکردن و از اون ها میترسید که مبادا شر بشه، تا اینکه دانشگاه من تموم شد و رفتم خدمت سربازی، از شانس ما یک جای بد خدمت میکردیم و شرایطم از لحاظ روحی خیلی بد شده بود، دیگه تاب نیوردم و بیشتر برای اینکه از این شرایط بد روحی خودم رو به یک آرامشی برسونم تصمیم گرفتم بلاخره پیشنهاد خودم رو از طریق یک رابط بهش بگم و خودم رو سرگرم این موضوع کنم تا از این شرایط بد یه کمی در بیام و حال و هوام عوض بشه.
شماره ش رو دادم به رابط مطمئن و پیشنهاد رو که داد واقعا جوابش برام عجیب بود، اول که قبول نکرده بود و گفته بود واسه ش هنوز زوده این حرف ها، بعد از اصرار رابط ما گفته بود حالا یک فکری کنم خبر میدم، بعد پیام داده بود که من پسر بسیار خوبی هستم ولی به عنوان یک داداش همیشه میدیده منو، بعدش هم گفته بود خواهشا هیچکس مخصوصا خانواده ش از این موضوع باخبر نشه چون اون ها ممکنه شدیدتر از این ها برخورد کنن.
بعدش خودم مستقیم بهش پیام دادم بهم گفت فکرش رو نمیکردم همچین پیشنهادی بهم بدی، گفتم مگه حرف یا پیشنهاد بدی مطرح شد، گفتم دلیل اصلیت چیه گفت بهت حسی ندارم، بعدش گفتم یعنی امکان نداره یک روز این حست عوض بشه که باز هم جواب شون نه بود، با اینکه حدود یک سال و خورده ای میگذره من دیگه هرگز پیشنهادی مطرح نکردم، چون من یک آدم مغروری هستم و غرورم رو به سختی به خاطر همچین جوابی زیر پا میذارم، از اون موقع تا حالا سه بار روبرو شدیم بار اول با اشتیاق و لبخند سلام کرد جوابش رو ندادم جلو خانواده ش، ولی بار دوم و سوم جواب سلامش رو دادم.
همه ش در همین حد، البته قبلا هم همیشه من سر صحبت رو باهاش باز میکردم، ولی قبلا سلام هم نمیکرد، حالا چند نکته؛
من قصد ازدواج دارم و میخوام خودم رو سر و سامون بدم و دوست ندارم درگیر گناه بشم، به نظر شما دوباره به همین دختر پیشنهاد بدم با این اوصافی که گفتم امکان قبول کردنش هست یا برم دنبال یک مورد دیگه ای بگردم، راستش خودم نمیخواستم اون تایم بهش پیشنهادی بدم چون میدونستم واسه ش زوده و از خانواده ش میترسه.
اینم بگم که جنس خانواده ها هم چندان جور نیست ،یعنی الان خوبیم ولی نزدیک بشیم اختلاف نظر و سلیقه بین خانواده ها زیاد میشه، از نظر اجتماعی و طبقاتی تقریبا در یک سطحیم، از خودمم بگم فوق دیپلم برق صنعتی دارم، تازه خدمتم تموم شده، هنوز کار پیدا نکردم ولی احتمالا تا یکی دو ماه آینده تو یک مغازه شروع به کار کنم، مغازه خودم نیست، یک ماشین هم هست که به نام کسی دیگه ست ولی زیر پای منه، خونه هم ندارم هنوز.
اثبات عشق وجود نداره، پسرها لطفا دوشاخه محبت رو بکشید!
چطوری خودم رو به دختر عموم اثبات کنم ؟
تلاش دختر برای اثبات خودش به خواستگار منصرف شده زشته ؟
با اصرار و پشتکار، هر دختری رو میشه عاشق کرد ؟
اصرار در خواستگاری مستقیم از خود دختر تا چه حد باید باشه؟
عذرخواهی از دختری که در خواستگاری از اون بیش از حد اصرار کردم
آیا اصرار در خواستگاری نظر منفی خانم ها رو عوض نمیکنه ؟
دختران، ممکنه با اصرار یه پسر نظرتون در موردش عوض بشه ؟
← اصرار بر خواستگاری (۴۱ مطلب مشابه) ← قصد ازدواج بدون داشتن امکانات (۱۱ مطلب مشابه)
- ۹۴۲۰ بازدید توسط ۶۷۶۱ نفر
- جمعه ۱ فروردين ۹۹ - ۱۸:۳۵