سلام به همه دوستان
من یه مشکل تازگیا برام پیش اومده بخدا مستاصل شدم چکار کنم بذارید از اول براتون بگم .
من و همسرم وقتی تازه دانشگاه قبول شدیم با هم ازدواج کردیم البته دو سال عقد بودیم الان ۹ ساله که عروسی کردیم خیلی عاشق همسرم بودم و البته ایشونم خیلی منو دوست داره خیلی بدبختی کشیدیم زمان دانشجویی برا کارمون .
خلاصه خیلی اذیت شدیم خدا رو شکر چون هر دومون نخبه بودیم کار خوب داریم ماهی حدود ده میلیون درامد مونه دو تا بچه خوشگل و و سالم داریم .
همسرم از اول ازدواجمون تا حدود یکسال پیش تحت تاثیر خانوادش خیلی حرصم میداد اذیت میکرد داد میزد خلاصه منم تحمل میکردم این رفتاراشو تا اینکه بچه دومم که بدنیا اومد خیلی بهتر شده صبورتر شده مهربونتر شده منم به ظاهر خوبم بهش محبت میکنم با هم ... .
همه چی ظاهرا خوبه اما من دیگه قلبا دوسش ندارم هر وقت یادم میاد چطوری ازارم داده نمی تونم دوسش داشته باشم ولی اصلا به روی خودم نمیارم البته بگم همسرم از لحاظ خوبه ظاهرش موقعیت اجتماعیش و کلی مزایا داره ولی الان دو ماهی میشه من شروع کردم به خیالپردازی و تو خیالم با یه مرد مهربون زندگی میکنم فکر کنم دیوانه شدم .
اخه همسرم خیلی بهتر شده البته بگم این مرد وجود خارجی نداره اصلا نمی دونم این خیانت به همسرم هست یا نه بخدا خجالت میکشم برم مشاور میترسم بگه دیوانه شدی البته بگم همسرم غیر از اخلاق بدش هیچ مشکل رفتاری نداشته از این ناراحتم ما هیچ مشکل مهمی خدا رو شکر نداریم یعنی همه رو پشت سر گذاشتیم الان که همه چی خوبه من باید از زندگی با همسرم لذت ببرم ولی نمی تونم دوسش داشته باشم .
در ضمن بگم من چون قبل از بدنیا اومدنم پدرمو از دست دادم همیشه دلم میخواسته شوهرم برام نقش پدرمم داشته باشه ولی اون هیچ وقت اون جور که می خواستم حمایتم نکرده
← مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)
- ۳۷۵۰ بازدید توسط ۲۶۵۹ نفر
- سه شنبه ۸ ارديبهشت ۹۴ - ۲۳:۰۵