سلام
دختری 25 ساله هستم و دانشجو و محجبه، چند وقتیه متوجه شدم به خانوادم به شدت وابسته هستم، جوری که وقت هایی که خونه م همه ش اشک میریزم از عشق و علاقه به مادرم، مثل اینکه دوست دارم وجودش رو درک کنم ولی وقتی نمیتونم گریه میکنم، ولی وقتی دانشگاهم خیلی احساسی نمیشم.
مشکلی که الان هست من تو سن ازدواجم، خواستگار هم کم ندارم ولی همه شون رو یه جوری رد میکنم چون اصلا نمیتونم از خانوادم جدا شم، نیاز ج... هم خیلی خیلی کم دارم شاید 1 درصد، ولی خب یه جورایی الان سربار خانواده خودم رو میبینم، و از طرفی خانوادم دوست دارن من ازدواج کنم.
اطرافیان هم همه ش درباره ازدواجم سوال میکنن، نمیدونم چکار کنم، کسی مثل من بوده که بعد از ازدواج درست شده باشه و این وابستگی از بین رفته باشه ؟ یا کسی اگر کمکی یا تجربه ایی داره ممنون میشم کمک کنه. در ضمن به خاطر ازدواج های شکست خورده زیادی که اطرافم میبینم به شدت از ازدواج میترسم یه جورایی از آقایون و فرد جدید در زندگیم وحشت دارم.
مرتبط :
اگر از وابستگی خسته شدهاید، بخوانید
وابستگی به خانواده پدری بعد از ازدواج
با وابستگی بیش از حد خانواده ام چیکار کنم؟
من دیگه هیچ وابستگی به خانوادم ندارم
چیکار کنم تا وابستگیم نسبت به خواهرم کم بشه
دختر مورد علاقم زود رنج ، حساس و وابسته به خانوادشه
طبیعیه که یه پسر در دوران عقد خیلی وابسته به خانواده باشه؟
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۲۷۶۳ بازدید توسط ۱۸۵۴ نفر
- جمعه ۲ فروردين ۹۸ - ۱۲:۴۱