سلام
من دو سال پیش به یکی از همکلاسیهای دخترم علاقه مند شده بودم. یک کار احمقانه ای کردم و بهش قضیه رو گفتم. منظورم اینه که به هرحال بالاخره باید بهش میگفتم قضیه رو حالا چه خوب جلو میرفت چه بد اما توی اون سن و سال کم کار اشتباهی بود و بچگانه.
خلاصه وقتی اون موقع قضیه رو بهشون گفتم، گفتند که من تو این سن نمی خوام وارد این جور روابط بشم و شرمنده. و اون قضیه تموم شد و چندین ماه طول کشید تا رابطه مون مثل قبل بشه و دو تا همکلاسی عادی بشیم.
درسته که این جور چیزها هیچ وقت فراموش نمیشن اما به هر حال می شه با گذشت زمان، داخل یکی از چاله های ذهن خاکش کرد. همون طور که گفتم دو سال گذشته از اون جریان و منم کلاً تصمیم گرفتم حالا حالاها وارد این جور روابط نشم...
اما مسئله ای که به تازگی برام پیش اومده اینه که، چند وقت پیش سر یک موضوعی که با یکی از دوستانم داشتم، بحث این قضیه کشیده شد و دوستم گفت خیلی باید احمق باشی که بخوای دوباره برای رسیدن به اون دختر اقدام کنی و با اینکار فقط غرور و ارزشت رو خرد و خاکشیر میکنی ...
من واقعاً تو فکر همچین کاری نیستم اما وقتی دوستم این حرفها رو به من زد، ذهنم مشغول شد که اگر و باز هم اگر، بخوام این آخر کاری که به زودی فارغ التحصیل میشیم و شاید هیچ وقت دیگه همدیگه رو نبینیم، دوباره برای اون دختر اقدام کنم، کارم به معنای کوچک کردن غرورمه؟
ببینید یه موقعهایی هست که پسر بار اول اقدام می کنه و دختر حسابی خرد و خاکشیرش می کنه و قاطعانه میگه نه من به شما هیچ علاقهای ندارم و اصلاً شما در حد من نیستین و فلان ...
تو این حالت منم قبول دارم که پسر باید بی خیال قضیه بشه اگر دوباره اصرار کنه اون هم با این جوابِ دختر، فقط خودش رو کوچک می کنه.
اما نمیگم حالا تو قضیه ی من خیلی اوضاع بهتر بود ولی به بدی مثالی که زدم هم نبود؛ خب هر دو نفرمون سن مون کم بود و واقعاً اون موقع وقتش نبود.
دوم اینکه اون زمان ایشون شناخت چندانی از من نداشتند. و حتی اینکه در مورد من یک سری چیزها رو اشتباه میکردند. به دلایلی نمی خوام منظورم رو واضح بگم اما اینجوری فرض کنید دو تا شهر هستند که افراد هر شهر فقط با خودشون ازدواج می کنن و دو تا شهر به شدت با هم اختلاف دارند در رسم و رسومات، حالا اون دختر فکر میکرد من مال شهر دوم هستم و به هم نمیخوریم کلاً در حالی که هر نفرمون مال یک شهر بودیم و اون به دلایلی اشتباه فکر میکرد.
سوم اینکه راستش من اون موقع منظورم رو یه کم بد گفتم. یعنی جوری بیان کردم که احتمال میدم اون خانم فکر کرده باشه من منظورم دوستی بوده در حالی که می دونم تو خانوادهای بزرگ نشده که اهل این چیزها باشه
و چهارم اینکه ایشون نگفتن نه من ازتون خوشم نمیاد و به هم نمیخوریم... گفت سن خیلی کمی دارم و نمی خوام تو این سن زوده.
البته ایشون دختر خیلی مهربانی هستند و احتمالش زیاده که صرفاً به خاطر مؤدب بودن، محترمانه جواب رد داده باشن و اون قضیه سن یک بهانه بود برای جواب نه مؤدبانه.
خلاصه اینکه من نمی خوام بگم در قضیه من جواب نه توش نبوده و حتماً این حق رو دارم دوباره اقدام کنم، اما خداییش به اون بدی که دوستم بگه اگر دوباره اقدام کنی خیلی احمقی و خودت و غرورت خرد می شه هم نبود...
به نظر شما واقعاً حرف دوستم درسته؟، یعنی اگر پسری دوباره برای یک دختر اقدام بکنه خودش رو کوچیک می کنه؟
پیشاپیش تشکر میکنم از همه دوستانی که من رو راهنمایی می کنن.
اثبات عشق وجود نداره، پسرها لطفا دوشاخه محبت رو بکشید!
چطوری خودم رو به دختر عموم اثبات کنم ؟
تلاش دختر برای اثبات خودش به خواستگار منصرف شده زشته ؟
با اصرار و پشتکار، هر دختری رو میشه عاشق کرد ؟
اصرار در خواستگاری مستقیم از خود دختر تا چه حد باید باشه؟
عذرخواهی از دختری که در خواستگاری از اون بیش از حد اصرار کردم
آیا اصرار در خواستگاری نظر منفی خانم ها رو عوض نمیکنه ؟
دختران، ممکنه با اصرار یه پسر نظرتون در موردش عوض بشه ؟
اصرار بر خواستگاری از دختری که بلاکم کرده
اصرار کردن ممکنه نظر دختران رو برای ازدواج عوض کنه؟
← اصرار بر خواستگاری (۴۱ مطلب مشابه) ← رفتارشناسی دختران (۴۷ مطلب مشابه)
- ۲۷۹۹ بازدید توسط ۲۰۳۴ نفر
- پنجشنبه ۸ خرداد ۹۹ - ۲۲:۱۷