سلام
یک سوالی چند وقتیه ذهن منو مشغول کرده و اون اینه که اصلا عشق به چه دردی می خوره؟ منظور من عشق به خدا و وطن و ... نیست منظورم عشق به کسیه که فکر می کنی در آینده می تونه همسرت باشه. چه خوبی ها و چه بدیهایی داره؟ خوبی هاش بیشتره یا بدی هاش؟
من خودم اگه بخوام به این سوال پاسخ بدم می گم عشق سیاه و نابودکنندست . قبل این که با جزئیات توضیح بدم لازمه یک مقدمه ای از خودم بگم .
خودم تجربه عاشقی به شکل شدید رو دارم ؛ عاشق یک دختر سر سنگین شده بودم و 2 سال یک طرفه بهش علاقه مند بودم تنها دختری بود که دل منو برد و من هرگز ارتباطی با هیچ نامحرمی نداشتم.
خانوادش هم از نظر مذهبی و اجتماعی در حد خانواده ما بود ولی از نظر اقتصادی ما یه خورده بالاتر از اونهاییم. من و اون دختر تو روستا زندگی می کنیم و من شغلم طراحی سایته. من قصد داشتم اول یه خورده کار کنم و پس انداز داشته باشم و بعد برم خواستگاریش !
ولی سر یک سری اتفاقات موقعیت فراهم شد و با شک و تردید اینترنتی بهش ابراز علاقه کردم ولی اون منو تحقیر کرد و گفت من بهترین دختر دنیام و همه وظیفشونه که عاشقم باشن و من شوهرم باید پولدار باشه خوشتیپ در حد محمدرضا گلزار باشه و تو که عددی نیستی و بچه ای!
بعد خودش بهم گفت که با یک پسر دیگه دوسته! اون تحقیرش و پول پرستیش به کنار ولی این که گفت کس دیگه ای رو داره مثل یک پتک بود که تو سرم خورد! مگه می شه یک دختر سرسنگین مثل این که دورادور اصلا بهش نمیومد اهل این کارها باشه و با پسر دیگه باشه؟ حالا اون پسره رو هم من می شناسم و می دونم که دوست دختر زیاد داره چون پدر پولداری داره دخترها عاشقش می شن! این معشوق ما هم عاشق این پسره شده!
خوب حالا بریم سراغ جزئیات :
اول قبل از جواب منفی این دختر حال روز من این بود:
عاشقی تمرکز رو ازم گرفته بود هر کاری می کردم باز هم فکرم پیش این دختر بود.
بعضی روزها الکی می رفتم بیرون فقط و فقط برای این که شاید مثلا 2 ثانیه ببینمش. می رفتم بیرون و اکثر اوقات هم نمی دیدمش. عاشقی باعث شد خیلی از وقتهام تلف بشه.
عاشقی آرامش رو ازم گرفته بود همیشه می گفتم خدایا نکنه این دختره بپره همیشه هراس از دست دادنش با من بود.مثلا وقتی می رفت دانشگاه پیش خودم می گفتم نکنه پسرهای همکلاسیش بهش علاقه مند بشن یا بخوان گولش بزنن!
عاشقی باعث شد که زندگیم از مسیر معمول خودش خارج بشه و یه جوری برنامه ریزی می کردم که اگه فرصت دیدنش رو دارم هرگز این فرصتو از دست ندم و برای این رفتارم بعضی اوقات بی خیال کارهای ضروری زندگیم می شدم.
بعضی اوقات که متوجه می شدم برای دیدنش دیر رسیدم . عصبی می شدم از خورد و خوراک می افتادم و چه شبهایی که نتونستم بخوابم.
چون معشوقم کنارم نبود از هیچ چیزی لذت نمی بردم ! هیچ حسی حتی به بهترین تفریحات هم نداشتم چون اعتقاد داشتم خوشبختی واقعی یعنی رسیدن به این دختره!
از خود واقعی دور شده بودم بعضی اوقات کارهایی می کردم که فکر می کردم این دختره از اون کار خوشش میاد (هر چند خودم شاید زیاد به این کار اعتقاد نداشتم!)
بعضی از واقعیتها رو در موردش نادیده می گرفتم مثلا این که مادرش یک اخلاق خاصی داره و با خیلی از فامیلهاش قهره. عاشق کر و کوره یعنی همین!
عشق یعنی انتظار کشیدن و انتظار کشیدن هم جزء کارهای سخت زندگیه.وقتی عاشق شدم دیگه رنگ آرامشو ندیدم.
عشق آینده مبهمی داره حتی عشقهای دو طرفه هم آخرش معلوم نیست چی بشه . اشعار شاعرهای مختلف ایرانی در زمانهای مختلف هم خودش گویای همه چیز هست که یک طرف قضیه عشق از عهد و پیمان خودش گذشت و رفت با دیگری!
البته اگه عشق دوطرفه بود بعضی از مشکلات بالا رو نداشتم.
بعد از جواب منفی هم که دیگه وضعم صد برابر بدتر شد:
دیگه ادامه زندگی برام مفهومی نداره. می خوام چی کار این زندگی رو من تنها یک دلخوشی داشتم که دیگه اونو ندارم. ای فغان از عاشقی!
از بس بهش فکر کردم تقریبا نود در صد چیزها منو یاد اون می اندازه انگار رنگشو پاشیدن تو همه چیز فقط برای این که من عذاب بکشم!
وقتی یه دختر سرسنگین و روستایی دوست پسر داره و معیارش برای ازدواج قیافه و پوله پس بقیه دخترها که واویلا. البته من قبول دارم که دختر پاک هم وجود داره ولی چه جوری می شه تشخیص داد که یک دختر پاکه یا نه؟ دیگه به هیچکدومشون اطمینان ندارم.
دیدن پسرهای پولدار حس بدی به من منتقل می کنه چون اونها به هر چی بخوان می تونن برسن من بهشون حسودی می کنم. چه بسیار پسرهایی مثل من که بخاطر وجود همین ها شکست عشقی خوردند!
با این که فهمیدم این دختر به هیچ وجه به درد زندگی نمی خوره ولی باز هم بی اختیار بهش فکر می کنم . می خوام دیگه بهش فکر نکنم ولی نمی دونم چه جوری فکرش رو از سرم بیرون کنم. خدایا این دیگه چه جور شکنجست؟
حالا که به گذشتم نگاه می کنم واقعا قبل از این که این دختر بشه همه چیز من زندگیم بهتر و منطقی تر پیش می رفت دوست دارم برگردم به قبل عاشقی ولی تو قفسی اسیرم که نحوه آزاد شدنش رو نمی دونم.
این همه رنج و عذاب عاشقی و آخرش تحقیر شدن! واقعا وقتی پول نداری چرا باید عاشق بشی؟ اگه عاشق نبودم اخلاقم خوب نبود ولی پولدار بودم الآن همه چیز حل بود . الآن اگه هر جا بری خواستگاری طبیعیه که ازت بپرسن کارت چیه ؟ درآمدت چه قدره؟ خونه و ماشین داری یا نه؟ هیچ وقت نمی پرسن که آیا عاشق هستی یا نه؟
دیگه نمی تونم ازدواج خودم رو با کس دیگه تصور کنم چون هنوز اون از فکرم بیرون نرفته! (هر چند اون تصوراتی که از داشتم اشتباه بود ). از طرفی فرض کنین من برم خواستگاری کی؟ می ترسم برم به خواستگاری یه دختر و اون هم عاشق یک پسر دیگه باشه . اون وقت اگه جواب منفی بده یه نوعی برام بده و اگه جواب مثبت بده و پا روی عشقش بزاره یه جور دیگه بده!
اما بزرگترین درد اینه که نمی تونم حتی یه لحظه تصور کنم که اونو با پسر دیگه ای ببینم. یعنی واقعا نابودیم کامل می شه. فکرش هم نابود کنندست. دو سه روز پیش دیدمش که داره با موبایل صحبت می کنه پیش خودم گفتم با کی داره صحبت می کنه ؟ همون پسره پشت خطه؟ حالم بد شد! حالا حساب کنید اگه اونو با یک پسر دیگه ببینم چه جوری تحمل کنم؟ اگه خبر ازدواجش رو بشنوم چه جوری زنده بمونم؟ واقعا این پاراگراف دردش از همه چی بدتره واقعا نمی دونم چه جوری توصیف کنم! خاکستر می شم خاکستر!
وقتی می بینمش داغ دلم تازه می شه وقتی نمی بینمش هم حس خوبی ندارم . منطق می گه اون مال من نیست و اصلا به درد من نمی خوره ولی عشق منطق رو از من دور کرده . راه منطقی رو می دونم ولی وقتی اسیری چه فایده داره؟ اول باید رها شد که من هنوز تو این مرحله گیر کردم. خدایا من تاوان کدوم گناهم رو دارم می دم؟ چرا باید زجر کش شم؟ چرا عاشق شدم من؟
همه این بلاها که سرم اومد تقصیر خودمه . الآن هر دختری رو می بینم سرمو می اندازم پایین . چون نه به دختری اعتماد دارم و نه دیگه دوست دارم عاشق کسی بشم. خیلی دیر فهمیدم که عاشق شدن رنجو عذابه . خیلی دیر فهمیدم که چه جوری مانع عاشق شدن خودم بشم.
این نظر من بود هیچ خوبی توش ندیدم . تنها خوبیش این بود که قبل جواب منفیش بعضی اوقات که اونو می دیدم خیلی خیلی شاد می شدم . خیلی روحیه می گرفتم ولی همه اینها زودگذر بود !
منتظر پاسخ ها نظرات و انتقاداتت شما عزیزان هستم.
مرتبط:
فرق دوست داشتن و عشق واقعی چیه ؟
این احساس من به پسر عمه م عشقه ؟
دوستانم به زور می خوان عاشقم کنن
نشانه های عشق واقعی در مردان ( برای زنان )
نشانه های عشق واقعی در زنان ( برای مردان )
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۴۳۷۱ بازدید توسط ۳۲۰۸ نفر
- پنجشنبه ۱۴ آبان ۹۴ - ۱۸:۵۰