سلام
من پسری دانشجو و ورودی 94 هستم. واقعیت این هست که تا قبل از اینکه برم دانشگاه اعتقادم بر این بود که از اونجایی من به هیچ عنوان شرایط ازدواج رو ندارم...و با دوستی های قبل از ازدواج هم مخالف بودم و هستم...تمام انرژی خودمو بذارم روی درس و به هیچ عنوان درگیر مسایل دوستی با جنس مخالف هم نشم...
ولی از وقتی که وارد دانشگاه شدم...همه چیز طوری دیگه شد . چون با این تفکر وارد شده بودم... شاید دو سه هفته ای رو... مث بچه آدم سرمو مینداختم پایین و میرفتم و میومدم...بعد از این مدت میدیدم بچه های دیگه که حالا توی واتساپ گروه تشکیل داده بودن...به شکل کاملا رازگونه از اتفاقایی که توی گروه یا واقعیت میوفته با هم صحبت میکنن طوری که انگار من نامحرمم...همین خیلی منو عصبی میکرد . چون من حداقل یکی دو سال از همشون بزرگتر بودم ( ی سال دیر رفتم ) .
عصبی از اینکه چرا من که از اینا بزرگترم باید از این مسایل و ارتباط بین دختر و پسر دور باشم ولی اونها نه... به خاطر همین تحت فشار بودن ها ...توی واقعیت سعی می کنم خودم رو به بقیه دخترا عرضه کنم... یعنی اونا الان خیلی برای من مهم شدن . تا حدی که زمان حمام رفتنم رو با دانشگاه رفتن تنظیم میکنم .
اینکه الان که صورتم بلند شده کدوم لباسو بپوشم ؟ ، توی دانشگاه همش سعی میکنم یه جوری جذب کننده باشم .
با اینکه میدونم چقدر انجام این کارها گناهه ( آراستن خود برای جذب جنس مخالف) ولی بازم خودمو توجیه میکنم . الان که دارم بهش فک میکنم از خودم متنفر شدم... از اینکه با دست پس میزنم و با پا پیش میکشم ، از اینکه دل کسی رو بلرزونم .
میدونم...میدونم لرزوندن دل بقیه چه گناه بزرگیه و چه عواقبی میتونه برای سرنوشت من داشته باشه... خدا میبخشه؟ چیکار کنم که دیگه اینکارا رو نکنم؟ چیکار کنم که بقیه برام مهم نباشن؟
خیلی ممنون
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) نوع رفتار در دانشگاه (۱۲۲ مطلب مشابه)