سلام،
من دختری ۲۹ ساله هستم که یک سال و پنج ماه از ازدواجم میگذرد. همسرم مرد با وفا و زحمت کش و آدم بسیار ساده و خوبی است. به دلیل مشکلات زیاد دوران کودکی از جمله طلاق والدین و غیره، صدمه یک روحی روانی دیده است. بطوری که مشکل نسبتا شدید در ابراز احساسات اش دارد.
مثلا هیچ وقت با دوستان خیلی گرم و با اشتیاق سلام و احوال پرسی نمیکند، یا به مناسبت های مختلف اصلا حرف و کار رومانتیک نمیکند فقط کادو گران قیمت میخرد، یا خیلی کم ابراز عشق میکند. نه ماه است که هیچ رابطه جنسی نداشتنم که روانی کننده است. قبلا که داشتیم من بیشتر همه کار میکردم و لذت نمیبردم چون همسرم مثل یک تکه گوشت بی حرکت بود تو تخت. بعد هم که کم کم هر وقت قصد برانگیختن یا شروع معاشقه داشتم میگفت الان نه عزیزم، امشب نه، بعدا،....
همسرم قبل از من پنج سال بود که مصرانه تلاش در پیدا کردن همسر دلخواه میکرد ولی نتوانسته بود رابطه طولانی منجر به ازدواج ایجاد کند ( بدلیل مشکل در ابراز احساسات ) وقتی ما آشنا شدیم، همسرم ابراز علاقه میکرد و همانطور که گفتم رابطه جنسی هم داشتیم اوایل ازدواج ولی همه یک این فقط تغییراتی بود که او به زود در خود ایجاد کرده بود.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)