سلام
خانمی می گوید اگر غذای خوب بپزم شوهرم چیزی نمی گوید امّا اگر غذا باب میلش نباشد غر می زند و مهم نیست پیش چه کسی چنین حرفی را می زند.
ایشان در واقع یه کد به خانومش داده اینکه هر وقت چیزی نمی گویم یعنی غذایت خوب هست .
سلام
زن و مرد لباس همدیگر هستند یعنی چه ؟ چه شباهت هایی می تواند بین لباس و همسر باشد ؟
لباس از نیاز های ضروری آدم هست مثل همسر که از نیاز های ضروری آدم هست. لباس خوب لباسی هست که آدم را زیباتر نشان می دهد و هم عیب های آدم را می پوشاند.
ادامه ش را در کلیپ ببینید
سلام
یه مهارتی داشته باشید تو دعوا که جا برای آشتی بگذارید.
سلام
دوست عزیزی میگه همسرم بهم توجه و محبت نمی کند این قدر به خواسته های من اهمیت نداده که منم دلسرد شدم و جایم را عوض کردم.
سلام
بعضی از مردها می بینند سلطان خانه نیستند به غرورشون بر می خورد، جاش شلوغ می کنند بدرفتاری می کنند.
سلام
خیلی بده که خانم ها نتوانند از همسرشون پول بگیرند. زن و مرد تو جامعه ما قاطی شده، یکی از علائم آخرالزمان اینه زن ها شبیه مردها می شوند و مردها شبیه زن ها.
سلام
آقای محترم شما که با همسرت قهر طولانی کردی ، خانم محترم که با شوهرت قهر کردی و میگی آقا ولش کن تا ببینیم چی میشه.
سلام
سوء استفاده از روابط مادی بین زن و مرد وقاحتش یه مقدار آشکارتره، یه چیزی هست که همه اون رو می فهمند و برچسب شهوت ران بهش می زنند.
سلام
مهم ترین مشکل خانواده در ایران حل مسئله مدیریت است.
اول باید تکلیف مدیریت رو روشن کنیم، بعضی ها خوارج مسلک هستن در موضوع خانواده ، خوارج می گفتن اصلاً جامعه رئیس نمی خواهد مدیر نمی خواهد.
سلام
من دختری 17 ساله هستم که به تازگی با آقای 23 ساله ای نامزد کردم ایشون شرایط تحصیلی و شغلی خوبی دارن خیلی مطالعه می کنن و حتی با مسئولین بالا رده هم دوستی دارن.
مشکلی که دارم اینه که من خودم به شخصه آدمیم که به خودم سخت نمی گیرمُ برنامه ریز نیستم و کم توقعم و شاید بگم قبل از این توی ذهنم بود که همین شهر خودم برم دانشگاه امّا ایشون نه به شدت جدی و سخت گیرن و برای کلی سال آینده شون برنامه ریزی دارن می خوان به چیزهای خیلی بزرگ برسن و از همه لحاظ از من سرترن و از هم توفع دارن که بهترین باشم از لحاظ علمی و شاغل بشم در حالی من خودم چنین نظراتی رو نداشتم.
همسرم اوایل بسیار آروم و مهربون بودن،هنوزم نسبتاً هستن، ولی گاهی خیلی تند صحبت می کنن نمی تونم هضمش کنم، واقعاً دوسش دارم ولی حرفش خیلی ناراحتم می کنه...
باهاش سرسنگین میشم که متوجه بشه ناراحتم متقابلاً سرسنگین میشه، روی صحبتم یه بخشیش با آقایونه که به خانم‌ها سخت نگیرین و باهاشون لطیف باشین، آدم سوسولی نیستم، ولی این اعتقاد و دارم که وقتی آدم کسی رو دوست داره نمی تونه تندی کنه اون هم به خاطر مسائل پیش پا افتاده ...
مثلاً دیروز دستم خورد یه لیوان آب ریخت روی رو فرشی، با تندی گفت چه کار می کنی ...، واقعاً دلم شکست سکوت کردم، یه کم بعدش از صبح سر پا بودم خسته شده بودم، نشستم داشتم بافتنی می بافتم، غذا و میوه خورده بودیم، گفت از منم خسته تره ...
می خواد نصف شب چای و کیک بیاره!، در حالی که تازه میوه خورده بودیم. این جملات ساده ست ولی منی که خسته ام و انتظار دارم همسرم تحویلم بگیره حالم رو بپرسه ... با این حرف هاش بیشتر ازش دور میشم.
سلام به همه دوستان
یه سوال دارم که حتی نمی دونم عنوانش باید چی باشه آخه حتی نوشتنش خیلی برام سخته
من از طرف شوهرم خیلی خواسته نمی شم!؟ دوستم داره و لارج خرج می کنه ولی حس اینکه می خواد منو نداره خیلی آرام و منطقی همه چیز پیش می بره اهل هیجان و انرژی نیست.
۲ تا فرزند دارم
دلم میخواست کاری کنم ایشون یک بار به من هیجان خاصی نشون بدند من واقعاً دوستش دارم همیشه شور و شیدایی خونه با من بوده ایشون اصلاً شروع کننده نیستن و ادامه هم نمی ده کلاً با بچه‌ها ضد حال نزنه بیشتر توقعی نداریم شوخی‌ها و حرف ها اصلاً خنده مون نمی گیره ولی به بچه‌ها اصلاً نشون نمی‌دم همیشه تعریف میکنم هیچی نتونم بگم میگم مثلاً رانندگی باباتون حرف نداره.
سلام
من و همسرم ۳ ساله ازدواج کردیم ایشون قبل ازدواج خیلی دوست دختر داشت که بعد بهم گفت توبه کرده و ... می خواد زندگی پاکی با من شروع کنه. به شدت کاری و زرنگ هست و شخصیت زئوس تایپ داره.
وقتی ازش پرسیدم تا الآن عاشق شدی گفت نه من هیچ وقت عاشق نمی شم و نشدم. امّا منو دوست داره به عنوان مادر بچه ش و خیلی رفتارش معمولی و یه کم سرد هست و بیشتر وقتش با تلویزیون کار و بچه صرف میشه.
از اون روز من دلم خیلی شکسته خیلی سعی دارم مطالبی بخونم که بتونم عاشقش کنم لطفاً کمکم کنید و منو دلسرد نکنید که نمی شه و...خواهشاً هر چی می دونید بگید ممنونم
سلام
من دختری هستم که تازه ازدواج کردم. متأسفانه از اواسط عقد متوجه علاقه بیش از حد شوهرم به خواهرش شدم.
ایشون به معنای واقعی عاشق اون هست با اینکه ایشون شهر دیگه ازدواج کردن امّا روزی یک بار با هم حرف می زنن مدام دلتنگش میشه، وقتی اون رو می‌بینه مدام بغلش می کنه و اون رو می بوسه ماساژ میده به موهاش خیره میشه دست همدیگه رو می گیرن دور اتاق راه میرن وقتی اون رو می بینه تمام توجهش به اون میره و واقعاً حال منو بهم می زنه.
خواستم ببینم در صورتی که تو زندگی خیلی با من سخت گیره و اصلاً مهربان نیست خواستم ببینم من حساسم یا ایشون غیر عادی هستند چون واقعاً تحملش رو ندارم و به طلاق فکر میکنم.
سلام وقت به خیر
پدر همسرم خیلی خودخواه است و عملاً توقع داره هر چی بگه من و بچه هام بگیم چشم. همسرم هم طرفدار باباش هست. با زبون خوش و دلیل هم میگم فایده نداره. نمی دونم چه کار کنم.
خواسته هاش غیر منطقی و به ضرر ماست. مثلاً متخصص اطفال گفت با نوزاد چند روزه اون طور رفتار کنید یا درمان سر خود طب سنتی برای رفع زردی یا بوسیدن کنار گوشش چون پرده گوشش نازک هست اجازه نده کسی بوس بکنه، ولی پدر همسرم گوش نمی ده و لج می کنه و چند بار محکم می بوسه.
به نظرتون چه کار کنم حرف زور بهم نگن یا در مقابل اصرار و اجبارشون با تندی باهام برخورد نکنند؟