سلام دوستان عزیزم
دختری هستم زیر بیست و پنج سال. و حدود دو و نیم ساله که تو عقدم. شوهرم از من ۵ سال بزرگتره و خدا رو شکر نسبتا راضیم.
زمانی که میخواستم ازدواج کنم همه از شوهرم تعریف میکردن و خداییش هم با برادرای دیگش فرق داره و منو خیلی دوست داره. از نظر ایمان هم نه خیلی قوی ولی نسبتا مقیده .از شوهرم دورم و اون تو یک شهر دیگس و خانوادشون هم تو یکی از شهرستان های اطرافشون.
مشکل من یکی از برادرای شوهرمه که از شوهرم ۲ سال کوچکتره که با شوهرم و دوستای دیگه شون یک خونه مجردی دارن. این برادر شوهرم که مجرده اهل ... هست و شوهر منم هیچ کاری ازش بر نمیاد تا جلوی اینکارو بگیره.
ما چون الان تو عقدیم و با هم دیگه فاصله داریم شوهرم هر دو یا سه هفته یکبار میتونه بیاد پیش من. بعضی وقتا بخاطر رابطه ی کاملم پشیمون میشم ولی وقتی به قضیه برادر شوهرم و خونشون فکر میکنم خودمو قانع میکنم.
دیشب درباره ی همین موضوع با شوهرم حرف میزدیم که ازش پرسیدم که تا حالا درباره ی منی که ازت دورم فکرای بد کردی یا بهم شک کردی ؟
که گفتش همون اوایل ازدواجمون. حالا که اینارو شنیدم همش فکرم درگیره. آخه بدبختی من اینه که همکاراشم از این کارا بدشون نمیاد. و حتی شوهرم بهم گفته که به من هم گفتن تو که دوری از زنت برو با یکی دیگه باش ولی شوهرم از خیانت بدش میاد و خیلی دوستم داره.
حالا کمکی که از شما دوستان میخوام اینه که بتونم آرامش مو پیدا کنم و حتی یک درصد هم به شوهرم شک نداشته باشم .
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)