سلام
24 ساله هستم و با پدر و مادر و برادرم زندگی می کنم برادرم تازگیا قصد ازدواج داره و شب ها اصولا دیر خونه میاد . پدرم به شدت رو من حساسیت داره به طوری که اجازه نمیده تنهایی بیرون برم حتی ماشین سوار شم تازه حساسیتش به اینجا ختم نمیشه اصلأ اجازه نمیده دو دقیقه تو خونه تنها باشم .
امشب مراسم ختم دعوت بودند و من باید تنها خونه می موندم چند بار به مادرم تذکر داد که این " بچه " باید تنها خونه بمونه و مادرمم گفت میدونم ، مادرم با این قضیه چندان مشکلی نداره اما با سوار تاکسی شدن به تنهاییم مشکل داره واسه تنهایی امشبم بابام کم مونده بود سکته بزنه ، ترسون لرزون گفت شام خورده نخورده پا میشم میام من هیچ جوره نتونستم توجیهش کنم بابا من بزرگ شدم وقتی هم که برگشت گفت به مغازه کناری ( درست از همون آدمایی که ازشون حالم بهم میخوره و داداشمم هم عقیده ست ) سپرده که تا موقعی که مغازه هستند به در خونه ما نگاهی بندازه .
واقعا نمیدونم پدر و مادرم با این حساسیتشون دارند با آینده من چیکار می کنند ؟ انقدر منو از ماشین و تاکسی ترسوندند که حتی نمیتونم تصور کنم که تنهایی ماشین سوار شم و فکر کنم همیشه باید از آژانس یا ماشین شخصی خودم که هنوز گواهینامه شو ندارم اونا دوست ندارند یه ثانیه ازشون دور شم .
بابام میگه باید تو تو ساختمون خودمو زندگی کنی تا این حد . تو رو خدا کمکم کنید تا ثابت کنم تنها باشم اتفاقی نمی افته . خونمون دو واحد هست ۳۵۰ متر و رو به رو مستأجر که خونشون ۱۳۰ متره و خونه نبودند .
← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۱۴۷۹ بازدید توسط ۱۱۹۳ نفر
- جمعه ۲۰ اسفند ۹۵ - ۲۲:۳۷