↓ موضوعات مرتبط ↓ :
صفحات شخصی کاربران (۲۳۴ مطلب مشابه)
سلام
میگن که اگه یه نفر زندگی سختی داشته باشه ما دل مون براش بسوزه، مشکلات اون آدم رو جذب میکنیم و زندگی ما شبیه زندگی اون میشه.
تو نی نی سایت یکی از کاربران میگفت یه کاربر زندگی خیلی سختی داشت، من پست ش رو ذخیره کرده بودم دو سال بود پست ش رو می خوندم و با هر کلمه ش می گفتم آخی، میگفت مشکلات اون رو به زندگی خودم جذب کردم و زندگی م شبیه زندگی اون شده.
یکی از کاربران جواب داده بود بهتره برای دیگران دعا کنیم و دل مون براشون نسوزه، نظر شما کاربران چیه و تجربهای در این مورد دارید؟
من همیشه می گم خانمهایی که با مهریه سنگین موافق هستن هیچ وقت خودشون رو جای مرد نمی گذارن! بیاید یک بار خودتون رو به جای مرد بگذارید. اگر بدونید که مهریه گردنتونه و حتماً باید پرداخت شه (حتی دور از جون بعد از مرگ) حاضرید زیر بار مهریه سنگین برید؟ قطعاً نه!
یادمه یه بار تو تلگرام در یک گروه که در خصوص ازدواج بود بحث مهریه بود و من به یک خانم که تازه مذهبی هم بود گفتم من اگر بخوام ازدواج کنم، در خصوص مهریه به وضع فعلی جیبم نگاه میکنم نه وضع آینده جیبم که مشخص نیست چی می شه. بنابراین در حال حاضر واقعاً بیشتر از 2 سکه در توانم نیست که اون هم در لحظه عقد می تونم بپردازم. مثل خیلی مردها ادعا هم ندارم. بعد اون خانم جواب دادن هم پر رویی هم خسیس!
یا مثلاً یه خانم نسبتاً مذهبی هم بودن تو همون گروه که میگفتن من با 1000 سکه موافقم. چون باعث می شه مرده بترسه و نره دنبال هرزگی. خب این خانم هم متأسفانه جزء همون افرادی هستن که فکر می کنن مهریه فقط زمان طلاق پرداخت می شه. نمی گه اگه چنین مهریهای تعیین بشه، بعد از فوت شوهر هم خانواده اون مرد باید بیان مهریه رو بدن! حالا بگذریم از اینکه زندگیای که بخواد با تعداد زیاد سکه پا بر جا بمونه همون بهتر که نمونه.
سلام
دوستان عزیز نمی دونم تا حالا عبارت "اضطراب اجتماعی " به گوش تون خورده یا نه؛ در تعریف این عبارت اومده که:
"اضطراب اجتماعی، که در گذشته فوبیای اجتماعی نامیده میشد، نوعی اختلال اضطراب است که فرد مبتلا به آن در موقعیتهای اجتماعی روزمره دچار اضطراب و خودآگاهی شدید میشود"
البته باید دقت کرد که همه ما بعضاً اضطراب رو در موقعیتهای اجتماعی تجربه میکنیم مثل کنفرانس دادن، حرف زدن در جمع و... ولی اضطراب اجتماعی نداریم. در واقع هر گردی گردو نیست.
بنده در این پست می خوام کسانی که این اختلال درشون توسط روانپزشک یا روانشناس یا مشاور تشخیص داده شده یا به نحوی درباره این بیماری تجربه کسب کرده ان (مثلاً یکی از اعضای خانواده یا نزدیکان یه دوستانشون این مشکل رو داشته) بیان و از تجربیات شون بگن و در واقع این صفحه ّبه این مشکل اختصاص داده بشه. اینکه چطور این اختلال تشخیص داده شد، چطور باهاش مقابله کردید و راهکار دادن به کسانی که این مشکل رو دادن و...
سپاس از راهنمایی هاتون. دوستانی هم که این مشکل رو ندارن یا تجربهای درباره ش هم ندارن هم می تونن نظر بدن خوشحال میشم.
سلام
خیلی پشیمونم که دانشجوی یه شهری دیگه هستم و از اینکه یک ماه دیگه قراره برم خوابگاه دلم می گیره، ترم پیش خوابگاهی بودم اصلاً خوش نگذشت با هم اتاقی هام خوب نبودیم.
امسال هم نمی دونم با کی قراره هم اتاقی بشم و چه طور بگذره و همه ش میگم ای کاش تهران قبول نمی شدم، همه ش تو خوابگاه اذیت میشم و سخت می گذره، شماها تجربه خوابگاهی بودن داشتین؟
مرتبط با زندگی در خوابگاه دانشجویی:
2 ساله که نتونستم با زندگی خوابگاهی کنار بیام
آیا خوابگاه خودگردان دانشجویی اتاق تک نفره داره؟
خاطرات خنده دار دانشگاه و خوابگاه دانشجویی
لطفا تجربیات خودتون رو درباره زندگی خوابگاهی در اختیارم بذارین
یک سوال در مورد زندگی در خوابگاه دانشجویی دخترانه
تجربیات شما در مورد زندگی در خوابگاه دانشجویی دخترانه
در خواست توصیه برای زندگی خوابگاهی
سلام
دوستان همون طور که اطلاع دارید کشور در شرایط بسیار سخت اقتصادی به سر می بره، همین چند روز پیش نتایج نظرسنجی استاتیس منتشر شده بود که نیمی از جوانان ایرانی تمایل به مهاجرت از کشور داشتند و بیشتر از 70 درصد هم امیدی به آینده روشنی ندارند.
من کاری ندارم که چند درصد جامعه ایران به چه چیزی اعتقاد داره، فقط می خوام بدونم فکر میکنید می تونید در آینده نزدیک با وضعیت فعلی در زندگی خودتون به موفقیت برسید؟ به زندگی امید دارید؟ و اگه بله یا خیر چه چیزی باعث این گرایشات در شما شدند؟
سلام
پسری 30 ساله هستم و با یه خانوم 29 ساله چهار ساله در باهاش ارتباطم . من این خانوم رو دوست داشتم و دو سال اول خیلی رابطه مون خوب بود، طوری که منو دلبسته خودش کرد.
الآن اون خانم یک ساله نسبت بهم سرد شده هر چند که دو سه هفتهای یک بار با هم تماس داریم (چون من ازش خواستم و گفتم چون وابسته ت هستم کلاً رابطه رو کات نکن) ... همون زمان که سرد شد بود متوجه شدم با یه پسری از استان دیگه آشنا شده ولی باز کج دار و مریز باهاش ساختم.
ولی ناراحتی من اون جایی به اوج رسیده که چند روز پیش متوجه شدم برای یه کار اداری رفته همون استان پسره و یه روز و یه شب هم رفته پیشش خونه اش تنهایی، ولی قسم خورد بین مون هیچ رابطهای نبوده (مگه ممکنه دو تا نامحرم زیر سقف کاری نکنن مگر حضرت یوسف).
سلام
من 22 ساله هستم دانشجوی ارشد مهندسی در یکی از دانشگاه های تهران
نا امیدم
شاید بگین چرا
برای اینکه یه قیافه متوسط دارم و از این بابت خیلی دلم می گیره، تازه یه طرف صورتم کلی جوش زده یه جای سالم نمونده، دکترم رفتم قرصها رو می خورم خوبه قطع شون که میکنی باز هم همینه و دوباره جوش می زنم.
همیشه دخترهای خوشگلتر از خودم رو می بینم دلم می گیره و تو دلم حسرت و غبطه اون ها رو می خورم و میگم خوش به حال شون و میگم کاش منم مثل اون ها خوشگل بودم.
هیچ کسی منو دوست نداره، برای اینکه قیافه جذاب و خوشگلی ندارم و حتی خواستگارم ندارم.
سلام
پسری هستم دانشجو بین ۲۰-۲۵ با گرایش های شدید دینی و اسلامی، در کلاس ما چند پسر مومن هستند که خیلی پسرهای خوب و نماز خون و پایبندی هستن، خیلی بهتر از من هستند توی مسائل دینی، و خلاصه هر چی از خوبی هاشون بگم کم گفتم...
ولی من با اون ها یک فرقی دارم و اینکه اون ها با دخترهای کلاس خیلی راحت صحبت می کنن، و چه توی گروههای مجازی کلاسی و حضوری با همه ی دخترها تبادل نظرهای غیر درسی می کنن و بعضی موقعها هم شوخی و ایموجی خنده و این حرفها، ولی من تا حالا هیچ صحبت غیر ضروری با نامحرم نکردم.
سوال اصلیم اینه:
آیا صحبت غیر ضروری با نامحرم گناهه؟
آیا من که یک نفرم کار درستی میکنم و همه پسرهای مذهبی کلاس کار اشتباهی میکنند؟، یا اینکه من آدم افراطی هستم و دارم تند روی میکنم؟
یه مدت یه چیزی مثل خوره افتاده تو جونم؛
زندگی پس از مرگ
به من نگید اون برنامه زندگی بعد از زندگی شبکه ۴ اتفاقاً بعضیها که تحصیلکرده بودن اون برنامه رو نفی کردن، اون رو برای من مثال نزنید.
خوندم که میگن اون تونل نورانی هم که میبینید کار مغز هست یه ماده مای رو تولید می کنه یعنی هر کی تعریف کرده میگن توهمات مغزی.
یه دانشمند ایرانی هم که اون ور آب و سالها تحقیق کرده میگه امکان نداره بعد از مرگ حتی یک سلول بوجود بیاد چه برسه یک انسان یعنی امکان حیات بعد از مرگ رو صفر دیدن.
من آدم معتقدی هستم امّا همه ش دارم مطالعه میکنم. حتی پدیده جهانهای موازی از نظر قرآن رد شد یا عقیده تناسخ که من خودم هم اعتقادی به تناسخ ندارم که روحت بده تو یه جسم دیگه.
با سلام
یک سال پیش در فضای مجازی با دختری آشنا شدم و رفته رفته با شناخت اخلاقیات دو طرف عاشق و دلباخته هم شدیم. جفت مون مال یک استان ولی از دو شهر متفاوت با فرهنگ یکسان امّا قومیت متفاوتیم. از لحاظ مالی سطح فرهنگی تحصیلات و...یکسانیم. دختر از اول میگفت خانواده م به نظرم احترام می ذارن.
بعد از 7 ماه ایشون رو دیدم و از لحاظ ظاهری جفت مون بدل هم نشستیم و طی این یک سال کلاً سه بار همدیگه را دیدیم. طی 4 ماه گذشته که خانواده ش متوجه شدند پدر و برادرش مخالف شدید کردند که من غریبه هستم و اجاره نمیدن ازدواج کنیم.
طی این 4 ماه 4 بار خواستگاری کردیم که سه بار پدر دختر گفت خودمون خبر میکنیم ولی تماسی نگرفتند و به دخترشون گفت که به شدت دودله و نمی تونه به غریبه اعتماد کنه و بار آخر که زنگ زدیم گفت جوابم نه هست این ازدواج به صلاح نیست حتی قبول نکردند منو ببینند و حرف هام رو بشنوند.
سلام وقت بخیر
گاهی پیش میاد که بعضی از کاربران به هر دلیلی تصمیم دارن یه سوال کننده رو به خارج از وبلاگ به یه متخصص ارجاع بدن.
چنین کاری در خانواده برتر بلامانع هستش، فقط در مورد وبسایت ها، کانال ها و صفحات اینستاگرامی لطفا به یه نکته ی مهم توجه کنید.
اونم این که وبسایت، کانال و ... حاوی محتوایی نباشه که با قوانین این جا مشکل داشته باشه:
1 - فیلتر نباشه
2 - حاوی تصاویر و ویدئوهای نباشه که پوشش های افراد حاضر در اون ها نامناسب باشه. فرض کنید می خواید اون رو تلویزیون های داخلی نمایش بدید!!!
3 - ...
سلام
من 30 ساله هستم تحصیلکرده و شاغل و کمتر از یک ساله که ازدواج کردم و رفتم خونه خودم، یکی از مشکلاتی که دارم این هست که میخواهم تمام محبت و عاطفه و توجه همسرم برای من باشه و وقتی ببینم اون به غیر من توجه و محبت می کنه حسودیم میشه.
یا اگر ببینم به زن غریبه ای نگاه کنه عصبی میشم. حتی در دوران کودکیم هم میخواستم دوست صمیمیم فقط با من دوست باشه و اگر با کس دیگری بیشتر خوش و بهش میکرد ناراحت میشدم، و در حال حاضر اصلاً دوست ندارم بچه دار بشوم و نگرانم که با تولد بچه, از محبت و توجه همسرم به من کم بشه و من مثل قبل جایگاه عشقی و عاطفی نداشته باشم.
این را هم بگم که فقط در زمینه محبت و عاطفه حساسم نه چیز دیگری. از طرفی همسرم خیلی دوست داره زودتر پدر بشه ولی من بهش میگم قدر لحظات دوتایی بودن را بدون که وقتی بچه بیاد این راحتی که الآن بدون محدودیت کنار هم هستیم رو نخواهیم داشت و میترسم وجود بچه, بین ما فاصله و سردی بیندازد، آرزوم بود که شوهرم هم مثل خودم اصلاً بچه نمی خواست.
سلام
من یه همکار آقا دارم که تا حالا ندیدم شون و شهر دیگه ای زندگی می کنن و بواسطه کار باهاشون ارتباط رسمی و کاری در حد خیلی خیلی کم و در زمان نیاز و در حد اطلاع رسانی در گروهها و یا گاهی برای تبادل تجربه کاری داشتیم.
هیچ رابطه عاطفی با هم نداریم و شرایط طوری هست که حتی امکان اینکه تا آخر عمرم ایشون رو ببینم هم نیست یعنی قرار نیست تحت هیچ شرایطی رابطه عاطفی شکل بگیره.
چند وقت پیش در مورد یه مساله کاری از من راهنمایی خواستن و منم کمک شون کردم و راهنمایی من باعث شد کاری که شاید یه هفته طول میکشید ۱ روزه تموم بشه ایشون هم برای تشکر می خواستن برای اولین بار تماس تصویری بگیرن منم اون لحظه حجاب نداشتم و اجازه ندادم.
سلام
می خواستم بپرسم آیا بقیه هم مثل من با شخصیت منفی فیلم هم ذات پنداری می کنن یا مشکل از منه.
مثلاً من دارم یه سریال می بینم که یه خانم خدمتکاری با انواع دسیسه و توطئه سعی داره خودش و دخترانش رو وارد یه خانواده ثروتمند کنه و اون جا ساکن بشن و پسرهای اون خانواده رو برای دختراش تور کنه، مثلاً خونه خودش رو عمداً آتیش می زنه که به بهانه بی خانمان بودن برن بمونن خونه اون خانواده ثروتمند که براشون کار می کنن.
من با دختر خانواده ثروتمند خیلی هم ذات پنداری میکنم با اینکه تو فیلم یه شخصیت حسود و بدجنسه و از اون خانم خدمتکار و دخترانش خوشم نمیاد با اینکه اون دخترهای خدمتکار رو کاملاً پاک و معصوم نشون میده.
خداییش خواهش میکنم شما بدون شعار دادن صادقانه جواب بدید که اگر جای من بودید با دختر خانواده ثروتمند هم ذات پنداری نمیکردید؟ فرض کن دور از جون زبونم لال مادرت تازه فوت کرده باشه همین الآن از سر خاک اومده باشی یه چشمت خونه یه چشمت اشک بعد میای میبینی دختر خدمتکار خوابیده رو تخت مادرت پدرتم محو تماشاش شده و از اتاق بیرونش نمی کنه، خداییش شما باشید بهتون بر نمی خوره، احساس نمیکنید به روح مادرتون توهین شده از دختره بدتون نمیاد؟