سلام دوستان
خانواده ی من جوری نیست که مرجع تقلید و اینا داشته باشیم شایدم داریم و من نمی دونم ، من نزدیک به پانزده سال دارم . توی مدرسه دوستام رو از دست دادم و و فکر کردم برای بدست آوردن دل آدم های جدید باید جلب ترحم و توجه کنم . به خاطر همین دروغ زیاد گفتم . بعد از کلی ماجراهای دروغ که براشون تعریف کردم گفتم که مادر بزرگم فوت کرده در صورتی که خدا رو شکر زنده هستن .
دومین کاری که انجام دادم خودم رو زدم به بیماری قلبی و کلی ادا در آوردم و توجهشون رو جلب کردم . حالا از اوایل تابستون حالم عوض شده فهمیدم که با اینکه توجه اونا رو بدست آورم اما خداوند دیگه هیچ توجهی به من نداره . از غصه دارم می میرم .حالا نمیدونم که به دوستام بگم یا نه ، بهترین دوستم در مورد این مشکلات خیلی بهم لطف داشته .
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)