من تو شرایطی هستم که باید بین یکی رو انتخاب کنم چون اینجا انتخاب سخته گفتم با بقیه یه مشورتی بگیرم لطفاً متن رو تا انتها بخونید
۱- من سال آخر دبیرستان هستم که هم کار می کردم هم درس می خوندم که اوایل سال تحصیلی مادرم مریض شد بردیمش بیمارستان بعد به خاطر هزینه بیمارستان با میل شخصی ترخیص کردیم اوردیم خونه هنوز به بهبودی کامل نرسیده و نمی تونه کار های خونه رو کنه و مجبور هست از یکی دیگه کمک بگیره
سلام خدمت همگی
این مطلب درباره مدیریته زمانه و خالی از لطف نیست. پس تا آخر بخون و فکر کن .
تا حالا به زمان های خالی زندگی تون نگاه کردید که اون ها رو چطور سپری می کنید؟
همون طور که می دونید ما در هر لحظه در حال انجام یک فعالیت هستیم و امکان نداره که ما در یک لحظه به طور مطلق هیچ فعالیتی انجام ندیم، به هر حال فکر کردن هم یک فعالیت محسوب میشه!
حالا از شما می خوام به یک روز تون دقت کنید و ببینید اوقات خالی زندگی تون صرف چه چیزی میشه.
خب از اون جایی که ما دوست داریم یه جوری اون زمان بیکاری رو سپری کنیم مجبوریم برای خودمون فعالیت جور کنیم.
یکی از علت های اعتیاد به فضای مجازی هم می تونه همین مورد باشه.چون بهترین گزینه برای وقت گذروندنه!
سلام و وقت بخیر به همه ی اعضای خانواده ی برتر
من یه دختر مجرد هستم که به تازگی شاغل شدم و قصد دارم هر ماه بخشی از حقوقم رو به صورت طلا پس انداز کنم، طبق تجربیات تون، طلای زینتی بهتره یا انواع سکه مثل ربع و نیم و سکه ی کامل؟
سلام
مهم ترین مشکل خانواده در ایران حل مسئله مدیریت است.
اول باید تکلیف مدیریت رو روشن کنیم، بعضی ها خوارج مسلک هستن در موضوع خانواده ، خوارج می گفتن اصلاً جامعه رئیس نمی خواهد مدیر نمی خواهد.
سلام
دوستان بنده بین ۳۰ الی ۳۳ سال سن دارم و ساکن تهران هستم و از لحاظ زیبایی ظاهری هم خوب هستم ،از بچگی دنبال کار و تلاش برای زندگیم بودم و هر آنچه که الآن به دست آوردم حاصل تلاش و زحمات خودم بوده (این ها رو گفتم بدونید من همیشه دنبال کار بودم و اصلاً دلم نمی خواست دنبال ی رابطه بی هدف برم و وقت خودم رو تلف کنم)
مشکل من اینه محیط کارم کاملاً مردانه هستش و پیدا کردن همسر تو اون محیط امری نشدنی هستش.
از طریق خانواده هم طی این یکی دو سال که تصمیم به ازدواج گرفتم یک دو مورد بیشتر پیدا نشد که به درد هم نمیخوردیم و به نتیجه نرسید...
سلام دوستان
یه سوال اساسی داشتم و اون هم اینه که از کجا دختر پیدا کنیم برای ازدواج؟
شخص خودم رو میگم که مذهبی هستم و خب در دوران دانشگاه چه کارشناسی چه ارشد سن و پس اندازی نداشتم که جرات کنم برم به یه دختر پیشنهاد ازدواج بدم.
الآن که سربازیم تموم شده و چند سالی دارم کار می کنم و آینده نگر تر شدم واقعاً موندم از کجا دختر مورد علاقه م رو پیدا کنم؟ من دوست ندارم از فامیل و آشنا باشه. نسبت به ازدواج فامیلی با احترام به همه شمایی که با فامیل ازدواج کردید من شخصا حس خوبی ندارم.
سلام
دختری ۲۵ ساله هستم. تا الآن خواستگار زیاد داشتم ولی هر کدوم به دلیلی نشده. حدود دو هفته پیش با کسی آشنا شدم از طریق یکی از آشنایان. خیلی خوب بود. تموم ایده آل های من رو داشت. فکر نمی کردم یکی پیدا شه مثل اون چیزی که من همیشه تصور می‌کردم. یک هفته گذشت خبر ندادن. بعد فهمیدیم طرف منو پسندیده ولی می‌ترسه جواب منفی از من بگیره تماس نگرفته. چون فکر می کرده من قبولش نمی کنم. ولی خوب گفتیم نه این طور نیست و قرار شد دوباره همدیگه رو ببینیم.
اولین خواستگارم نیست که بگم ذوق زده شدم. ولی یه لحظه فکرش از سرم بیرون نمی ره.مرتب دارم تمرین می کنم چی بهش بگم،چطور بگم. از نظر تحصیلی تو موقعیت حساسی هستم و عاشق شدنم شده قوز بالا قوز. اصلاً درس نخوندم این دو هفته.
سلام خسته نباشید
من الآن سربازم و قصد دارم تموم که شد رشته پرستاری بخونم سوال من اینه آیا این رشته برای یه مرد بده؟
آخه مادرم میگه کار زنونه هست ولی خب ربطی نداره این همه مرد ...
سلام
دلم می خواد یه موضوعی رو بگم ببینم راه حلش چیه چه کار کنم، ولی نمی دونم چه جوری تایپ کنم، دوست دارم برم مسافرت، به عبارتی بشم وا شم از این عالم بِدر شم، بشم از چین و ما چین دور تر شم
یه جایی که فقط خوش بگذردنم به اینکه فردا چی میشه چه کار کنم فکر نکنم، دلم نمی‌خواد چیزی به کسی بگم، دوست دارم خودش درست بشه، بسپارمش به خدا و تمام.
سلام
اگه می خوای خدا صدات رو بشنود و اگه می خوای خدا کمکت کنه با ایمان کامل آیه ای رو بخون که خدا خودش تو قرآن به پیامبرش توصیه کرده
سلام
من دوران نوجوانی عادت داشتم که فقط به روی نکات مثبت تمرکز کنم و آدم شادی بودم ، از وقتی یه سری اتفاقات و تجربیات بدی که پیدا کردم، انگار همه ش تو اعماق ذهنم دنبال چیزهای منفی می گردم و منفی نگر شدم. نمی‌دونم بگم حق دارم این گونه باشم یا نه. چون این حق رو به خودم نمی دم، تبدیل شده به یه نشخوار ذهنی. یعنی دائما با خودم در حال کلنجار رفتن برای دفع منفی هستم. البته این یک عادت بد هست. انگار تمرکز بر نکات منفی بهم انرژی میده برای تلاش بیشتر تو زندگی.
مثلا میگم با خودم که حس مثبتی که دریافت می کنم خیلی کم هست و حس منفی زیاد . اگه می شد این ورودی های منفی رو به نوعی استفاده کرد که باعث تلاش بیشتر من بشه ، خیلی خوب میشه!
سلام دوستان
چند وقت پیش یه صوتی از آقای قرائتی رو گوش کردم.
میگه برای شما مثلا فلان قدر روزی تعیین شده، حالا میایی نمازت رو به تاخیر میندازی، کسب و کار می کنی و سود می کنی به جاش یکی که مشتری بوده میاد کلی وقتت رو می گیره و نمی خره بیشتر از فلان روزی نصیبت نمی شه
یا مثلا قراره فلان سال از عمرت رو از راه حلال با همسرت باشی وقتی گناهی می کنی ازدواجت به تاخیر می افته.
سلام
سؤالی که می پرسم صرفاً از سر یه دغدغه ذهنیه. من دختری هستم توی یکی از دانشگاه های سطح یک ایران ترم آخر کارشناسی را می گذرونم. عقاید دینی خودم رو دارم و با تحقیق و مطالعه, خودم بهشون رسیدم, نمی گم آدم سخت و خشکی هستم ولی چارچوب های اخلاقی محکمی دارم.
امّا موضوعی که چند روزه منو درگیر کرده اینکه دوستان بسیار با اخلاق از نظر روابط اجتماعی خوب, دانشجوی تحصیلات تکمیلی, و خیلی آپشن های خوب دیگه ای را پیدا کردم که متوجه شدم با آقایون در حد دوستی اجتماعی ارتباط صمیمانه دارن. طوری که تقریبا هر روز با هم به راحتی صحبت می کنن.
می دونید؟ تا قبل از این تصور من از دختری که سمت دوستی با جنس مخالف می رفت کسی بود که خلأ های عاطفی یا شخصیتی یا اجتماعی زیادی داشت. امّا حالا می بینم دوستانی هستن که از این لحاظ مشکلی ندارند و حتی عالی هستن امّا روابط صمیمانه اجتماعی را با جنس مخالف دارن و اتفاقا بر روحیه و شخصیت شون هم تأثیر خوبی داشته, نه از درس عقب افتادن نه از پیشرفت و ...
من یک سوال از دختران وبلاگ داشتم
من با دو مشکل رو به رو هستم که فکر می کنم هرگز نمی تونم ازدواج کنم، چون واقعاً خودم رنج می کشم و دوست ندارم دختری رو شریک مشکلاتم کنم.
اضطراب ناشی از مسائل عاطفی و مالی ای که برام پیش اومد در گذشته باعث شده که مثانم ی جورایی عصبی بشه، درست تخلیه نمی شه و غالبا سرویس که برم یک ساعت یا گاهی حتی بیشتر هم طول می کشه، تا به حال به بیش از ۱۵ متخصص مراجعه کردم و به دفعات آزمایش های پاراکلینیکی امّا دریغ از درمان، آخرین بار پزشک گفت که متأسفانه درمانی نداره
واقعاً عذاب آور و مخل امور روزانه ست، و دوم اینکه به خاطر شکست های گذشته افسردگی هم دارم.
در حال حاضر دارو مصرف می کنم امّا ی جورایی با بیماری بالا مکمل هم هستند یعنی اگه از شر اون راحت می شدم بر افسردگیم هم غالب می شدم ولی متأسفانه مزمن بودنش بر افسردگیم تاثیر گذاشته.
سلام
خیلی‌ها پولدارن اما می ترسن پول خرج کنن و مدام با وسایل کهنه و شکسته تو خونه خودشون سر می کنن ولی برای مهمان بهترین وسایل رو آماده می کنن.