سلام وقت تون بخیر ایّام محرم رو تسلیت میگم
خواهش می کنم برام دعا کنید من که دیگه از دعا کردن نا امید شدم مخصوصاً الآن که خیلی دلشکسته هستم.
و امّا دلیلی که مزاحم تون شدم یه سوال از آقا پسرها است. من تو عقد جدا شدم. تو دوران دانشجویی مقطع بالاتر از کارشناسی اولا حلقه دست می کردم و بعدتر که مطمئن شدم کار تمومه و باید جدا شم دیگه حلقه ننداختم.
بنابراین فکر می کردم همه همکلاسی هام داستان زندگیم رو می دونن. اواخر دانشجویی یکی از همکلاسی هام ازم خواست آشنا شیم منم چون اهل این جور روابط نیستم گفتم نه. دوباره بعد از ماه ها پیداش شد که هدفم ازدواج بوده حضوری صحبت کنیم که باز نپذیرفتم گفتم به سوالات تون فقط برای یک بار جواب می دم و حرفاتون رو می شنوم .
البته غیر حضوری چون اهل دوستی تحت هیچ عنوان نیستم. تو اولین صحبت گفت از ترم فلان نظرم به شما جلب شد گفتم پس ترم یک ندیدنم چیزی نمی دونید و قضایا رو براشون گفتم. ناراحت شد گفت که احساس می کنم این قضیه چوب خداست... باید فکر کنم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ازدواج زنان مطلقه یا بیوه (۷۷ مطلب مشابه)