سلام
دخترم و ۲۰ سالمه ، مشکلم خیلی مسخرس ، اونم اخلاق مزخرف مامان و بابامه به خصوص مامانم . من نمی تونم به مامانم بفهمونم که مامان جان من بزرگ شدم ۲۰ سالمه اینو بفهم .
آخه تو رو خدا شما بگین به نظرتون برا یه دختر ۲۰ ساله وقتش نرسیده که گوشی بخرن ؟ یا من به عنوان دانشجوی مملکت سنم در اون حدی نیست که با دوستم که باهاش ۱۲ ساله دوستم و خانوادم آمار خاندانش رو هم دارن برم بیرون ناهار یا ... ؟ یا وقتش نرسیده که برام حساب بانکی باز کنن ؟ یا برا کامپیوتر خونه نت بگیرن ؟ یا کانال های ماهواره رو قفل نکنن انگار که من بچم دو سه تا چیز میبینم رو تربیتم اثر میذاره ، آخه میگم مامان جون اون قفل رو برا کی گذاشتی وقتی که با رمز مادر هر چی رمز می ذاری باز میکنم ؟ البته من اهل این جور چیزا نیستم ولی با این کاراشون حساسم می کنن . وقتی میگم بهم پول بدین مثلا برا یه چیزی لازم دارم اول میگن ندارم بعد میگن برو مغازه مامانت کار کن پول دستمون بیاد بعد بدیم .
یا وقتی میرم دانشگاه در حد یه بچه مدرسه بهم پول میدن در حدی که کرایه ماشین بشه ، بعدشم کلی انتظار دارن ازم ، بابام میگه مامانت خونه نیست تو دختر بزرگ خونه ای الان هر مسئولیتی گردن تو هستش .
مامانمم میگه تو اون چند روز که نمیری دانشگاه بیا آرایشگاه من کار کن اونجا هم درس می خونی بعدشم میگه باید تا آخر نمره الف بیایی به جای ۸ ترم ۶ ترمه تموم کنی بعدشم بدون کنکور سهمیه بگیر برو ادامه درستو به همین روال بخون و زودتر وارد بازار کارشو . آخه با این همه فشار و استرسی که من دارم چطوری همه این انتظاراتو برآورده کنم ؟
حالا به غیر از اینا ، مامانم فقط حرف خودشو قبول داره فقط خودشه که عاقله و همه چیزو می فهمه بقیه هم اس..ن هیچی نمیفهمن ، اصلا هیچ حرفی رو قبول نمی کنه فقط حرف خودشه همه هم باید ازش اجازه بگیرن و برای هر کاری بهش توضیح بدن . تو عالم خودش مواظب ماست ، ولی نمی دونه با این زیاده روی هاش به جای تربیت آدمو عقده ای می کنه.
دیگه در حدی سخت گیر هستش که من برا یه اصلاح دخترونه هم آرایشگاه نمی رم حتی تو عروسی ها با این که خودمون آرایشگاه داریم .
بابا دیگه از کاراش خسته شدم یکم آزادی می خوام یکم احترام می خوام ، می خوام بفهمن من بچه نیستم یکم ولم کنن تو هر کارم دخالت نکنن اگه لازم باشه خودم ازشون مشورت میگیرم یکم منو به حال خودم بذارن .
وقتی ناراحتم هی میگن چی شده چی شده وقتی میخندم میگن چرا میخندی بگو ما هم بخندیم ، وقتی خستم میگن چی کار کردی خسته ای ؟ وقتی مریضم میگن کجا بودی مریض شدی چرا ما نشدیم ؟!
اصلا دیگه حالم از رفتاراشون بهم میخوره ، یه راهی یه پیشنهادی بهم بدین که اینارو بفهمه .
ممنونم
مرتبط :
راه حل درباره نصیحت های نامناسب والدین
چطور به پدر و مادرم بفهمونم به من فکر نکنن
دیگه تحمل زندگی با پدر و مادرم رو ندارم
هیچ علاقه ای به پدر و مادرم ندارم
نمیدونم من درست میگم یا پدر و مادرم ؟
حرف های پدر و مادرم آزارم میده
← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۶۵۶۳ بازدید توسط ۴۷۲۶ نفر
- شنبه ۲۲ آبان ۹۵ - ۲۲:۲۵