خانواده برتر

مهم ترین دغدغه هایی که الان دارم درباره ازدواج و آینده :

من به صورت یک پست پاسخ خواهم دادم.
انشاا... وقت مناسبش پیدا بشه.

چه قد خسته ای تو خب کامل میگفتیم فیض میبردی

من حداقل‌هارو میگم.حداقل حداقل‌هارو

نگاه من فقط جنسی نیست و زندگی‌رو فراتر از این چیزهایی که الآن دونسته می‌شه می‌دونم.

۱-داشته دق‌دقه انجام واجبات و ترک محرمات(از انجام گناه دردش بیاد)
۲-عفاف در ارتباط با نامحرم(یکی از نشانه‌های سلامت زن اینه که خودشو از ارتباط با نامحرم حفظ کنه.پاک و پاک.)(یک زن عفیف می‌تونه زندگی‌رو سرپا نگه داره)
۳-نگاه خانم به همسری و مادری(باید بشنوم توفیق الهی-افتخار-برام مهمه مادر بچه‌هام به کارش نگاه مقدس داشته باشه-اینجوری انگیزه برای فداکاری در تربیت و عشق و فداکاری.غذا پختن با عشق باشه. ##مدیریت داخلی و تربیت اجرایی فرزند با خانم هست##)
حضرت امام: بزرگترین شغل در این عالم تربیت کردن یک بچه هست و تحویل دادن یک انسان به جامعه.
(متنفرم از جمله‌ی:بچه به دنیا اومد میزاریمش مهد کودک و.."کلا حس زندگی نداره-مادری براشون اجباریه.ــ مادری رو کار بدی می‌دونند.عارشون میاد بگن مادر هستن ودارن برای خونه کار مب‌کنند.غذا پختن براش کسر شئن باشه")
۴-پذیرش مدیریت یا تبعیت(جنگ اول به از صلح آخر)مدیر خونه باید کی باشه؟(این حرفا تعارفه که مشترک پیش میریم و با هم مشورت میکنیم.زندگی مشترک لحظه به لحظه پر از تصمیم گیریه. خیلی کم هستن زوج‌هایی که وقتی با هم مشورت کنند به یک نقطه‌ی مشترک برسن)در قالب موارد با مشورت شاید به یک نکته مشترک نرسیم و باید مشخص باشه که حرف آخر کی باید بزنه.(منم می‌تونم روشن فکر بازی دربیارم بگم مشورت بهترینه اما همه‌جای دنیا یک نفر هست که بهش می‌گن مدیریت بهران. در مواقع حساس فقط تصمیمات اون اجرایی میشه.)
(یا بیام بگم با هم مشورت میکنیم اما وقتی نظرم رد شد با نارحتی و... باز کار خودمو بکنم. اما از اول میگم داستان اینه.)
یا مدیر منم یا خانم.اگر من مدیریت مرد قبول دارم(از نظر روانشناسی دینی هم با مرده) پس دونبال دردسر نیستم و با کسی ازدواج می‌کنم که مدیریت منو قبول داشته باشه.
خانم هم باید از تصمیم من تبعیت کنه حتی اگر برخلاف میلش باشه مگر اینکه من غیر دینی امر کنم و کار حرامی بخوام.



یکبار برید دادگاه‌ها ببینید حرف من چقدر ملاک‌هام صحیحه نه اون حرف‌های بچه‌گانه و احساسی که الآن هست. مثل مدرک(من باید با یکی در شئن خودم ازدواج کنم"باید لعنت فرستاد به اون شئنیت کاذبی که با مدرک تحصیلی به وجود اومده") ماشین و خونه داشتن("به لعنت سگ هم نمی‌ارزه")مدرک چهره ثروت


از من بخوان
معیار درجه یک
۱-داشته دق‌دقه انجام واجبات و ترک محرمات
۲-توجه به لقمه‌ی حلال
۳-اهل خانواده باشن(جدا شدن از مجردی.مثلا خونه مثل هتل می‌مونه و اونجا لباس‌ها شسته میشه و غذا میزارن و... این نگاه اشتباست.یک مثال دیگه. دل بستن به خانواده رو بد بدونند. رفیق بازی کردن و... .)مرد باید از دوستانش و مسافرت رفتن با دوستانش بزنه و بدون خانواده جایی نره. خانواده باید ملاک اصلی برنامه ریزی زندگی باشه. خوش‌اخلاق باشه.
۴-شخصیت مستقل داشته باشه. استقلال فکری داشته باشن و تکیه‌گاه همسر باشه.(خیلی بده انسان دهن بین باشه)
۵-حریم محرم و نامحرم.چشم مرد باید پاک باشه و حدود شرعی‌رو باید حتما رعایت کنه

##این معیار اشتباهیه##ایمان(تعریف ایمان توی این زمونه خیلی زیاده.مثلا یکی میاد میگه من حجابم اینجوریه و اینکارهارو کردم و ایمان هم دارم ولی هرکاری می‌کنی مردم آزاری نکن یا اینکه از هرکی بپرسی ایمان داری میگه دارم چون ملت حتما به یک چیزی ایمان دارن دیگه.یک مثال دیگه: حق‌الناس رعایت کنم حله و میشه با خدا کنار اومد. و اینو یک نوع ایماد می‌دونند. خلاصش کنم تعریف درستی چون نمی‌دونیم، نمی‌تونیم مطالبه هم بکنیم)


 یک هدف داشته باشیم
رفیق راه بندگی با هم باشیم.

فحش دادن خیلی بدم میاد 

۱)خانواده ی شوهر

1-حجاب:بعد ازدواج با حجابش مشکل پیدا میکنم یا نه.من دلم میخواد اینجوری لباس بپوشم.این برام پذیرفته نیست و تو خاستگاری حتما راجع بهش صحبت میکنم ولی بازم نگرانم

یه مساله ای هست مثل خوره اعصاب منو خورده

1  اولین چیزی که ذهنمو درگیر کرده اینه که از نظر مذهبی و اعتقادات دینی همفکر و همسان نباشیم

من متاهلم و مسائلی که بعد ازدواج برام مشکل شد و قبلا در موردشون دقیق فکر نکرده بودم اینان:
1- در مورد گذشته همسرم کامل تحقیق و از خودش سوال نکرده بودم که باعث شد بعد ازدواج به نکته ای پی ببرم که هنوز آزارم میده.

2- در مورد میزان احساس وظیفه ای که در مورد خانوادش داره نپرسیده بودم که الان زیاده رویش برام آزاردهنده شده. این مسئله رو باید به صورت مصداقی پرسید.(مثلا من پدرشوهرم مدت کوتاهی بعد ازدواجمون به دلیل بیماری از دنیا رفت و مادر همسرم از اون موقع با اینکه کامل سلامته و هیچ نیاز جدیی نداره اغلب پیش ماست که استقلال زندگیمو کم کرده)

3-در مورد زمان بارداری و اینکه کی بچه میخواهید حتما صحبت کنید. مهمه که حس دو طرف نسبت به این قضیه یکی باشه

4-در مورد محل زندگی اگر مسئله ای وجود داره جدی صحبت کنید البته ما صحبت کرده بودیم ولی نه کامل. تقصیر خودمه این موضوع یه مقداری

5-در مورد میزان رفت و آمد با فامیل دور و نزدیک هم صحبت کنید حتما. اون اوایل من خیلی اذیت شدم بابت این رفت و آمدای زیادی با نوه عمه ی داداش پسر خاله بابام که مادرش دختر عموی ناتنی مادرمه!!! کلا خانواده شوهرم هم خودشون پرجمعیتن هم یکی که ده نسل پیش باهاشون یه نسبت سببی داشته رو هم فامیل میدونن. البته ما با یکم صحبت این قضیه رو حل کردیم اما اگه حی نشه واقعا یه عمری مصیبت دارین

نکته: در مورد این مدیریت خونه که آقا ابراهیم گفته هم حتما صحبت کنید. ما صحبتی نکرده بودیم ولی چون جفتمون آدمای منطقی هستیم معمولا با همفکری تصمیم میگیریم و کسی نظرشو تحمیل نمیکنه و سعی میکنیم راحتی طرف مقابلو هم مد نظر داشته باشیم. کلا مرد خونه و زن خونه و اینا نداریم. شما اما حتما صحبت کنید چون یه وقت میخورید به تور یکی مثل همین ابراهیم خان، حالا خر بیار و باقالی بار کن. اره بده و تیشه بگیر. همین طور بگیر و برو. کلا پادگانی میشه زندگیتون واسه خودش

دغدغه من مجرد حالا:
مردی که به دور از افتخار به کوروش کبیر و به دور از ارادت به اهل بیت... فقط و فقط انسانیت داشته باشه! نه به خاطر مذهبش نه به خاطر اجدادش به خاطر خدا! این که بدونه خدا داره کاراشو میبینه! نتیجه این کار میشه درست کاری! (کسی که پلید نیست)
مثالشم اینه: همکار محجبه خانم دارم میخواد عکس دندون مریض و بگیره روکش یه بار مصرف نمیزاره برا مریض چرا؟ تنبلی میکنه زورش میاد.. یه دقیقه نمیگه مریض حواسش نیس یا هس ولی چیزی نمیگه خدا که داره میبینه!
همکار مرد مداح و مذهبی دارم با خانم ها بگو بخند بیجا داره بش حرف بزنی میگه من سمتشون نمیرم اونا میان سمتم:/ خوو تو خودت انصافا وجدانت چی میگه!

خب همچین مردی به پست ما نخورده .. بیشتردغدغه منم همینه!منو بفهمه.
مرد باس صبور باشه و با اخلاق!

این که از ظاهرم ایراد بگیره یا خونوادش برامون تعیین تکلیف کنن یا این خاله زنک بازی ها رو اینجا میخونم خودم برام بی معنی و مسخرست.. یعنی چی که ادم به زن زندگیش بگه اینجات این شکلیه خورد تو ذوقم :/ این حرفش کل شعورش و میبره زیر سوال. ادم عاقل خیلی چیزا رو میبینه میدونه یا دلش میخواد کاش طور دیگه بود دلیل نمیشه به زبون بیاره!! وقتی قابل تغییر نیست.. مسخرست.

اگر من برمیگشتم به عقب چندتا کارو میکردم 

معیار همسر آینده:

1.پول پرست و ماشین پرست نباشه(بموقش خودم بهترین هاشو براش فراهم میکنم)
2.واقع بین باشه
3.هم خوانی در مسائل جنسی
4.دنبال حرفای خاله زنکی نباشه
5.امروزی باشه
6.مذهبی نباشه

چه پست خوبیه . خدا کنه هم مجردا هم متاهلا ازش استقبال کنن تا به یک نتیجه خوبی برسیم

تشکر از همه

1. مهربون و خنده رو باشه

چیزای که قبلا برام مهم نبودو الان هست

 

1فرهنگ رانندگی ینی پشت فرمون دعوا نکنه و....

2خاله زنک نبودن مرد(تو شوهرای اطرافیانم دیدم خیلی بده) مثلا تا یه مشکلی پیش بیاد زود با مامانش بگه

3روابط اجتماعیش اینکه چقد به رفتو امد و اینا اهمیت میده و چقد زبون داره

4منظم بودن

5تفاوت سنی

حالا چیزایی که بهش میخندم

1من این کارو بکنم اون برام چیکار میکنه!(تو این سایت خیلی دیدم هم از جانب خانوما هم

 اقایون) 

2بحث عروسی و مراسماتو اینو واسم خریدو بتونم جلو دوستام پز بدمو! کلا چشمو هم چشمی

3تو پریودی چطور به نیاز جنسیمون پاسخ بدیم که ته خندس(نمیتونم توضیح بدم اخه تو سن رشدین)

4واسش مهمه زنش باباش پولدار باشه (یکی نیست بگه خودت بدبخت میشی

دخترشم خوشت میاد دستت جلو پدر شوهر دراز باشه؟

حالا چیزایی که حرص میخورم

1 هنوز زن نگرفته به این فکر میکنه اگه فلان کارو کرد باس طلاقش بدم!

2یا هنوز زن اولی رو نگرفته به این فکر میکنه چطوری زن صیغه ای یا دومی رو بگیرم!

3 اگه از فلان جای شوهرم یا زنم خوشم نیومد چیکار کنم!

4خودش هزار تا کثافت کاری کرده میگه زنم دوس پسرم نداشته باشه

یا مطلقس میگه بااااااید باکره باشه!!!!!!!!

1) خانواده دوست و مهربون باشه و با درک باشه

2) امروزی باشه

3) توتصمیم گیریهای زندگیمون با هم همفکری کنیم نه اینکه صرفا مرد سالاری باشه

4) واسه مهمونی و تفریحاتمون حداقل آخر هفته ها وقت بذاره نه اینکه همش دغدغه کار و  فشار کار داشته باشه

5) واسه خانواده و اقوام من ارزش قایل باشه و بهشون احترام بذاره

6) چشم ژاک باشه طوری که بهش اطمینان کامل داشته باشم

7) دلم میخواد احساساتش علاقه اش و دوست داشتنش رو ابراز کنه

8) علاوه بر زندگی شخصیش تو حیطه کاریش هم متعهد و مسولیت پذیر باشه

9) خوش زبون و مردمی باشه روابط اجتماعی خوبی داشته باشه و اعتماد به نفس داشته باشه

10) تو خرید مایحتاج زندگی دست و دلباز باشه

11) تو جمع به مهسرش و بچه هاش بها بده و بهشون با احترام برخورد کنه و اجازه دخالت هیچ کس رو تو زندگیمون نده و مسایل و مشکلات زندگیمون رو به کسی به خصوص خانواده خودش نگه 

و

.

.

.

.

 

اولین و مهمترین دغدغه ام اینه که آدم بدخلقی نباشه
و نمیدونم چطوری میشه واقعا اینو تشخیص داد.چون مثلا دیدم بعضی مردهایی رو که تو روابط بیرون و اجتماع خیلی خوب اند ولی تو خونه اخلاق ندارن.

دوم اشتراک تو دیدگاه مذهبی
سوم.درک بالا داشته باشه و بتونه تکیه گاه همسرش باشه.
چهار.مسولیت پذیر باشه و بتونم رو مدیریت خونه روش حساب کنم.و بازهم دیدم مردهایی رو که همه جا خانوم رو میفرستن جلو و تماما از کارها شونه خالی میکنن.ینی از مسولیت خرید و پیگیری کارهای اداری و حساب کتاب قرض و بدهی ها و حتی صحبت با قرض دهنده ها و ...بگیر تا رفتن دنبال تعمیرکار و ... ینی کلا آقا فقط آقاست.همین !
دیگه یادم نمیاد
ولی فک میکنم بعد از ازدواجم از این موضوع خنده م بگیره که چقدر این اسم "مرد" واسه ما زنها مظهر قدرت و تکیه گاه بنظر می اومده.

من مجردم ولی اینو بگم این بحثها و دغدغه های مهریه و  اینجور بحثها رو توی دنیای واقعی ادمای اطرافم ندیدم .. یا اگه بوده خییییییلی کم....مثلا تا حالا ندیدم دختر و پسری بخاطر مهریه همه چی رو بهم بزنند.معمولا حرف همو بدون چونه زدند قبول میکنند یا ندیدم خونواده ایی سر مهریه با خونواده طرف چونه بزنند( خیلی خیلی زشته این کار .اگه دیدی قبول ندارند اون مقدارمهریه رو و شما هم نمیخوای کوتاه بیای خب  به یه بهونه ایی اشنایی رو خاتمه بدید ...دیگ چونه بزنید و توافق کنید خیلی زشته) ! 

بادو خاستگار که دارای موقعیت خوبی بودند دچار مشکلاتی شدم که بهشون فعلا فکر میکنم به نظرم اخلاقای بدین:1-خاستگار اولیه خودشو خیلی میگرفت اصلا شعور اجتماعی بالایی نداشت ادم تلخی بود مثلا من بهش سلام کردم جواب نداد وسرد برخوردمیکرد از همون اول کار به برادرای من حسودی میکرد وداداشات داداشات راه انداخته بود.کلا با اینکه موقعیت اجتماعی بالایی داشت شعور درستو حسابی نداشت به قول معروف ندید بدید به خود بدید برید2-خاستگار دومی به شدت مادرو خاهره روی پسره نفوذ داشتن یعنی خاهره اوکی داد که پسره پاشد اومد بامن حرف زدو مادره هم از اول تا اخر منو زیرو رو کرد امل خشکه مذهب بودن از ارایش من خوششون نیومده بود با اینکه کم بود.دیگه اینکه پسره هرچی هررررچی که ما گفته بودیمو برده بود گذاشته بود کف دست خانوادش علی الخصوص مادرش ویه اخلاق دیگه اینکه حرف عوض کن بود یعنی حرفای منو زیرو روکرده بود تحویل مادرش داده بود واینکه خیلی هم حرف کلفت زن بودن یعنی مادره با یه جمله کل هیکل منو شسته بود رفته بوداونم به دروغ تازه کلا هرکی برام میاد یه سری اخلاقای جدید رو میکنه برام جالبه.وشدیدا ملاکای منو تغیر دادن قبلا فکر میکردم باید اخلاق ایمان تحصیلات داشته باشه وشغل خوب و پول وقیافه نداشت مهم نیست چون من به اندازه کافی هردوشودارم(پولو قیافه)الان فک میکنم خوش اخلاقی وبرخوردخوب خیلی مهمه تو چه خانواده با چه فرهنگی میری خیلی مهمه چون همینا بعدا خیلی عذابت میدن درجه ایمانش برام فرق کرده یعنی دنبال ادمیم با ظاهر معمولی ولی تفکر ایمانی(حلالو حروموحقوالناس)نه ادمی باظاهر مومنو باطن...وقیافه وتیپ تاحد قابل قبول داشته باشه(تو دل برو باشه)وضع مالیش هم باید خوب باشه ودرسطح ما پایین تر هم حسودی میکنه هم پولدار شد دیگه خودشو نمیشناسه.

اقا ابراهیم خدایی میخوای توزندگیت اینارو پیاده کنی واقعا من خودم دودستی دخترم میدادم به ات کل خرج عروسی بامن خخخخخخخ

واسه مرد به نظرم یه سری خصوصیات خیلی مهمه.

سلام

وابستگی: من هم مثل مادرم کل روز چشم به درم که شوهرم بیاد...خب بعضی وقتا حال نداره یا اضافه کاری میمونه یا میره دانشگاه دیر میاد به من سخت میگذره اونوقت اون شب باید دعوا کنیم

راستش این روزها بیشتر از هرچیزی به ایراد گرفتنه مجردها از ظاهر طرف مقابلشون میخندم..نه اینکه ظاهر مهم نباشه اما به نظرم نباید اولویته اولمون برای ازدواج باشه..واقعا اخلاق خوش توی زندگی حرفه اول رو میزنه..

با سلام.

به نرگس جون

عروس خلیج فارس آره واقعا اخریو خوب اومدی خنده دار ترین موضوعه قابله بحثه پسرای مجرد انقد شور میزنن این پسرا بر سره نفقه و تمکین یعنی تو ازدواج اصلا اینا عادی ترین چیزه اصلا یه مرد عشقش اینه که همسرش ازش چیزی بخواد 

متاهلم 1اگه برگردم به اول زندگیم ازهمون ابتدا سعی میکنم برم شهری که شوهرم اونجا کار میکنه زندگی کنم و پنج سال از بهترین سالهای جوونیم وابتدای زندگیم رو از شوهرم دور نباشم 2 سعی میکنم گول مادر شوهرم رو نخورم و نتونه حرفهای زندگی مشترک بین خودم وشوهرمو از زیر زبونم بکشه بیرون (حرفایی که جرئت نداره از پسرش بپرسه.)3 سعی میکردم بیشتراز سادگی درام وبه پوشش شیک وعطر زدن اهمیت بدم.4 به احساس شوهرم بیشتر توجه میکردم 

من 25 سالمه تقریبا 7 ساله  ازدواج کردم اگه به دوران مجردی برگردم دوباره همین زندگی رو انتخاب میکنم چون راضیم 

برا همتون آرزوی خوشبختی میکنم : )

سلام گلم.