خانواده برتر

به نظر من از طریق یه واسطه معتمد خانواده بهش بگید بعد با اطلاع خانواده اگه قبول کردن ، یه کم با هم حرف بزنید ببینید به درد هم میخورید یا نه

سلام خواهر. اول راجع به گذشتت بگم.. اولا اون موقع توسن حساسی بودی.. یه دختر توسن هفده سالگی فوق العاده احساسی ونیازمند توجه.. تازه دم کنکور وامتحان نهاییت هم بوده .. حالا اون وسط یه پسر خوشتیپ هم هر روز تو راه مدرست می دیدی وخیالبافی میکردی.. یه جور وابستگی عاطفی خیالی ویه طرفه..  اگه تو پیشقدم میشدی صورت خوبی نداشت میفهمی که.. تازه به اینم فکر کن ممکنه اون پسره یکی دیگه رو دوست داشته ..حالا اون ماجرا گذشته و اینو بدون دخترا معمولا از این ماجرا های عاطفی تو زندگیشون زیاد دارن وتو تنها نیستی اما حالا که این ماجرا گذشته میتونی یه درس بزرگ ازش بگیری و اویزه ی گوشت کنی برای از این به بعدت.. برای اینده.. اینکه تا زمانیکه ازدواج نکردی به هیچ پسری دل نبند.. عاقلانه و با عقل ومنطق وا ز راهش همسرت رو انتخاب کن وبعد از ازدواج عاشق همسرت شو  همین وبس .. چون در غیر این صورت خودت اسیب میبینی وبه قول خودت عذاب میکشی.. حالا برو کامنت بعدی...

از همین الان میتونی از نو شروع کنی وفرض کنی همچین کسی تو زندگیت نبوده.. سعی کن کمی خود دار باشی ..وقتی می بینی امکانش هست به  گناه بیفتی و وابستگی عاطفی پیدا کنی سرتو بنداز پایین.. چشاتو ببند .. مسیرتو تغییر بده..  از همین الان تصمیم بگیر که فقط به شوهرت دل ببندی ولاغیر.. پس تا زمانیکه ازدواج نکردی عاقل باش و چشاتو خوب واکن و خوب انتخاب کن و بعد ازدواج بگذار شوهرت بشه همه زندگیت... بعدشم خواهر این چه عشقی بود که در یک نگاه عاشقش شدی بدون اینکه بدونی اخلاقش چیه ..چه جور ادمیه.. بابه یا ناباب.. هان.. فقط عاشق قیافه اش شدی پس فردا که سر حادثه ای قیافش ناجور شه چی.. بازم عاشقشی..  قیافه مهمه اما نباید معیا ر اصلی باشه چون موندنی نیست.. سعی کن بیشتر به اون چیزایی که میمونه دل ببندی.. امیدوارم راهتو پیدا کنی وخوشبخت بشی به توصیه هام خوب گوش کن وعملیش کن چون در غیر این صورت خودت ضربه میخوری.

یه سوال اگه صورتش میسوخت بازم عاشقش میشدى؟؟

خواهرم سلام
این مسئله که بیان کردین، مسئله ایه که مختص شما نیست، بسیاری از جوانان، پسر یا دختر،، د در همان سنینی که گفتین، مخصوصا اگه با جنس مخالف ارتباطی اجتماعی نداشته باشه، با یک نگاه، با یک صحبت، عاشق بشه.
این عشق جرم نیست، این عشق بد نیست، این یک احساسه، احساسی که خدا در وجود هر انسانی گذاشته که مجذوب جنس مخالف میشه، حالا یک پسری ممکنه برای شما نوع چهرش، معصومیتش، جذابیتش برای شما جلوه کنّ، اون  ّهم با یک نگاه، این یک تجربه ست، بد نیست، به خودی خود، ولی باید از فیلتر عقل هم عبورش داد. آیا این آقایی که شما دیدید و به قول خودتون هیچی ازش نمیدونید، اخلاقشخوبه، می تونه یه زندگی رو بچرخونه، میتونه همراهز زندگی شما خواهر من بشه؟ تو چه خانواده ای بزرگ شده؟ آیابه شما میخورن؟ آیا تحصیلاتش چقدره؟ آیا مرد هست که بتونه تکیه گاه همه ی ظرافت های دخترانه ی شما خواهر من باشه؟
مطمئنا شما هم مثل من مشکلات بسیاری از زوج ها رو تو این وبلاگ خوندین، که همشون ناشی از بی اخلاقی ها، عدم شناخت کافی قبل ازدواج، تفاوت های فرهنگی و ... هست، آیا شما این مسائل رو درباره ایشون بررسی کردین؟
من نمیخوام بگم اون جوون بده برای شما، چون من نه میشناسمش نه شما رو میشناسم، و حتی اگر بشناسم نمیتونم و نمیخوام در مورد کسی نظر بدم، نظر دادن مال خود خداست، من میتونم بهتون بگم که خواهر خوبم، شما دارین به خاطر یه نفر که هیچ چیز ازش نمیدونین فرصت های بزگی رو تو زنپگی از دست میدین، رد کردن خواستگار به چه قیمت؟
دو پیشنهاد：
اگه واقعا ایشون رو میخواین برید با پدر عزیزتون که مطمئنا همیشه خوبی شما رو میخواد صحبت کنید، اگه روتون نمیشه با کادر، دائی عمو یا هر کس دیگه که با پدرتون صحبت کنن، برن تحقیق در کورده اون  پسر، اگر خوب بود خودتون رو از این همه فکر راحت کنین و برین جلو(با خانواده) هر چند متاسفامه در جامعه ما مرسوم نیست.
راه دوم اینکه ایشون رو ب،رای همیشه فراموش کنید،با عقلتون زندگی کنید نه با احساس، به احساس اجازه ندین ایندتون رو خراب کنه،
و حرف آخر
این مورد برای همه پیش میاد ولی مشکل شما بها دادن بیش از حد به این احساسه، به عقلتون بیشتر،از احساس بها بدین، همیشه تا در آینده پشیمون نباشید و اشتباهات دیگران را که در این سایت مطرح میکنن گریبانگیر شما نشه.
همیشه شاد و سرافراز باشید
امید سلامتی برای شما و آرزوی آینده خوب برای همه ی جوونا.

گلم قشننننگ درکت میکنم منم همچین حسی داشتم من کارایی واسش کردم که روحشم خبر نداره بخدا منم عین تو بودم میمردم واسش بیشتر توضیح نمیدم چون نمیخام به یاد بیارم .. منتی سرش نبود خودم عاشقش بودم وقتی نگاش میکردم اون اتفاقی منو نگاه میکرد فک میکردم دوسم داره اما اون روحشم خبر نداشت تا اینکه یکمی متوجه شد ... یه روز داشتم میومدم دوستاش مسخرم کردن اونم میخندید نمیبخشمش خرد شدم یه قران صدای خرد شدن غرورمو شنیدم الانم میبینمش اما محل نمیزارم بهش عشقیه طرفه به جز ضرر هیچی واسه ادم نداره... الان فراموشش کردم خدارو شکر توام فراموش کن

به نظرمن فراموشش کن از کجا میدونی که اونم بهت علاقه داشته مطمئن باش اگه علاقه ای بهت پیدا کرده بود پاپیش می گذاشت با این افکار خودت رو عذاب نده

سلام عزیزم همینطور که میگی پنج سال ازاین ماجرا گذشته امکان داره ازدواج کرده باشه سعی کن فراموشش کنی یا اصلا فراموشش نکن فکر کن نذاشتن باهاش ازدواج کنی یه خواستگاری ناموفق که همه چی بهم خورده و مجبوری با کس دیگه ای ازدواج کنی . تنها راه حلت ازدواجه بهش فکر نکن وخوبیها  ونکات مثبت خواستگارای جدیدتو در نظر بگیر و بهترین ازنظر خودتو  انتخاب کن .بعد اینقد توی زندگی باهمسرت بهت خوش میگذره که اصلا نمیفهمی چطور اون پسرو فراموشش کردی . اینو هیچ وقت یادت نره انتخاب عاقلانه زندگی عاشقانه

چی بگم والا ؟

سلام.عاقلانست که این قضیه رو فراموش کنید.من خودم مغازه بابام که بودم عاشق یه دختری شدم که همیشه میومد مغازمون، اتفاقاً میپرسید شما چند تا داداش و خواهرید.ما هم ساده بودیم جواب میدادیم.نگو طرف میخاسته آمار مارو بگیره.بهر حال یه مدت بعد که آدرسشون رو پیدا کردیم ایشون ازدواج کرده بودند.اگه همون روز با ایشون مطرح میکردم الآن افسوس نمیخوردم.بالاخره نظرشو میدونستم بهتر بود.لذا این قضیه تموم شده و منم سعی کردم فراموشش کنم.هر چند سخته ولی چاره ای نیست.بنظرم شما هم برای خوشبختی اون جوون دعا کنین.حتماً بهش میرسه.اگه هم بخاین دائم بهش فکر کنید تو زندگی آیندتون به مشکل میخورید.چون همش ذهنتون درگیر اون بنده خداست  و نمیتونید به شوهر آیندتون برسین..موفق و پایدار باشید

در جواب به خواهرم عرض میکنم:
ابتدا به کسانی که میگویند بهتره فراموشش کنی میگویم اگر این خواهر ما میتونست فراموش کنه که مشکلش رو اینجا مطرح نمیکرد و نیازی هم به مشاوره شما نداشت تا بهش بگید فراموشش کنه
نکته دیگر اینکه بهتره شما از طریق مادر گرامیتان اقدام کنید تاکید بسیار میکنم نه از طریق پدر و نه برارد و نه خواهر و نه هیچ کس دیگری فقط به مادر این قضیه رو بگید و ازش بخواهید تحقیق کنه که ایا کیس مورد نظر شما اول از هر چیز دیگری متاهل است یا مجرد خب اگر متاهل بود که هیچ اما اگر مجرد بود از طریق یک واسطه بقیه کارها رو انجام بدید در هر صورت خود شما مستقیم به او ابراز علاقه نکنید به هیچ وجه

شما شخص ایده آلتون رو توی وجود اون ساختید در صورتی که به احتمال خیلی زیاد ایشون اصلا شباهتی باهاش نداره و فقط از اون تصویر، قیافه و ظاهرش رو دارند.

میگن یه روز یه ماره کز کرده بود گوشه حیاط خونشون ازش می پرسن چرا اینقدر ناراحتی؟
گفت:8 سال عاشق دختر همسایه بودم تازه فهمیدم شیلنگه!
بیشتر عشقهای این دوران همین طوریه.
یادمه تو 20 سالگی کشته مرده همکلاسیم شده بودم.به یه دوست بزرگتر از خودم گفتم.دوستم بهم گفت تا حالا با یه زن سکس داشتی گفتم نه. گفت برو با یه زن بخواب ببین هنوز همونطور اون همکلاسیت رو دوست داری.رفتم و اون کارو انجام دادم متل آب رو آتیش بود تازه فهمیدم عاشق زیبایی زنانش بودم و واقعا هم زیبا بود.
البته امکان همچین کاری برای خانوما نیست.ولی همش ریشه جنسی داره.چطور مردی که حتی نمیدونه شده بوده فکر شب و روزت؟
همین حالا هم ازدواج ورابطه جنسی مداوم مشکلت رو حل می کنه.شک ندارم.چون هنوزم بهش فکر می کنی!

بچه ها خیلی ممنونم از راهنمایی هاتون.به خدا تمام حرفاتون رو خوندم و ذره به ذره سعی کردم از گفته هاتون درس بگیرم .من نمیدونم اگر این جا نبود و شماها نبودین که کمکم کنید و به حرفام گوش بدید باید چیکار میکردم واقعا

واقعا که بی منطقی.اخه ینی چی؟ندیدی اون دستمون که مثل توبود چی گفت؟گفت غرورش رو شکست.گفت خوردش کرد.اینارو دوست داری؟عزیزم دختر مظهر ناز وپسرمظهر نیاز.تو این کار خدا دخالت نکن.هیچ معنی رونمیتونم واسه کارت بیارم چون هیچ معنی ای نمیده.

ببین عزیزم چه بسا اگه چند روز با ایشون میگشتی از بعضی اخلاقهاش هم زده میشدی و میومدی میگفتی چه خاکی بر سرم شد و ... 

انقدر خودتو عذاب بده تا بمیری . بعد دیگه هیچی . بخاطر یه نفر دیگه خودتو از نعمت زندگی محروم کردی و اون میره دنبال عشق و حال و دختر بازیش . ول کن خوار منننننننن

یکم زمان بگذره فراموشش میکنی..قول میدم..بخصوص اگه فرد جدیدی مهمون قلبت بشه..الان میگی هیچکی عیر اون به نظرم نمیاد.اما مدتها بعد میبینی که به خیلیا فکر کردی و سبک و سنگینشون کردی واسه ازدواج..یه روزی میاد که وقتی یاد امروزت میوفتی به خودت میگی:

ههه...همین

امیدوارم خدا برات بهترینهارو به زودی قرار بده و خییییلی زود هرکی قسمتته حالا این آقا یا هرکی بیاد و از این تشویش نجات بده :)

سوره نور رو بخون خیلی زیاد

توصیفی که از حست گفتی چقدر برام آشنا بود.

هیچوقت هیچوقت خودت نرو و مستقیم بهش نگو. یقین داشته باشه به احتمال بسیار بالایی پشیمون خواهی شد. بهترین کار اینه که با خانوادت در میان بذاری. شاید اولش کمی مخالفت کنند ولی بعد ازین که تو کل واقعیت رو بگی در خلوت خودشان در مورد تو فکر میکنند و حتما اقدامی را انجام میدهند.مسلما پدرت ابتدا تحقیق میکنه که چه خانواده و چه تیب ادمی هست اگر خوب بود میتونه یه نفر رو واسطه قرار بده به عنوان معرف خانواده شما رو معرفی به خانواده اوشون کنه. عزیز دل داداش این راه اسلامی و درستشه اگر هم پدرت تشخیص داد خانواده درستی نیستن لج نکن کافیه کمی منطقی برخورد کنی و یه سر به امار های طلاق و دلایلشون بزنی اون وقت میفهمی که پدرت فقط خیر و خوشبختی بچشو میخواد. یه وقت نری خودتو بدبخت کنی بهش بگی عاشقشی!!! یا ابروت میره و ارزشت پایین میاد و دکت میکنه و یا اگر هم با تو ازدواج کنه همین یه نقطه ضعفیه واسه تو و مدام مسخرت میکنه یا توی دعوا سرکوفت میشنوی. اگه دختر عاقلی هستی هیچوقت همچین کاری نمیکنی! تازشم ممکنه به دروغ بگه اره اونم ازت خوشت میاد بعد باهاش نزدیک بشی و نقشه شومشو خدایی نکرده عملی کنه و تو رو بدبخت کنه و دچار عذاب وجدان کنه تا اخر عمرت. چون تو پسرا رو هنوز خوب مثله اینکه نشناختی. همون راهی که گفتمو برو. یکی همین شبیه این سوال رو در برنامه سمت خدا پرسیده بود حاج اقایی که کارشناس برنامشون بود همون راه بالا که برات نوشتم رو پیشنهاد کرد یعنی کسی خانواده شما رو معرفی کند و نقش معرف رو انجام دهد. امیدوارم اونی که برای شما خواهر عزیز خیر و صلاح هست همون اتفاق بیوفته از رحمت خدا ناامید نشو اگر هم در مورد این کیس شکست خوردی بدون که خیر تو در این بوده و از در نادرست بخوای وارد بشی جز تباهی چیزی انتظارتو نمیکشه. التماس دعا...

البته من یه موضوع رو یادم رفت ممکنه اصلا این یک هوس باشه ها؟؟ هوس هم همینطوره یکم بگذره از ذهنت میپره البته به شرط اینکه هر روز تو فکر طرف نباشی و فکرتو جایی دیگه ببری. مورد داشتیم میگفت از زنم جدا شدم و با این که من نمیخوام ازش جدا بشم او خیلی مصره با اینکه او خودش اولین بار به من پیشنهاد داده بود برای ازدواج. نتیجه میگیریم اون زن فقط به خاطر یه هوس واهی زندگی خودش و شوهرش رو تباه کرد.