سلام
من دخترم 17 سالمه امسال میرم پیش دانشگاهی و سال بعد کنکور دارم ، اعتقادات مذهبی هم ندارم .
من دخترم 17 سالمه امسال میرم پیش دانشگاهی و سال بعد کنکور دارم ، اعتقادات مذهبی هم ندارم .
مشکلم اینه من عاشق هر کی میبینم میشم!! میدونم بعضی قسمتاش مربوط به دوران نوجوونی و جوونیه اما این موضوع رو همه ابعاد زندگیم اثر گذاشته داره من رو از کار و زندگی درس میندازه ! خیلی نگرانم من تو مدرسه تیزهوشانم دوستای اطرافم همه درس خون و به فکر کنکور نمیخوام سال بعد حسرت بخورم .
متاسفانه این حس عاشقی رو هم با اینکه خودم نمیخوامش اما کنترلش هم نمیتونم بکنم . از معلمای مرد و مشاور گرفته تا یه پسری که رفتم ازش جزوه بگیرم ، میبینی یه سال از یکی خوشم میاد وحشتناک به تبعش ناراحتم بابت اینکه اون فرد به من بی توجهه اما بعد یه سال از چشمم میفته، انگار بت ساختم باهاش ، خیال پردازیی میکنم با اون شخص بعد بت میشکنه ،من میرم سراغ یکی دیگه یه داستان دیگه یه خیال دیگه یه ناراحتی دیگه .
من با این آدما رفتار کاملا عادی دارم ، حرکتی هم از خودم نشون نمیدم مبنی بر اینکه خوشم میاد ازشون ، به درجه از عرفان رسیدم که خودم میدونم دو روز دیگه از چشمم میفته اما مثل ویروس میمونه نمیتونم از فکرم از و خیالم بندازمشون بیرون، حتی با بعضیاشون تو ذهنم حرف میزنم دارم تو خیابون راه میرم اما تصور میکنم دارم حرف میزنم باهاشون ، اگه شماره شون رو داشتم باشم تلگرامشون رو چک میکنم یا اینستاگرامشون رو ، دست خودم نیست .
سال دوم دبیرستان هم به دلیل همین موضوع افسردگی (خودمم نمیدونستم چمه) گرفته بودم رفتم پیش روانپزشک نه من میدونستم مشکلم چیه نه روانپزشکه چهار تا قرص نوشت همه هم خواب آور ، دیگه ادامه ندادم . تا با خانواده م هستم نمیتونم یه دکتر دیگه برم ، مامانم مشکلم رو نمیدونه ، در کل میگه خوبی و هیچیت نیست بیخودی میخوای پول حروم کنی .
یه برادر دارم که هفت سالشه ، رابطه م با پدرم خوب نیست از بچگی تنش زیاد داشتیم با هم و هنوزم داریم بخشی از این مشکل هم برمیگرده به مادرم که دعواشون میشد منو میکشید طرف خودش، همیشه نسبت به پدرم جبهه داشتم ، با مادرم هم رابطه م معمولیه زیاد دعوا نمیکنیم اما بعضی موقع تو بحث به بردارم میگه ولش کن بزار قبول شه بره راحت شیم از دستش !
محبت هم نمیکنه البته من مشکلی با محبت نکردنش هم ندارم ، یه جوری بخشیدمشون به برادرم فقط نگین رابطه ت رو با خانواده بهتر کن چون نه من میخوام نه اونا ، یه جور دوری و دوستی داریم با هم .
من دنبال محبت از طرف این پسرا نیستم فقط و فقط میخوام از این خوره های فکری راحت شم . شرایط م رو گفتم که راحت تر کمکم کنین ، چطوری با مردا و پسرای اطرافم متعادل باشم و نرم تو فکرشون .
پیاپیش ممنون
متاسفانه این حس عاشقی رو هم با اینکه خودم نمیخوامش اما کنترلش هم نمیتونم بکنم . از معلمای مرد و مشاور گرفته تا یه پسری که رفتم ازش جزوه بگیرم ، میبینی یه سال از یکی خوشم میاد وحشتناک به تبعش ناراحتم بابت اینکه اون فرد به من بی توجهه اما بعد یه سال از چشمم میفته، انگار بت ساختم باهاش ، خیال پردازیی میکنم با اون شخص بعد بت میشکنه ،من میرم سراغ یکی دیگه یه داستان دیگه یه خیال دیگه یه ناراحتی دیگه .
من با این آدما رفتار کاملا عادی دارم ، حرکتی هم از خودم نشون نمیدم مبنی بر اینکه خوشم میاد ازشون ، به درجه از عرفان رسیدم که خودم میدونم دو روز دیگه از چشمم میفته اما مثل ویروس میمونه نمیتونم از فکرم از و خیالم بندازمشون بیرون، حتی با بعضیاشون تو ذهنم حرف میزنم دارم تو خیابون راه میرم اما تصور میکنم دارم حرف میزنم باهاشون ، اگه شماره شون رو داشتم باشم تلگرامشون رو چک میکنم یا اینستاگرامشون رو ، دست خودم نیست .
سال دوم دبیرستان هم به دلیل همین موضوع افسردگی (خودمم نمیدونستم چمه) گرفته بودم رفتم پیش روانپزشک نه من میدونستم مشکلم چیه نه روانپزشکه چهار تا قرص نوشت همه هم خواب آور ، دیگه ادامه ندادم . تا با خانواده م هستم نمیتونم یه دکتر دیگه برم ، مامانم مشکلم رو نمیدونه ، در کل میگه خوبی و هیچیت نیست بیخودی میخوای پول حروم کنی .
یه برادر دارم که هفت سالشه ، رابطه م با پدرم خوب نیست از بچگی تنش زیاد داشتیم با هم و هنوزم داریم بخشی از این مشکل هم برمیگرده به مادرم که دعواشون میشد منو میکشید طرف خودش، همیشه نسبت به پدرم جبهه داشتم ، با مادرم هم رابطه م معمولیه زیاد دعوا نمیکنیم اما بعضی موقع تو بحث به بردارم میگه ولش کن بزار قبول شه بره راحت شیم از دستش !
محبت هم نمیکنه البته من مشکلی با محبت نکردنش هم ندارم ، یه جوری بخشیدمشون به برادرم فقط نگین رابطه ت رو با خانواده بهتر کن چون نه من میخوام نه اونا ، یه جور دوری و دوستی داریم با هم .
من دنبال محبت از طرف این پسرا نیستم فقط و فقط میخوام از این خوره های فکری راحت شم . شرایط م رو گفتم که راحت تر کمکم کنین ، چطوری با مردا و پسرای اطرافم متعادل باشم و نرم تو فکرشون .
پیاپیش ممنون
مرتبط:
چطور از فکر پسری که ظاهرا بهم علاقه نداره بیام بیرون؟
چطور از فکر دختری که بهم علاقه نداره بیام بیرون؟
چیکار کنم تا فکر همکلاسیم از سرم بره بیرون
چطور از فکر کسی که حتی اسمش رو هم نمیدونم خلاص بشم
می خوام از فکر پسری که یک طرفه بهش علاقه داشتم بیام بیرون
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
- ۱۷۷۸ بازدید توسط ۱۴۰۰ نفر
- سه شنبه ۱۶ شهریور ۹۵ - ۲۲:۲۰