خانواده برتر

درس و کار رو بزار کنار! حداقل درسو بیخیال شو

برنامه بچین برای ازدواجت ...

تعداد خواستگار ملاک نیست ، مهم اونیه که مرد تو می تونه باشه - یعنی "یک" نفر !

به نظرم بری سرکار بهتره 

موفق باشی....

ذکر یا لطیف ١٢٩ بار که بهتره بعد از نماز صبح باشه نه نماز شب به گفته بااااران

آیه «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» تو قنوت نمازها و کلا در طول شبانه روز زیاد خونده بشه

نگران نباش مثله شما زیاده

مگه خدا نمی گه از تو حرکت از من برکت !؟؟!

مفتی مفتی به آدم یه لیوان آب هم نمی دن که ! برای هر چیزی باید محیا شد 

الان من بشینم گوشه ی اتاقم از خدا بخوام 24 ساعته !

چی می شه !؟ یهو از سقف اتاق یه دونه شوهر می باره برام !؟؟!؟!؟!؟!

حرفتون رو قبول دارم به این شکلش که به قول عباس آقا ، ازدواج هم مثل بقیه ی مادیات ... روزی هست و از طرف خداست . 

دست و پای بیخود ، بال بال زدن ، به آب و آتیش زدن و هررررر کاری کردن ، اونجوری که آدم خودشو نابود کنه نداره ، اما خب بالاخره این خانم حداقلش اینه که به بقیه بفهمونه قصد ازدواج داره ، به همینایی که تیکه می ندازن بگه فلانی من الان شرایط و آمادگیشو دارم و ایشالا یه آقایی اگر فلان و فلان ملاک رو داشته باشه بهم معرفی بشه دوست دارم آشنا شم ! یعنی اگه خیر خواهی معرفی کن دیگه !!! مثلا این یکیش بود 

خانم یا آقای محترم ... 

خیلی از دخترا و پسرامون  با همین تئوری شما دارن سال های جوونیشون رو از دست می دن .

بهترین سال های عمرشون رو دارن تو تنهایی و یاس سپری می کنن .

توقع آنچنانی هم ندارن . سخت گیری بیمورد و .... هم ندارن ! فقط اون مورد مناسب باید معرفی بشه یا از یه جایی آشنایی اتفاق بیفته 

شرایط فعلی یه مقدار آشنایی ها رو سخت کرده ... راهکار های مناسبی وجود نداره برای آشنایی افراد با هم ... 

حالا هی بشین زیارت عاشورا بخون ! 

خود امام حسین مگه منفعل بود و دست رو دست می ذاشت برای مسائل مهم زندگیش !؟

ممنون می شم برام توضیح بدی منظورت چی بود . استفاده کنم منم 

پس چرا جوونایی که مث ایشون نگرانیشون بیشتره مراجعه نمیکنن؟

مثه این که حرکت از نظر بعضیا فقط راه افتادن تو خیابونا و خودنمایى و ... است

خواستم اول نظری نذارم و فقط نظر بچه ها رو بخونم ولی گفتم نظرمو بزارم ببینی مثل تو زیاده نگران نباش هر چند گفتنش واسم آزار دهنده اس.

منم هم سن تو هستم.دانشجو دکترا دانشگاه دولتی.خواستگار زیاد داشتم و دارم.ولی متاسفانه یا خوشبختانه همه وضع مالی اشون حیلی بهتر از وضع مالی ما هست.بیست و پنج سالم که شد ارشدمو گرفته بودم ولی وقتی میدیدم خواستگارا اینجورن و منم ادم مغروری که نمیخواستم به پدر و مادرم غرورشون شکسته شه چون میدونستم پول جهازم ندارم. رفتم دنبال کار هرچند پیدا نکردم حق التدریس و مقاله و پروژه و.. انجام دادم طول این سال سعی کردم هر تیکه جهازی که واسه خودم میخریدم همونو واسه مادرمم میخریدم.چرخ گوشت.ابمیوه گیری.فرش و...نمیخواستم چیزی داشته باشم و اون نداشته باشه.الان وضع مالی بهتر شده.خدا رو شکر سر و وضع خونمون بهتره و در شرایط متوسط رو به خوب شد.سعی کردم هر چیزی پدر و مادرم دوس داشتن و دارن رو بخرم و مادرم حسرت چیزی نخوره(پدرم کارگر هست و بهشم افتخار میکنم.اینارم میگم که اقا پسرا و دخترخانمهای که دلشون خیلی خوشه نیان اینجا بگن سخت گرفتین ازدواج نکردین و...ما سخت نگرفتیم روزگار داره سخت میگیره).بعدشم گفتم دکترا رو هم بخونم که تحصیلاتتم تکمیل شه.الان شرایط نرماله.میتونم ازدواج کنم چون جهازمم خریدم و ضع خونه هم خوبه.جدیدا از اشناها حرفایی میشنوم یکی اشون مستقیم بهم گفت#پیردختر#و#ترشیده#!با اینکه ظاهرا خیلی قد و قیافه ام عالیه و خدا رو شکر از دخترهای فامیل همه میگن یه سروگردن بالاترم ولی همونها که دیپلم داشتن و با هزار زور و زحمت دنبال خواستگار میگشتن و ازدپاج کردن و جالبتر زندگیشونم خوب نیست و مدام درگیری دارن به من طعنه میزنن که ازدواج نکردی!!!

دهن مردم رو نمیشه بست.توکل به خدا.یه خدایی هم هست.نگران نباش.فقط تو نیستی خیلی ها مثل تو هستن.

انشاالله پسرا روز به روز پول دارتر باشن وبتوتن ازدواج خوب وبه موقعی داشته باشن انشاالله هم هیچ دختری احتیاج پیدانکنه بره سرکار .براخودشون خانمی کنن ومحیط آرامش بخش برای شوهرشون ایجاد کنند 

بقول یکی از دوستان باشد که رستگار شویم خیلی قشنگه 

نمی تونم هویتی برات تصور کنم چون اسم نداری ...

یکی از نزدیکان من بود ... دختر خوبی بود . منتها 26 شده بود ازدواج خبری نبود ! خواستگار هم داشت ولی هر کدوم یه جوری نمی شد ... دیگه حرز و دعا نموند ننویسه ! همه اش فلان آیه فلان سوره رو کاغذ بنویس آب بزن بریز سرت شب جمعه ال کن ، شب دوشنبه بل کن ... خبری نبود ! کلن هم بیخیال شد ... 5-6 سال آخر مثل جنازه زندگی می کرد ! بسکه منفعل و تنبل بود . 

... 

تا اینکه یکی از اقوامشون مریض شد 

رفتن بیمارستان برای عیادت 

یه فامیل دور رو اونجا بعد از سال ها دیدن 

باب آشنایی باز شد ... به اقایی معرفی شد 

یک ساله این دو تا ازدواج کردن - شکر خدا موفق هم هست !

هیچ آدم بی عقلی اینو نمی گه

ان شاء الله خدا به حق امام حسین به همه عقل و منطق بده 

اشتباه گفتم 26 

از این مدل برچسب زدنا بیزارم ... منتها واقعا مصداق عینی کلمه ی پیر دختر شده بود ! هنوزم از اون حال و هوا در نیومده بسکه سال ها درگیر بود ...

من نمی دونم یه عده چرا انقددددددر مشکل دارن با این موضوع که باید برای ازدواج موفق داشتن یه زحمتی بدیم به خودمون !!!

تو دو سه تا پست دیگه هم بحث داشیتم سر این موضوع ... من خیلی حساسم اعصابم خرد می شه !

دفعه ی آخرم بود البته ... 

حرکت از نظر خیلیا شاید به معنى کار و فعالیت و در معرض دید بودن و این چیزا باشه ولى من یه تعریف دیگه اى از حرکت دارم و اون اینه: حرکت یعنى تغییر کردن روحیات و خلقیات و شرایط درونى آدم. به نظرم اگه کسى نتونسته ازدواج کنه چون درست فکر نمیکنه چون اخلاق و روحیه خوبى نداره یعنى مغروره یا عصبى و تند مزاجه که اینجا دعا باعث میشه آدم ملایم و لطیف بشه. دعاى واقعى از نظر روحى ما رو آماده میکنه ازدواج به لطافت و نرمى احتیاج داره. ذکر یا لطیفى که میگیم اول از همه روحیه خودمونو اصلاح میکنه خب این خودش حرکت از جانب ماست خدا هم صدامونو میشنوه و وقتى تغییراتو در ما ببینه وسیله رو مهیا میکنه بى جواب نمیذاره

میشناسم دخترى رو که سى و پنج ساله اس دکترا داره تو بهترین دانشگاهها درس خونده همه جوره فعالیتهاى اجتماعى داره صبح تا شب بیرونه دختر مومن مذهبى پاک ولى هنوز مجرده شما باشى چه دلیلى واسش دارى؟ میشه گفت چون حرکت نداشته الان ازدواج نکرده؟ نه عزیز من باید خدا بخواد قسمت هر کسى مشخصه حالا کى و کجا و چه جورى قراره بهم برسن دست خداست

وقتى میبینم دخترایى هستن تو کنج خونه که ازدواج میکنن فقط به یه چیز میرسم اونم این که فقط خدا براشون میخواد چون خودشونم از ته دل خواستن و خدا هم به یه وسیله اى بهشون داده

از طرفى دخترایى رو میشناسم خوشگل خوش قد و بالا صبح تا شب بیرون سر کار و تحصیل ولى سنشون سى به بالا که هنوز مجردن وقتى باهاشون حرف میزنم میبینم خودشیفته ان همش در حال تمسخر دیگرانن و واقعا آمادگى روحى براى ازدواج رو ندارن با این که خیلى هم دوس دارن ازدواج کنن خب میشه گفت اینا حرکت نکردن؟ با تعریف من میشه گفت بله اینا حرکتى نمیکنن اگر واقعا واقعا میخواستن ازدواج کنن باید خودشونو یه تکونى میدادن از این همه خودبرتربینى و خشونت و تندى و غرور و پرتوقعى کم میکردن که بتونن ازدواج کنن ازدواج بیش از هر چیزى نیاز به آمادگى هاى روحى داره نه به مدرک نه بیرون بودن نه تحصیل کردن نه آرایش کردن نه در معرض دید بودن

تقریبا میتونم بگم همه نظرات را خوندم.منم دقیقا با نویسنده این متن هم سن هستم و شرایط ایشون را دارم..اتفاقا منم دچار افسردگی شدم از بس اطرافم حرفایی شنیدم که چرا ازدواج نکردی؟
باید به اون خانمی که میگه با زیارت عاشورا ازدواجت جور نمیشه یه توضیحی بدم.
من یه دختر فوق العاده فعالی بودم ضمن تحصیلم کار هم میکردم.شبانه روز یا تومحیط کار بودم یا دانشگاه.بهترین آدمها و بزرگترین شخصیتها اطرافم بودن و باهاشون ارتباط داشتم...طوری که هر وقت هر کسی منو می دید با کلی احترام از کنارم رد میشد و میگفت خوش به حالت که اینقد سرت شلوغه و تنها نیستی..یه لحظه نبود که من تنها باشم.. وقتی می اومدم خونه اگه می دیدم جایی دعوت هستیم یا مراسم های مختلفی بود حتما شرکت میکردم و بهتر بگم توی اون مجالس و مراسم ها هم خیلی زیاد توچشم بودم از این لحاظ که خیلی کمکشون میکردم.اینطور شده بودم که وقتی یکی از فامیلها یا همسایه هامون نذری داشت یا مراسم عروسی و یا مجلس دعایی داشت حتما ازم کمک میگرفت و منم دریغ نمیکردم..میخوام بگم همه جوره توی چشم بودم و همه فعالیتی میکردم..جالبتر اینکه من یه دختر محجبه و با وقار هستم. اخه خیلی از دخترای محجبه تو محلمون اصلا به خودشون اجازه نمیدن این همه بخوان تو چشم باشن اما من همه جور فعالیتی که با اعتقاداتم هم راستا بود انجام میدادم...ضمن اینکه ارشد هستم و سرکار هم میرفتم تا اینکه بخاطر درسم از کارم اومدم بیرون..
برای ازدواجم خیلی دعا کردم و شایدم بگم تلاش هم کردم مثلا خواستگارهایی بودن که من واقعا کوتاه می اومدم و خودم میرفتم مشاوره و دوست داشتم اون اتفاق بیفته اما جور نمیشد..هر دعایی بگید من خوندم هر تلاشی بگید من انجام دادم چه از لحاظ اینکه خودمو بخوام توی جامعه مطرح کنم چه از لحاظ معنوی...
الان حدود یک سالیه دیگه هیچ کاری نمیکنم..نه که ناامید بشم نه، خسته شدم اما ناامید نشدم..تو فکرم اخه بعد این همه تلاش بعد این همه زحمت بعد این همه امید و دعا کردن و در معرض دید بودن نباید یه خواستگاری بیاد که مناسب و هم کفو من باشه..بین این همه خواستگار هم دو تاشون مناسب بودن که من واقعا تلاش کردم یکیشون حداقل بشه که هردوی اونا خانوادشون یهویی جواب رد دادن و بهانه اوردن..کم کم انقد اوضاع روحیم خراب شد که فکر کردم جادو شدم اخه مگه من چی کم داشتم و دارم؟
الحمدالله اندازه خودم زیبایی دارم خوش هیکلی و خوش قیافه ام ..دین و ایمان محکم و پابرجا دارم.نمیگم خشک مقدسم اما به قول دوستمون باحجابم اما شیک پوشم..خانواده خوب و تحصیل کرده دارم که باز هم خداروشکر از لحاظ وضعیت مالی خوبن و مشکلی نداریم..دختر خجالتی نیستم پررو و جسور هم نیستم حد و اندازه رارعایت میکنم...
میخوام بگم اندازه خودم یه دختر خوب هستم اما نمیدونم چرا با این همه تلاش هنوز یه خواستگار درست و حسابی نداشتم و ندارم!!!!!!!!!!!
داشتم حرفای اون خانم را میخوندم.. نوشته به الی خانم
حرکت از نظر خیلیا شاید به معنى کار و فعالیت و در معرض دید بودن و این چیزا باشه ولى من یه تعریف دیگه اى از حرکت دارم و اون اینه: حرکت یعنى تغییر کردن روحیات و خلقیات و شرایط درونى آدم. به نظرم اگه کسى نتونسته ازدواج کنه چون درست فکر نمیکنه چون اخلاق و روحیه خوبى نداره یعنى مغروره یا عصبى و تند مزاجه که اینجا دعا باعث میشه آدم ملایم و لطیف بشه. دعاى واقعى از نظر روحى ما رو آماده میکنه ازدواج به لطافت و نرمى احتیاج داره. ذکر یا لطیفى که میگیم اول از همه روحیه خودمونو اصلاح میکنه خب این خودش حرکت از جانب ماست خدا هم صدامونو میشنوه و وقتى تغییراتو در ما ببینه وسیله رو مهیا میکنه بى جواب نمیذاره...
منم الان دارم به همین فکر میکنم البته این چن وقت به همین چیزهای فکر میکردم.منظورم این یه ساله..خیلی رفتارهامو دارم تغییر میدم..خیلی دوستی هامو خودم حذف کردم..و الان میتونم بگم تنهای تنها شدم و نشسته کنج خونه....بازم میگم ناامید نشدم اما واقعا خسته شدم..اون دوستمون درست میگه ادم باید یه تغییراتی توی فکرش ایجاد کنه و از طرفی من که همه جور سختی را تحمل کردم من و امثال من می تونیم به این درک برسیم که واقعا فقط و فقط خداست که باید بخواد همین!
ازدواج یه روزیه.روزی که خدا واسه هر کسی مقدر کرده.من بعد این همه سال جون کندن و سختی کشیدن و تلاش کردن فهمیدم تا خدا نخواد قسمت نمیشه! خدا باید بخواد تا من ازدواج کنم وگرنه این رفت  و امدها و تو معرض دید بودن و فعال بودن و زیبا بودن و پولدار بودن و با تحصیلات بودن و...همش بهانه است...
اما یه چیزی هست.اینکه واقعا ایا این دعاها بی تاثیره؟ نه! حداقلش اینه که مارو از افسردگی نجات میده.یه روز تو یه مجلسی یه حرفی شنیدم اینکه سخنران داشت مردم را به نماز خوندن تشویق میکرد میگفت نماز بخونید حتی اگه شده دست و پا شکسته باشه. چون اون دنیا میان نمازها رو غربال میکنن مثلا میگن این نماز قبوله اون نه و...ولی اگه نمازی نخونده باشید چیزی وجود نداره که بخواد غربال باشه...
میخوام به اون دوستمون بگم من با همه تجربه های که داشتم و الان سن شناسنامه ایم 30 هست اما اندازه یه فرد 50 ساله تجربه دارم بگم داستان قسمت و روزی که خدا واست تعیین میکنه اینه که اگه یه روزی واست قرار داده باشه و تو کنج خونه هم نشسته باشی شده از اسمون اون روزی را به تو برسونه میرسونه ...این کار خداست. اگه قبلا به این حرفام شک داشتم الان ایمان دارم و یقین دارم اگر خدا بخواد قسمت و روزی میرسونه اون هم از جایی که هیچ وقت باورمون نمیشه...
خدایا شکرت..خدارو قسم میدم به حق این روزها و ماه عزی بخت الهی همه جوانهای مجرد را برسونه..و ازدواج را بر همه جوانها آسون کنه ان شاالله
ببخشید که زیاد حرف زدم